تاریخ سند: 9 مهر 1349
موضوع: جلسه حسینیه ارشاد
متن سند:
از: 20 ﻫ 3 تاریخ: 9 /7 /1349
به: 316 شماره: 17386 /20ﻫ3
موضوع: جلسه حسینیه ارشاد
ساعت 1930 روز 3 /7 /49 جلسه حسینیه ارشاد در محل حسینیه تشکیل گردید. ابتدا آیاتی چند از کلامالله مجید وسیله استاد شیخ خلیل الرحمن تلاوت گردید. سپس شیخ ناصر مکارم پیرامون تناسخ و عودت ارواح به این جهان صحبت و اظهار داشت از آنجاییکه یکی از استدلالات طرفداران مسئله تناسخ به وسیله ارتباط با ارواح است لازم است راجع به چگونگی ارتباط با ارواح اشاره شود. قبل از ورود به بحث ذکر یک نکته لازم است. آقایان منظور از این بحثهایی که میشود ما نمیخواهیم حقیقتی را باطل و یا باطلی را تصدیق کنیم بلکه بحث ما در این مورد منطقی است و هر کس ایرادی داشته باشد حاضرم از طریق مکاتبه و یا مذاکره جواب بدهم و نظر ما به اعمال تعصب و یا خارج شدن از راه منطق نیست و آنگاه ضمن اشاره به طرز احضار ارواح بیان داشت منظور ما از بیان این مطالب این است که جوانان عزیز بدانند موج تازه احضار ارواح از شرق برنخاسته1 بلکه از غرب آمده است و چون از غرب آمده کسی به آن اعتراض و چون و چرایی ندارد وگرنه خلاف اصول اخلاقی و ترقی خواهد بود. تسخیر ارواح از شرق برخاسته2 ولی غربیها به آن ارزش قائل نیستند و به دنبال مسئله ارتباط با ارواح و همگانی شدن آن هر کس ادعایی میکند مثلاً یکی میگوید با روح ناپلئون یا اسکندر ارتباط دارم یکی میگوید به وسیله احضار از ابوعلی سینا نسخه گرفتم چون این تبلیغات گسترش یافته خطرناک شده است و اگر این مسئله به عنوان واقعیت به رسمیت شناخته شود خطراتی ایجاد میکند. باید بدانیم مسئله ارتباط با ارواح ممکن است یا نه و با چه وسایلی با ارواح ارتباط پیدا میکنند و پیام میگیرند و پیام میدهند و این حرفها قابل اعتماد است یا نه؟ مسئله ارتباط با ارواح مسئلهای است ممکن، اما سخن اینجاست که در میان هزاران مدعی ممکن است یک نفر باشد از روی ادله علمی با ارواح ارتباط پیدا کند و ممکن است هزاران نفر در اشتباه باشند. آنگاه ناطق با بیان ادله و براهینی در مورد علت احضار ارواح در ساعت 2130 به سخنان خود خاتمه داد. در این جلسه در حدود هفتصد نفر شرکت داشتند.
نظریه شنبه: شنبه نظری ندارد
نظریه یکشنبه: یکشنبه نظری ندارد نظریه چهارشنبه. نظری ندارد
توضیحات سند:
1 و 2: اصل: برنخواسته.
منبع:
کتاب
آیتالله العظمی ناصر مکارم شیرازی به روایت اسناد ساواک - کتاب اول صفحه 434