موضوع: اقدامات حاج شیخ محمد صدوقی
متن سند:
به: ۳۱۲
از: ۲۶/ ه
موضوع: اقدامات حاج شیخ محمد صدوقی
آقای حاج سید ابوالفضل سعیدی ریحان که یکی از روحانیون تراز اول و شاهدوست یزد میباشد میگفت: در تاریخ ۴/۱۲/۳۶ در برنامه سخنرانی خود در محل حسینیه آبشور یزد به طور ضمنی و در لفافه اشاره کردم که مردم کشورمان این درک را داشته و به این واقعیت پی بردهاند که کشورمان روز به روز در حال ترقی و رشد بوده و مردم ایران به اصطلاح دایه مهربانتر از مادر نمیخواهند و باید توجه داشته باشند که این رویدادهای اخیر کشورمان فقط به وسیله افراد معین و مشخص که برنامهای جز خرابکاری و بر هم زدن نظم و امنیت مملکت میباشد ندارند نامبرده اضافه کرد: پس از اجرای این سخنرانی و اظهار این مطلب که کاملاً حساب شده و در لفافه بود داماد صدوقی به نام حاج شیخ ابوالقاسم مناقب۱ این مطلب را به اطلاع صدوقی میرساند و نامبرده ضمن این که بسیار ناراحت میشود از چند نفر طلاب و سخنرانان مذهبی که ممنوع المنبر و طرفدار صدوقی هستند میخواهد که در اجتماعات مختلف به طور ضمنی به مردم اطلاع دهند که از منبر سید ابوالفضل سعیدی ریحان استفاده نکنند و به مجرد این که سعیدی مورد بحث به منبر میرود مردم مجلس را ترک گویند.
نظریه شنبه: نظری ندارد
نظریه یکشنبه: صحت خبر، مورد تائید است ضمناً سوابق شیخ محمد صدوقی قبلاً به استحضار رسیده است.
نظریه سه شنبه:
۱- نظریه یکشنبه مورد تائید میباشد
۲- در شرایط کنونی شایسته است روحانیون موافق به نحوی از انحا مورد تحبیب و دلجویی قرار گرفته و غیر مستقیم به آنان تفهیم گردد که در چنین مواقعی مورد حمایت کامل مقامات دولتی میباشند تا از اطمینان خاطر بیشتری برخوردار گردند.
نظریه ۲۶/ ه: نظریه سه شنبه مورد تائید است.
در پرونده صدوقی بایگانی شود ۲۰/۱۲/۳۶ ۱۸/۱۲/۳۶
زاده افخمی ۱۸/۱۲/۳۶
... عرب
توضیحات سند:
١- حجتالاسلام محمدرضا ابوالقاسم مناقب در سال ۱۳۱۱ در یزد متولد شد. تحصیلات خویش را از مکتب خانه آغاز و سپس به تحصیل علوم دینی روی آورد. در سال ۱۳۲۹ برای ادامه تحصیل به قم مهاجرت کرده و از محضر علمای بزرگ چون آیات عظام بروجردی، محقق داماد، امام خمینی و گلپایگانی استفاده نمود. از سال ۱۳۳۵ به وعظ و خطابه در استان یزد پرداخت. وی همواره به عنوان یکی از یاران شهید محراب آیتالله صدوقی در طول دوران نهضت امام خمینی در استان یزد نقش آفرین بوده است.
منبع:
کتاب
شهید آیتالله حاج شیخ محمد صدوقی صفحه 97