تاریخ سند: 19 شهریور 1356
موضوع: عضوگیری
متن سند:
از: 14/ﻫ تاریخ: 19 /6 /2536[1356] 13560619
به: 312 شماره: 32481 /14ﻫ
موضوع: عضوگیری
اخیراً جوانی به نام منصور صادقی فرزند اسداله در مجلسی که در صحن امامزاده یحیی1 شبها از طرف هیئت انصار ابوالفضل تشکیل میگردد، آشنا و به دنبال این آشنائی در یکی از شبها، هنگامی که آقای تقوی واعظ از منبر پائین آمد، عدهای از جوانان به او پیشنهاد کردند که در این مجلس برای ما سعی کنید مسائل روز را مطرح نمائید و منظور آنها از مسائل روز این بود که نامبرده از سخنان دانشمندان خارجی که درباره اسلام سخن گفتهاند و حقیقت دین مبین اسلام برایشان روشن شده است، سخن به میان آید. در همین موقع، این جوان و منصور صادقی که مشغول گوش دادن بود، اظهار داشت که وی مقصود جوانان را نمیداند که دائماً از او (تقوی) میخواهند که سخنان روز بگوید؛ یعنی چه و چرا نمیگذارند او خودش بحثی را[که] شروع میکند، تمام کند؛ مثلاً شبهای اول پیرامون مسئله تقوی سخنرانی میکرد و خیلی خوب بود. کم کم شبها برای او یک چیزی پیشنهاد میکردند و مسیر سخن او، از مسیر مسئله تقوی خارج شد و بحثهای پراکندهای را دنبال نمود. بعد از چند جلسه مشخص شد از سخنان او که [درباره] مجاهدت و سخن از مجاهدین به میان میآورد، گفت مسئولیت ما سنگین است و اگر جوانها با من (صادقی) همکاری کنند، هزاران برنامه طرح میکنم و یک شورش را وقتی ما میتوانیم در این شهر ایجاد کنیم که شهرهای دیگر هم کمکم این برنامه را در شهر خود پیاده کنند و در نتیجه پیروز میشویم. مگر سیدجمال الدین اسدآبادی2 یک نفر بیشتر بود که این همه کارها را انجام داد. به قول آقای شیخ حسن یوسفی واعظ ما نباید ساکت بنشینیم، بایستی بیشتر فعالیت داشته باشیم. صادقی به دنبال اظهاراتش گفت ما باید جوانها را به طرف خود بکشانیم، زیرا جوانها روشن شدهاند و وقتی تعداد ما بیشتر شد، هزار جور فعالیت را میتوانیم به نفع اسلام انجام دهیم. صادقی در فرصت دیگری که با وی ملاقات شد، یک جلد کتاب به نام مغز متفکر اسلام3 امام جعفر صادق(ع) از وحدتی کتابفروش خریده بود. کتاب را از او اخذ و از او سئوال میگردد چه خبر. صادقی گفت رفته بودم از وحدتی
کتاب بخرم، آقای وحدتی به من گفت این کتاب را (مناظره دکتر و پیر4) ندارم. گفتم چرا، وحدتی جواب داد سری که درد نمیکند چرا دستمال ببندم. مجدداً گفت این همه روشنفکر که جوانها را گرد خود جمع کرده، چه کردهاند. برای اینکه مطالب بیشتری از وی کسب شود گفته شد، این همه حرفها دکان است زیرا یک مسلمانی که ترس به خودش راه بدهد، مسلمان نیست.
مجدداً به صادقی گفته شد شما (صادقی) که این همه دم از ایمان و مسلمانی و مسئولیت میزنی، کاری به نفع اسلام انجام دادی یا فقط حرف میزنیم. خود من به سهم خودم برای اسلام زحمت کشیدهام و باز هم فعالیت میکنم. از او سئوال شد اگر بشود نشریهای و یا اعلامیهای تهیه و پخش کرد چقدر خوب است، آخر بدبختی این است که هیچ چاپخانهای این جور چیزها را چاپ نمیکند و اگر برای من چاپ کنند، من پخش میکنم. تو (صادقی) یک کمکی بکن اگر جائی و کسی را نشان داری که برای من چاپ کنند، بگو چاپ کنند و آنگاه تو (صادقی) بیاور تا من پخش کنم. صادقی تو را قسم میدهم به کسی نگو، اگر این طور باشد من دوستانی در تهران دارم میروم و از آنها استفاده میکنم، چون آنها خودشان دستگاه چاپ دارند. به وی گفته شد همین را میخواستم و خدا خواست که من با تو آشنا بشوم و به هدف خود برسم و تو (صادقی) جا نداری، اعلامیهها را بیاورید و سعی کن خیلی با احتیاط حمل کنی و اگر تو (صادقی) جا نداری اعلامیه را بیاور به من بده و بعداً هم به اتفاق میبریم و پخش میکنیم. صادقی جواباً اظهار داشت فکر میکنم و بعد تصمیم خود را میگیرم و برای تو میگویم. سرانجام در شب بیستم ماه رمضان بود که با صادقی ملاقات شد از او سئوال شد چه کردی. او گفت تصمیم گرفتم به تهران بروم شاید بتوانم تهیه کنم و انشاءاله که تهیه میکنم و با هم اینکار را شروع میکنیم. صادقی گفت خیلی متشکر و ممنونم و منتظر این نشریهها و اعلامیههای شما هستم، هر وقت آوردی فوراً به من خبر بده و من از تو میگیرم و آنها را نگهداری کرده و در فرصت مناسب میبریم و پخش میکنیم.5
نظریه شنبه . خبر صحت دارد. ضمناً سعی خواهد شد در آینده به دنبال این موضوع با صادقی ملاقات و کاملاً از هویت و برنامههای او آگاه و چگونگی به عرض خواهد رسید.
نظریه یکشنبه . با توجه به صداقت شنبه، خبر به احتمال قوی صحت دارد. ضمناً با توجه به نظریه شنبه، هرگونه تماس و فعل و انفعالات نامبرده مد نظر بوده که به محض کسب هرگونه خبر، بلافاصله گزارش و به استحضار خواهد رسید.
نظریه سهشنبه . نظریه یکشنبه تأئید میگردد.
نظریه 14/ﻫ . نظریه سهشنبه تأیید و موضوع گزارش خبری بالا مستلزم پیگیریهای دقیق اطلاعاتی است.
آقای کارآموز . بررسی و بهرهبرداری شود. 21 /6
توضیحات سند:
1. بقعه امامزاده یحیی علیه السلام، در مرکز بافت قدیم شهر سمنان و در انتهای بازار جنوبی حضرت و در ضلع جنوب غربی تکیه معروف به پهنه، واقع است. بنابر نقل ابن شهرآشوب، امامزاده یحیی علیه السلام فرزند بلافصل حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام است که در سفر امام رضا علیه السلام به مرو، همراه ایشان بوده و از سوی ایشان برای ارشاد مردم این منطقه، مأموریت یافته و پس از شهادت امام رضا علیه السلام، به تحریک مأمون عباسی در این شهر به شهادت رسیده است.
2. سیدجمالالدین اسدآبادى فرزند سیدصفدر، روحانى و فیلسوف مبارز، سیاستمدار انقلابى و منادى وحدت مسلمین جهان، در آبان ماه 1217 ش (شعبان 1254 ق) در اسدآباد همدان دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایى را نزد پدرش آموخت و سپس از محضر بزرگانى همچون علاّمه سیدصادق سنگلجى، شیخ اعظم انصارى بهره برد. پس از پایان تحصیلات در همدان، به کشورهاى مختلف اسلامى سفر کرد و بر علوم اسلامى، تاریخ و ادبیات عرب تسلط کامل یافت. او همچنین زبان هاى عربى، انگلیسى، ترکى و فرانسه را خوب مىدانست. به مرور زمان، با دیدن وضع مسلمانان، آرزوى تشکیل یک حکومت اسلامى مقتدر در اندیشهی او پدیدار گشت و در هر جا که قدم مىگذاشت، انقلابى فکرى پدید مىآورد. در سال 1287 ق فعالیتهاى سیاسى او در مصر، به قیام ارتش علیه «اسماعیل پاشا» منجر شد. سپس از مصر تبعید گردید و به هند رفت و اولین رساله خود را در ردّ طبیعیون منتشر کرد. پس از آن به پاریس رفت و مبارزه را در آنجا ادامه داد و با همکارى شیخ محمد عبده، روزنامه «عروهالوثقى» را منتشر نمود. او مدتى بعد به لندن رفت و در سال 1303 پس از بازگشت به ایران، چند ماهى زندانى شد. بعد از آزادى، عازم بصره گردید و در رهبرى حوادث سیاسى آن منطقه دخالت داشت. در سال 1309 ق به استانبول رفت و مهمان پادشاه عثمانى شد و در 19 اسفند 1275 (5 شوال 1314 ق) در همان جا درگذشت. عدهاى معتقدند که سلطان او را مسموم کرد. سیدجمالالدین اسدآبادى که سراسر عمر خود را صرف مبارزه با استعمار بریتانیا، روسیه تزاری و ستم و تبهکاریهاى دربار قاجار نمود، در بیدارى مردم منطقه و ایران و وقوع انقلاب مشروطیت نیز سهمى مؤثر داشت.
برخى از آثار به جاى مانده از وى عبارتند از: تتمه البیان فى تاریخالافغان، القضاء و القدر، اسلام و علم، نیچریه یا ناتورالیسم، الوحده الاسلامیه، الواردات فى سرّالتجلیات و مقدار زیادى مقاله و نامه و متن سخنرانى و مذاکرات.
3. مغز متفکر جهان شیعه نام کتابی است که در سال 1350ش منتشر شد. نویسنده این کتاب ذبیحالله منصوری و موضوع آن، درباره امام صادق علیه السلام است. این کتاب در این زمان مورد توجه قرار گرفت و چند بار تجدید چاپ شد. نویسنده کتاب مدعی شد که این کتاب، اقتباس و ترجمه کتابی است که به قلم جمعی از نویسندگان در مرکز مطالعات استراسبورگ فرانسه نوشته شده است.
4. کتاب مناظره دکتر و پیر، کتابی بود که در آغازین سال دههی 1340ش توسط حجتالاسلام والمسلمین شهید هاشمینژاد به رشته تحریر در آمد. این کتاب در بردارنده معارف اسلامی و برخی از شبهات میباشد که در قالب گفتگو و پرسش و پاسخ یک فرد روشنفکر و پیرمردی که در کویه قطاری با هم آشنا شده اند، عرضه شده است. این کتاب در مدتی کوتاه، از چنان جذابیت و مقبولیتی بهخصوص در قشر جوان برخوردار گردید که بارها مورد تجدید چاپ قرار گرفت و به همین علت، از سویِ ساواک جزو کتب ممنوعه اعلام شد.
5. اداره کل سوم پس از دریافت این خبر، طی شماره 5286 /312 - 15 /8 /36 به ساواک سمنان نوشت: «دستور فرمایید 1 . ضمن تعیین صحت و سقم خبر بازگشتی فوق، به نحو مقتضی مشخصات کامل ملصق به عکس یادشده را تهیه و ارسال دارند. 2 . با استفاده از کلیه امکانات موجود، از اعمال و رفتار مشارالیه مراقبت به عمل آورده و نتیجه را مستمراً اعلام دارد. 3 . با توجه به اظهارات شیخ حسن یوسفی واعظ، به نحو مقتضی دوستان و همفکران وی را در تهران که دارای دستگاه چاپ میباشند شناسایی، آدرس محل سکونت و یا کار آنان را مشخص و فوراً اعلام دارند.» بخش ضمائم و ساواک سمنان طی شماره: 33926 /14ﻫ - 19 /9 /36 پاسخ داد: «برابر تحقیقات معموله، چون نامبرده بالا دارای شغل ثابتی نمیباشد؛ لذا تهیه مشخصات وی به سادگی میسر نبوده، مگر در فرصتهای مناسب که در این زمینه منبع توجیه گردیده که به محض کسب هرگونه خبر و یا به دست آوردن مدارک، به شناسائی و بیوگرافی وی و همچنین تعیین نحوه افکار و بالاخره شناسائی دوستان و همفکران وی را در تهران بلافاصله گزارش که در صورت اخذ نتیجه مراتب به موقع اعلام خواهد شد.» بخش ضمائم
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک / استان سمنان - کتاب 2 صفحه 99