تاریخ سند: 30 مرداد 1341
گزارش اطلاعات داخلی
متن سند:
شماره : 1817 / س ت
موضوع : فعالیت در محل حزب زحمتکشان
(سازمان نگهبانان آزادی)
در تاریخ 25 /5 /41 ساعت 1800 در محل
حزب زحمتکشان فعالیت زیادی برای پخش
تراکتها به چشم می خورد آقای نیرومند از
یکی از افراد خواست که برای پخش تراکتها به
ایشان کمک نماید و ماشین خود را برای
پخش اوراق در اختیار حزب بگذارد.
عده ای
دور دکتر بقائی جمع شده بودند، او درباره
هیأت هشت نفری و مجلس هفدهم صحبت
می کرد، او گفت مبتکر هیأت هشت نفری و
اعطای اختیارات به دکتر مصدق من بودم و
تنها اشتباهی که در عمرم کرده ام همین بوده است و من نمی بایست با اعطای اختیارات به دکتر
مصدق موافقت می کردم زیرا فکر می کردم این موضوع به صلاح مملکت است، متأسفانه بعد به
اشتباه خودم پی بردم و میانه من و دکتر مصدق به هم خورد، بعد که هیأت هشت نفری تشکیل
گردید، من نیز جزو هیأت بودم، در اولین جلسه که در حضور اعلی حضرت همایونی تشکیل
گردید، شرکت کردم ولی بعدا در جلسات شرکت نمی کردم فقط از دور نظارت می کردم، ما
تصمیم گرفتیم اختیارات را از دکتر مصدق بگیریم ولی دکتر مصدق پیشنهاد کرد چون گرفتن
اختیارات به وجهه او لطمه می زند با موافقت اعلیحضرت، دکتر مصدق اختیارات را طی نامه ای
به مجلس پس بدهد و قرار شد جلسه خصوصی مجلس تشکیل شود و در جلسه، نامه دکتر
مصدق قرائت گردد، قبل از تشکیل جلسه، من نطقی کردم و چون در جریان کار با اطلاع بودم،
رفتم بیرون که تلفن کنم ولی هنوز تلفن نکرده بودم که دیدم وکلا، سالن را ترک می کنند از آقای
دکتر شایگان پرسیدم پس نامه دکتر مصدق چه شد؟ آقای شایگان گفتند آقای دکتر مصدق
می گویند من حتی یک «و» از اختیارات را پس نمی دهم، من هم گفتم به ایشان بگوئید پس باید
آرزوی تصویب هیأت هشت نفری را با خود به گور ببرید زیرا نقشه شوم دکتر مصدق را من
می دانستم، برای اثبات این قضیه باید 40 سال به عقب برگردیم، در سالهای 1301 و 1302 و
1303 که مرحوم رضاشاه کبیر سردار سپه بودند، بین ایشان و احمدشاه اختلاف افتاده بود، یک
هیأت 72 نفری برای رفع این اختلاف انتخاب شده بود که یکی از آنها همین آقای دکتر مصدق
بود، دکتر مصدق طرحی پیشنهاد نمود که طی آن فرماندهی کل قوا به سردار سپه داده شد که
نتیجتا رضاشاه به سلطنت رسید.
بعد از 30 سال آقای دکتر مصدق می خواست چنین
معامله ای بین خود و فرزند او بنماید ولی من از این کار جلوگیری نمودم زیرا به مجرد این که
رژیم عوض می شد توده ایها که رابط آنها و دکتر مصدق سرلشکر فیروز، خواهرزاده یا که
خاله زاده دکتر مصدق بود یک کونتر (COONTR) کودتا می کردند که نتیجه آن این بود که
یکراست ما می رفتیم پشت پرده آهنین، من و دوست غایبم (علی زهری) از این کار جلوگیری
نمودیم، وکلا خواستند ما را غافلگیر بکنند و طرح هیأت هشت نفری را تصویب کنند و عده ای
هم در مجلس متحصن شده بودند من 250 طرح درست کردم که در اولین جلسه 5 طرح،
تقدیم به ریاست مجلس (دکتر معظمی) نمودم همین که دکتر معظمی پیشنهادهای مرا دید تا
آخر جریان را فهمید و دیگر مجلس تشکیل نگردید.
(موضوع هیأت 72 نفری دوره احمدشاه در
کتابی به نام حیات یحیی (کتاب) به تفصیل ذکر شده است).
منبع:
کتاب
مظفر بقایی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 54