صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: جلسه روضه‌خوانی مسجد جامع

تاریخ سند: 19 آذر 1347


موضوع: جلسه روضه‌خوانی مسجد جامع


متن سند:

به: 316 شماره: 33466 /20ه‍ 3 از: 20ه‍ ‍3 روز جمعه مورخه 15 /9 پس از اتمام نماز ظهر و عصر ابتدا شیخ غلامحسین جعفری کمی صحبت کرد سپس سید عبدالرسول حجازی سخنرانی خود را آغاز نمود ابتدا خونسرد و آهسته صحبت می‌کرد لیکن حدود یک ربع که از سخنرانی او گذشته بود ناگهان بلندگو خاموش شد و حجازی بدون بلندگو ادامه داد و این‌طور وانمود کرد که مخصوصاً بلندگو را خاموش کرده‌اند مشارالیه ابتدا موضوع یهود را پیش کشید و جریان عروسی دختر ایلقانیان 1 [القانیان] و مخارج و ماجرای عروسی را که از مجله زن روز روی کاغذ نوشته بود قرائت و اضافه نمود قرآن می‌گوید یهودی اگر در کشور اسلامی بخواهد خانه بسازد باید در خانه‌اش از خانه مسلمان کوتاه‌تر باشد و دیوارش از دیوار مسلمان بالاتر نرود.
حالا در کشور ما یهودیان این‌طور اقتصاد را قبضه کرده‌اند.
من در همین زندان قزل‌قلعه2 با چند نفر توده‌ای که از کارگران کارخانه القانیان بودند تماس گرفتم و آن‌ها گفتند که ما کارگران ایلقانیان[القانیان] هیچ چیز نداریم جز حقوقی ناچیز در حالی که یهودیان از همه چیز بهره‌مندند.
وی موضوع صحبت را تغییر داد و گفت: به یکی از گویندگان مذهبی که نزد مرجع تقلید بوده و چندی پیش تشریف آورده‌اند وضع آقا را سئوال کردم آن شخص گفت علاوه بر آن عظمت و جلالی که لایق مرجع ما است هر بار چند هزار نفر پشت سر آقا در نجف نماز می‌خوانند و ماهیانه 200 هزار تومان به کلیه طلاب عراق از نجف تا قاهره و سامرا و شهرهای دیگر حقوق می‌پردازد ضمناً یک خبر مهم از مرجع تقلید در اختیار من گذاشت آن خبر می‌دانید چیست یک فتوا از مرجع تقلید ما و چون امروز جمعه است این فتوا را برای شما می‌گویم‌.
مرجع تقلید ما فتوا داده است که ملت مسلمان از این پس نباید دخترش را به مدرسه بگذارد و این کار به کلی حرام است چون وضعی را که پیش آورده‌اند و دختران را پس از پایان درس به سربازی و سپاهی می‌برند و این کار شامل دختران مسلمان هم خواهد شد لذا این فتوا از طرف مرجع تقلید صادر شده است حجازی ادامه داد و گفت: گرفتاری زیاد است ما کدام درد را بگوییم مریض زیاد داریم زندانی زیاد داریم حضرت آیت‌اله قمی در کرج ‌.
حضرت آقا در نجف.
حضرت آیت‌اله منتظری و دیگران هم گرفتارند.
پروردگارا همه آن‌ها را از گرفتاری نجات بده در این موقع حجازی گفت: ما باید صبر داشته باشیم همان‌طور که یعقوب صبر کرد و بالاخره یوسف‌اش را دید و ما هم چشم به راه یوسف خود هستیم‌.
پرودگارا یوسف عزیز ما را به ما برگردان.
چشم ما را به دیدن او روشن نما.
پروردگارا ریشه صهیونیسم را بکن و آن‌ها را نابود کن در ساعت 1355 سخنرانی عبدالرسول حجازی پایان یافت‌.
نظریه رهبر عملیات : باتوجه به این که تاکنون کلیه گزارشات این منبع تایید گردید مفاد گزارش فوق نیز مورد تایید می‌باشد.
کوهک

توضیحات سند:

1.
حبیب‌الله القانیان: فرزند بابا در سال 1291 شمسی در تهران‌ به دنیا آمد.
وی از بازرگانان و سرمایه‌داران بزرگ یهودی در ایران و مدت زیادی رئیس انجمن کلیمیان ایران بود.
ارتباط بسیار نزدیکی با مئیر عزری نماینده اسرائیل در ایران داشت و تمامی امور را با اجازه او به انجام می‌رساند.
او بارها به خاطر گران‌فروشی و انجام امور خلاف قانون در کارهای اقتصادی تحت تعقیب و بازداشت قرار گرفت و هر بار با وساطت شاه از زندان آزاد شد.
القانیان در نامه مورخه 7 /9 /1355 خود خطاب به شاه چنین نوشته است‌: «جان نثار حبیب القانیان که در جریانات مبارزه با گران‌فروشی مورد تعقیب قرار گرفته در دادگاه شعبه 15 استان تهران تبرئه و سپس مجدداً تحت پیگرد و در این مرحله به علت عدم دفاع از خود محکوم گردیدم مشمول عنایات شاهنشاه عدالت‌پرور قرار گرفته و مورد عفو ملوکانه واقع شدم اینک آگاه شدم که به مجازات بسیار شدیدتری که محدودیت از فرصت شرف‌یابی به حضور مقدس شاهنشاه و...
دچار گردیده‌ام‌...
جان ناقابل من و خانواده‌ام فدای سلامت و سعادت شاهنشاه‌...
ایران باد» وی از اعضای جمعیت فراماسونری‌ و لژ سقراط و پهلوی بود و فعالیت چشمگیری در راستای کوچ یهودیان ایرانی به اسرائیل و تبلیغ در این خصوص داشت‌.
او مقادیر معتنابهی زمین در نزدیکی تل آویو خریداری کرد و از طریق شرکت در معاملات اراضی فلسطین با هماهنگی آژانس جهانی یهود سود سرشاری عایدش شد.
در اسناد ساواک گزارشی در خصوص استخدام وی به عنوان همکار نیز وجود دارد.
حبیب‌الله القانیان پس از پیروزی انقلاب اسلامی دستگیر و در دادگاه انقلاب محاکمه گردید و به جرم جاسوسی برای رژیم صهیونیستی به اعدام محکوم شد.
2.
زندان قزل‌قلعه تهران: در محله امیرآباد (کارگر شمالی فعلی‌) تهران واقع بود.
این محله توسط مرحوم میرزاتقی‌خان امیرکبیر احیا شد.
امیرکبیر پس از آن که بر مسند صدارت نشست‌، بنا بر رسم رایج‌، عمارت‌، باغ و آبادی امیرآباد را احداث نمود و هر وقت که فراغتی می‌یافت‌، برای استراحت به آن‌جا می‌رفت‌.
سطح این منطقه را قلعه‌ای استوار و کشتزار و درختان فراوان پوشانیده بود.
بعد از امیرکبیر، ناصرالدین شاه برای تفریح به این منطقه می‌آمد و در یکی از سفرها دستور احداث قورخانه را داد.
قورخانه‌ای که گویا در آن وسایل لشکری نگهداری می‌شد.
بعدها این قورخانه به زندان قزل‌قلعه تبدیل شد و در اختیار ساواک قرار گرفت‌.
زندان قزل‌قلعه مربع شکل بود که در دو ضلع آن سلول‌های انفرادی و در میان آن حیاط و چند اتاق که اصطلاحاً عمومی گفته می‌شد قرار داشت‌.
زندان بسیار قدیمی و کوچک بود که معمولاً برای دوران موقت بازجویی مورد استفاده قرار می‌گرفت‌.
البته پس از افتتاح زندان اوین در سال 1349 معمولاً زندانیانی را که اهمیت بیشتری برای ساواک داشتند، به آن‌جا می‌بردند و پس از اتمام بازجویی تا فاصله بازپرسی و دادگاه‌، به زندان قزل‌قلعه منتقل می‌کردند.
بعضی مواقع که زندان اوین ظرفیت نداشت‌، زندانی بازداشتی را به سلول قزل‌قلعه انتقال می‌دادند.
گاهی سلول انفرادی برای افراد جنبه تنبیهی و یا انتقامی و یا جلوگیری از تماس با دیگران داشت‌.
رئیس زندان قزل‌قلعه استوار با سابقه ارتش به نام «ساقی‌» بود.
او به لهجه غلیظ ترکی صحبت می‌کرد و شهرتی بین کلیه زندانیان و به خصوص زندانیان سیاسی داشت‌.
ساقی ظاهراً آدم ملایم و بی‌طرفی نسبت به زندانیان بود.
معمولاً امکانات مناسبی با توجه به شرایط فراهم می‌کرد و مخالف سخت‌گیری‌های شدید و شدت عمل نسبت به زندانیان بود.
به طوری که گاهی به طنز، زندان قزل‌قلعه را «هتل ساقی‌» در قیاس با جهنم اوین به ریاست «استوار حسینی‌» می‌گفتند.
زیرا «حسینی‌» به واقع یک گرگ و به تعبیر برخی گوریل و کفتار بود.
او شخصاً زندانیان را وحشیانه شکنجه می‌کرد و برخوردهایی بسیار تند، تحقیرآمیز و بعضاً وحشیانه داشت‌.
حسینی یک استوار ارتش بود که به علت هیکل و قیافه بسیار بزرگ و بدقواره‌اش موجب ترس عده‌ای می‌شد.
«ساقی‌» در سال 1353 بازنشسته شد و از کار دولتی کناره گرفت ولی «حسینی» علی‌رغم سن زیاد و سابقه خدمت طولانی تا آخرین روزهای رژیم شاه مشغول کار بود.
پس از پیروزی انقلاب تلاش زیادی برای دستگیری وی شد و بالاخره او زمانی که با پاسداران مواجه شد با سلاح کمری خود، خودکشی کرد و پس از چند روز در بیمارستان مرد.
زندان قزل‌قلعه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تخریب و در قسمتی از فضای آن میدان میوه و تره‌بار دایر شد.
(رک‌: تهران 100 ویژه‌نامه صد سالگی شهرداری تهران، نوشته سیدمحمدهادی طباطبایی‌، جعفر میکائیلی و سید پژمان میرجمهری‌ ، صفحه 26، ناشر مرکز آموزش سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران‌، چاپ اول، سال 1387 و خاطرات جواد منصوری‌ ، صفحه 119 و 121، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی‌، چاپ اول، سال 1376)

منبع:

کتاب پایگاه‌های انقلاب اسلامی، مسجد جامع بازار تهران به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 136


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.