تاریخ سند: 2 مهر 1354
موضوع: شیخ جعفر سبحانی1 واعظ
متن سند:
به: 312 شماره: 28495 /20 ﻫ 12
از: 20ه 12
نامبرده بالا از ساعت 1500 روز 24 /6 /54 در کتابخانه مسجد جامع بازار تهران درباره قرآن سخنرانی نموده است.
پس از سخنرانی وی یکی از شرکتکنندگان در این جلسه که جوانی بود ضمن سئوال و جواب اظهار داشت:
آقای سبحانی چندی قبل مقالهای در روزنامه کیهان درباره روح خواندم که در آن نوشته بود انسان پس از مرگ روحش از بین میرود نظر شما در اینباره چیست.
سبحانی پاسخ داد مطبوعات ما مزدورند و آنچه به آنان گفته میشود چاپ میکنند و سپس مختصری به مطبوعات و نویسندگان ایران حمله و از آنان انتقاد نمود.
این جلسه در ساعت 1700 خاتمه یافت.
نظریه شنبه: نامبرده از روحانیون مقیم قم و از نویسندگان مجله مکتب اسلام2 میباشد که برای سخنرانی در ماه مبارک رمضان توسط شیخ حسن سعید تهرانی امام جماعت مسجد بازار که از روحانیون افراطی و مخالف دولت است به تهران دعوت شده که در ماه مبارک رمضان در مسجد جامع سخنرانی نماید.
نظریه سهشنبه: شنبه مورد اعتماد است و به احتمال زیاد گزارش تسلیمی وی صحت دارد.
ضمناً شیخ جعفر سبحانی فرزند محمدحسین شغل واعظ در آن اداره کل (312) دارای سابقه میباشد.
نظریه چهارشنبه: نظریه سهشنبه مورد تأیید است.
اقدامکننده: پورنیک
31 /6 /54
رئیس بخش 12: میرمصداق
31 /6
رئیس اداره یکم عملیات
ارسال گردد
1 /7
به کلاسه 13287
جعفر سبحانی واعظ
توضیحات سند:
1.
آیتالله شیخ جعفر اقبال سبحانی: فرزند محمدحسین، در سال 1308 ش در تبریز متولد گردید.
تحصیلات خود را در ادبیات و ریاضی و هندسه در زادگاه خود به انجام رسانید و علوم ادبی و عربی را نزد اساتید بزرگی چون آقا میرزا محمدعلی مدرس تبریزی صاحب فرهنگ نوبهار و ریحانۀالادب، آموخت.
وی در جریان غائله آذربایجان در سال 1325 به قم مهاجرت نمود و از محضر اساتید بزرگ، حضرات آیات بروجردی، حجت، علامه طباطبایی، گلپایگانی و مجاهد تبریزی بهرهمند گردید.
او بیش از 14 سال از جلسات درس حضرت امام خمینی کسب فیض نمود.
استاد سبحانی از جمله مؤسسین مجله «مکتب اسلام» بود و سالیان متمادی مقالات علمی فراوانی را در آن مجله به چاپ رسانید.
فعالیتهای مبارزاتی او علیه رژیم پهلوی به آغاز نهضت حضرت امام برمیگردد.
بنا به گزارش ساواک، در جریان تبعید امام به ترکیه به جرم تشویق علما و مراجع قم برای انجام عکسالعمل در مقابل عمل دولت وقت و ملاقات با آقایان حاج شیخ هاشم آملی، حاج شیخ مرتضی حائری و سیداحمد زنجانی بازداشت شد و در 18 /8 /43 به زندان قزلقلعه انتقال یافت و 10 روز بعد محکومیت او به قرار التزام به عدم خروج از حوزه قضایی تهران تبدیل گردید و از زندان آزاد شد.
در بهمن ماه همان سال به جرم سخنرانی در دفاع از حضرت امام در شهرستان دزفول، به 6 ماه تبعید به کاشمر محکوم گردید.
تبعید وی عکسالعمل مراجع وقت از جمله حضرت آیتالله سید محمدهادی میلانی را برانگیخت و جهت حمایت از وی به آیتالله سید اسدالله نبوی از علمای بزرگ دزفول متوسل شد.
در سال 1344 از طریق آبادان، مخفیانه به عراق سفر نمود و در سال 1346 به همراه روحانیون به اصطلاح افراطی ممنوعالمنبر گردید.
در سال 1347 به علت دعا نمودن برای امام خمینی در پایان سخنرانی خود در شهرستان کنگاور، شهربانی از منبر وی جلوگیری و روز بعد (26 /3 /47) او را از کنگاور اخراج نمود.
ساواک چنان با حساسیت مواضع وی را دنبال مینمود که جملهای از مقالۀ وی در مجله مکتب اسلام را که نوشته بود: «...
در پرتو انتساب به رئیس مملکت همهگونه سوءاستفاده بنمایند»، بریده و ضمن بایگانی در پرونده، دستور مراقبت داده بود.
همچنین پس از انتشار این مقاله که با عنوان «توطئه خطرناک منافقان» در شماره 114 مجله مکتب اسلام به چاپ رسیده بود، وی به ساواک احضار و مورد مصاحبه قرار گرفت.
در پی اظهاراتی در تاریخ 23 /8 /48 در مسجد امام حسن مجتبی (علیهالسلام) در خرمآباد و اشاره به فقر شدید مردم و این که بعضی برای سگهای خود ماشین و رانندۀ مخصوص دارند تا سگها را برای تفریح با ماشین به خیابان ببرند ولی حقوق راننده، کفاف معاش وی و عیالش را نمیدهد، بلافاصله از سوی ساواک احضار و تهدید شد.
در سال 1350 به اتفاق آیتالله مکارم شیرازی و سیدعلی محقق داماد مؤسسهای به نام جمعیت خیریه و مرکز مطالعات اسلامی و نجات نسل جوان دایر نمودند که با هماهنگی آقای شریعتمداری، ساواک با تأسیس آن مخالفت نمود.
در سال 1351 نیز مجدداً به خاطر اظهاراتش بر منبر در خرمآباد، دستور احضار وی به ساواک داده شد و در سال 1353 نیز ضمن احضار به ساواک، از روش منبر وی اظهار نگرانی گردید.
وی از جمله افرادی بود که در سال 1356 تلگراف تسلیت حوزه علمیه قم به حضرت امام در فوت حاج آقا مصطفی را امضاء نمودند.
ایشان در سال 1359 مؤسسه تحقیقی و تعلیماتی امام صادق (ع) را بنیان نهاد و ریاست آن را برعهده گرفت.
آیتالله سبحانی در حدود 100 جلد کتاب در زمینههای فقه و اصول و فلسفه و تاریخ منتشر کرده است که تعدادی از آنها عبارتند از الهیات، کلیات فی علم الرجال، اصول الحدیث، اصولالفلسفه، نظریۀالمعرفۀ، الله خالق الکون، فلسفه اسلامی و اصول دیالکتیک، فروغ ابدیت و سرچشمه هستی.
(ر.ک: روزنامه همشهری، شماره 926، سال 1374، صفحه 2.
مجله بصائر، مهر و آبان 1375، صفحه 5.)
2.
مجلۀ مکتباسلام: مرحوم حجتالاسلام علی دوانی در خاطرات خود چگونگی آغاز انتشار مجله مذکور و سوابق آن را شرح داده و میگوید: «سالها بود که دانشمندان و فضلای حوزۀ علمیه در فکر بودند یک نشریۀ مرتب هفتگی یا ماهانه را مستقیماً از طرف حوزۀ علمیه منتشر سازند، و مردم ایران را که چشم به مرکز علمی شیعه و مرجع تقلید خود دوختهاند، از خطر سقوط اخلاقی و مفاسد روزافزون اجتماعی که بدبختانه با سرعت سرسامآوری به عناوین مختلف و وسایل گوناگون روی به ازدیاد است، حفظ کنند و از آلودگی نسل جوان در حدود امکاناتی که دارند، جلوگیری به عمل آورند، ولی هر بار مانعی پیدا میشد که این هدف مقدس و ضروری را به عهدۀ تعویق میانداخت.
یکی از علل مهم آن نداشتن بودجۀ کافی و وسایل کار برای اداره و ادامۀ چنین نشریهای بود.
سه سال پیش [سال 1337 ش] جمعی از بازرگانان روشنفکر و متدین تهران آمادگی خود را برای تشریک مساعی و کمک مادی چنین نشریهای که بتوانند حوزۀ علمیه شیعه را به دنیا معرفی کند اعلام داشته و بدینگونه جمعی از فضلا و دانشمندان جوان حوزه به عنوان هیئت مدیره و تحریریه آن انتخاب و رسماً شروع به کار کردند.
نخستین شمارۀ آن سه سال پیش با جلد زیبا و کاغذ اعلا و مطالب عالیۀ دینی و علمی در خور فهم نسل امروز به طرز جالبی انتشار یافت و با استقبال عموم طبقات مردم مسلمان ایران حتی بسیاری از فِرَق غیرمسلمان مواجه گشت.
پس از انتشار آن مجلۀ علمی و دینی، روزی آیتالله فقید (آیتالله العظمی سید حسین طباطبایی بروجردی) نویسندۀ این کتاب را که خود افتخار عضویت هیئت مدیره و تحریریه آن را دارم، به حضور خواندند...
فرمودند: «موضوع دیگری داشتم که خواستم به شما بگویم که به اطلاع رفقاتان، اعضای هیئت تحریریه مکتب اسلام برسانید که من خود از دیرزمان قصد داشتم چنین نشریهای از حوزۀ علمیه منتشر گردد و به سؤالات مختلف مسلمانان پاسخ داده شود...
تا این که دیدم شما همت کردهاید و چنین مجلۀ آبرومندی با مطالب خوب و کاغذ و جلد اعلا منتشر نمودهاید.
سعی کنید مطالب آن هر چه بیشتر روان، ساده و در عین حال پر مغز باشد تا در خور فهم همه کس بوده باشد.
تلگرافات و نامههایی که برای من رسیده و انتشار این نشریه دینی را تبریک گفتهاند حکایت میکند که اقدام شما نویسندگان مکتب اسلام در مقابل مطبوعات و نشریات مفسد اخلاق و گمراهکننده کاملاً به موقع و مفید واقع شده است.
»...
جمعی از تجار آذربایجان مقیم تهران به قم آمدند و با آنها راجع به نشر چنین مجلهای سخن به میان آمد.
آنها گفتند: اگر شما کار علمی آن را به عهده بگیرید ما هم امور مالی آن را تا روزی که روی پای خود بایستد عهدهدار میشویم.
این عده که نامشان در پشت شمارههای سال اول مکتب اسلام هست اینان بودند:
مرحوم حاج اسماعیل سیگاری، حاج بیوک اتفاق جورابچی، حاج فرج نعمتزاده، حاج ابوالفضل احمدی، حاج مجید پرکار، حاج سروش، حاج عباسعلی خامهچی، و بعد هم حاج موسی ابریشمچی، حاج محمدکلاهی، حاج سیدمصطفی عالینسب و حاج کریم انصاریان...
ما برای تهیه کادر علمی مجله جلساتی تشکیل دادیم و پس از مذاکراتی این عده از مشهورترین فضلای آن روز حوزه آمادگی خود را برای عضویت هیئت مؤسس و تحریریه مجله اعلام داشتند آقایان: ناصر مکارم، جعفر سبحانی، مجدالدین محلاتی، حسین نوری، سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی، محمد واعظ زادۀ خراسانی، سیدمرتضی جزائری و من...
انگیزۀ ما برای تأسیس مجلهای که از حوزه منتشر شود این بود که حوزه تکانی بخورد و اثر وجودی خود را نشان بدهد و مردم بدانند در حوزه چه خبر است.
همچنین پاسخ بسیاری از مقالات مفسده انگیز که آن روزها در جرائد و مجلات کشور آزادانه نشر مییافت از حوزه داده شود یا نقد گردد...
پس از مذاکراتی بنا شد آقای ناصر مکارم...
از طرف جمعیت مکتب الاسلام (هیئت علمی و مالی) معرفی شود تا امتیاز به نام ایشان صادر گردد...
با این اندیشه نخستین شمارۀ مجله را در میان بیم و امید به عنوان کاری که با این کیفیت و وسعت در حوزۀ علمیه سابقه نداشته است، به نام درسهایی از مکتب اسلام در بهمن سال 1337 منتشر کردیم و در روی جلد نوشتیم: به قلم جمعی از نویسندگان ـ قم ...
از شهید مرتضی مطهری و شهید بهشتی هم خواستیم مقاله به ما بدهند و قبول کردند.
بعدها از شهید علی قدوسی و شهید باهنر و کسانی امثال آنها هم که گاه مقالهای چاپ میشد...
آن موقع سازمان امنیت تازه تشکیل شده بود و سابقه بدی نداشت، فقط میدانستیم بنای شدت عمل و کنترل اوضاع را دارد.
سرهنگ قلقصه رئیس سازمان، آقای مکارم را احضار و دربارۀ مجله توضیحاتی خواسته بود که باعث ناراحتی ما شد...
در این اوقات آقای موسی صدر (امام موسی صدر) هم از نجفاشرف برگشت و به جمع ما پیوست و مقالهاش در مجله چاپ شد.
از استاد علامه طباطبایی مقاله گرفتیم و چاپ شد...
مجلۀ درسهائی از مکتب اسلام به کار خود ادامه داد.
یک بار که مقاله تندی در انتقاد از اوضاع در آن بود، از طرف فرماندار قم نامهای آمد که تا اطلاع ثانوی از نشر آن خودداری کنید.
موضوع را به آیتالله فقید اطلاع دادیم، با عصبانیت فرموده بودند: «بگویید چرا مزاحم آقایان میشوید؟ این مجله مربوط به حوزه و من است! مزاحم نشوید.
» فرماندار اطلاع داد ادامه دهید.
ما نمیدانستیم آیتالله بروجردی نسبت به آن اینقدر توجه دارند.
از طرفی آیتالله فقید هم به ما خبر دادند تا کتباً ننویسند و معذرت نخواهند ادامه ندهید.
این را به فرماندار گفتیم و فردای آن روز کتباً نوشت با موافقت مرکز طوری نیست به کار خود ادامه دهید و از آیتالله فقید هم معذرت خواسته بود.
واسطه ما در این کار مرحوم شیخ علیاکبر تربتی واعظ بود.
خدایش بیامرزد...
تا آیتالله بروجردی در قید حیات بود، مکتب اسلام رونق زیادی داشت.
بعد از رحلت ایشان هم روز به روز در پیشرفت بود.
تیراژ آن از سه هزار شماره در ماه به یکصد و بیست هزار شماره رسید.
فقط 10 تا 12 هزار شماره به اروپا و امریکا و ممالک اسلامی که مشترک میشدند میرفت، یا برای مؤسسات علمی و فرهنگی آنها فرستاده میشد.
اغلب مشترکین هم نسل جوان و تحصیلکرده بودند...
بر اثر کنار رفتن شش تن از رفقا، آقایان: عمید زنجانی، علی حجتی کرمانی، سیدهادی خسروشاهی، حسین حقانی زنجانی و زینالعابدین قربانی که در بحث عقاید و مذاهب آقای مکارم شرکت داشتند، دعوت به کار شدند و به قول آقای مکارم هیئت فرعی مکتب اسلام را تشکیل دادند و پس از آنها هم آقایان: مهدی پیشوایی، یعقوب جعفری، کامل خیرخواه، هادی دوستمحمدی، علیاکبر حسنی و داود الهامی ضمیمه شدند...
مجله مکتب اسلام تا سال دوازدهم...
یکی از منابع پر ارزش اسلامی است.
(مفاخر اسلام، علی دوانی، جلد دوازدهم صفحه 314 تا 327، چاپ چهارم، سال 1379، مرکز اسناد انقلاب اسلامی)
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد جامع بازار تهران به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 386