تاریخ سند: 3 دی 1342
موضوع: آیتالله سعیدتهرانی
متن سند:
گیرنده: مقامات ساواک به ترتیب سلسه مراتب
فرستنده: بخش 321
گزارش
محترماً معروض میدارد آیتالله حاج میرزا عبدالله سعید تهرانی معروف به چهلستونی قبلاً برای خروج از کشور تقاضای گذرنامه نموده و اداره کل نهم نظر این اداره کل را دراین مورد خواستار شده بود.
ولی طبق اطلاع نامبرده قبل از اظهارنظر ساواک به خارج از کشور مسافرت کرده است.
آیتالله چهلستونی از جمله روحانیونی است که قبلاً تا حدودی با سیاست دولتها سازش میکردند ولی در چندماه اخیر که اختلافاتی بین روحانیون افراطی و دولت به وجود آمد آنها هم یا بر اثر فشار مریدان و یا به علل دیگر اقداماتی به نفع روحانیون و علیه دولت به عمل آوردند.
مثلاً آیتالله چهلستونی اعلامیههائی در تنقید از روش دولت صادر و تلگرافهائی در تأیید نظر روحانیون و برضد سیاست دولت با مقامات روحانی مقیم عراق و یا داخل کشور مبادله و متن آنها را به صورت اعلامیه منتشر کرد.
آیتالله چهلستونی بعد از وقایع 15 خرداد در پاسخ توضیحی که نماینده ساواک تهران بهطور غیر محسوس درباره صدور اعلامیه علیه دولت از وی خواسته اظهار داشته من وارد امور سیاسی نبوده و نیستم ولی نمیتوانم به چشم خود ببینم که عدهای را دولت قتل عام نموده است
چون از نظر شرع اسلام مسئول هستم این اعلامیه را نوشتم تا مسلمانان دنیا بهخصوص علماء بدانند که ما دچار چه فاجعهای شدهایم و این مراتب را بهوسیله آقای هیراد1 به شرف عرض همایونی رساندهام و برای آقای نخستوزیر هم نوشتهام.
البته استحضار دارند که اعمال و رفتار نامبرده درصورتی که در ایران باشد زیرنظر است و با کنترلی که به عمل میآید مشارالیه نمیتواند اقدام مؤثری بهعمل آورد ولی هرگاه بهکشور عراق مسافرت کند در صورتی که مایل باشد در اماکن مذهبی آنجا بهتر میتواند به فعالیتهای خود ادامه دهد و با آن دسته از روحانیون طراز اول مقیم عراق که علیه دولت اقدام میکند از قبیل آیتالله خوئی2و سید عبدالله شیرازی3همداستان شود.
با توجه به مراتب صدور گذرنامه برای نامبرده ظاهراً صلاح نبود و معلوم نیست باچه ترتیبی موفق به خروج از کشور شده است.
درهر حال استدعا دارد مقرر فرمایند به اداره کل نهم چه پاسخی داده شود.
تهیه کننده
از طرف رئیس بخش
رئیس اداره دوم عملیات
مدیر کل اداره سوم
معاونت ساواک
به اداره نهم بنویسید نامبرده طبق اطلاع قبل از اعلام نظر ساواک بهکشور عراق مسافرت نموده است، جریان را تحقیق و اعلام دارند تا به نظر مقامات ساواک گزارش شود 3 /10 /42
توضیحات سند:
1.
هیراد: میرزا رحیمخان فقیه که بعداً به هیراد تغییر نام داد، در قریۀ شکرکوه حوزۀ کلاردشت متولد شد.
وی تحصیلات خود را از مکتبخانههای قدیم شروع و بعد به تهران مهاجرت کرد و در مدرسه سپهسالار اقامت گزید.
وقتی که مجلس شورای ملی از طرف محمدعلیشاه به توپ بسته شد، وی ناچار به کلاردشت بازگشت و بعد از آرام شدن اوضاع دوباره به تهران آمد.
در سال 1328 ق (1289ش) از طرف سپهسالار رئیسالوزرأ ـ وزیر جنگ وقت ـ به خدمت در وزارت جنگ پذیرفته و در آنجا به ریاست شعبه محرمانه و مرموزات برگزیده شد.
بعد از کودتای 1299 هیراد در وزارت جنگ ترفیع یافت و به معاونت رسید و به مدت 5 سال در این پست مشغول کار بود.
در سال 1304 به همراه رضاخان، وی هم به دربار شاهنشاهی منتقل شد و به ریاست شعبه مرموزات دفتر مخصوص شاه منصوب گردید.
او سپس به معاونت و کفالت و در سال 1331 به ریاست دفتر مخصوص محمدرضا پهلوی رسید.
پس از مدتی کوتاه از انتصاب اسدالله علم به وزارت دربار در سال 45، وی هیراد را بازنشسته کرد و به جای او نصرتالله معینیان را به این سمت منصوب کرد.
2.
آیتاللهالعظمی سیدابوالقاسم خوئی: زندگینامه خود نوشتی دارد که توسط استاد حجتالاسلام سیدهادی خسروشاهی ترجمه شده که تلخیص متن آن را در زیر میخوانید.
ابوالقاسمبنعلیاکبر، بنهاشمالموسویالخوئی (رضوانالله علیهما).
«رجالنویسان» به هنگامی که نوبت به نام خودشان میرسد، به نگارش شرح زندگی خود میپردازند و من نیز اکنون که در این کتاب نوبت به نام خودم رسید، طبق روش آنان، این زندگینامه کوتاه را مینویسم:
من در شب 15 رجب 1317 هجری در شهر « خوی » ـ از شهرهای آذربایجان ـ به دنیا آمدم و در همان جا، در کنار پدر و برادرانم پرورش و رشد یافتم.
خواندن و نوشتن و بخشی از مقدمات را به خوبی فراگرفتم تا اینکه در مسئله مشروطیت، اختلاف شدید میان مردم آغاز شد و به دنبال آن پدرم در سال 1328 هجری به نجف اشرف مهاجرت نمود و سپس من در سال 1330 هجری، به همراهی برادر بزرگترم مرحوم سیدعبدالله خوئی و دیگر اعضای خانوادهمان به پدر پیوستیم.
من به هنگامی که به نجف اشرف (دانشگاه دینی شیعه امامیه) رسیدم به فراگرفتن علوم ادبی و منطق پرداختم و سپس کتابهای درسی در زمینه فقه و اصول را در نزد گروهی از بزرگان خواندم که از آن جمله علامه بزرگوار، مرحوم پدرم بود.
سپس برای مراحلبالاتر ـ بحث خارج ـ در دروس بزرگان مدرسین در سال 1338 حضور یافتم که نام پنج تن از این اساتید را ذکر میکنم:
1ـ آیتالله شیخ فتحالله، معروف به: شیخالشریعه اصفهانی
2ـ آیتالله شیخ مهدی مازندرانی
3ـ آیتالله شیخ ضیاءالدین عراقی
4ـ آیتالله شیخ محمد حسین اصفهانی
5ـ آیتالله شیخ محمد حسین نائینی
از دونفر اخیر، در زمینه آموزش فقه و اصول، استفاده بیشتری نمودهام، بهطوری که سالیان متمادی در نزد هر دو، دوره کامل اصول و چندین کتاب فقه را تلمذ مینمودم و در همان زمان، بحث هر یک از دو بزرگوار را بر جمعی از شاگردان حاضر در بحث که گروهی از افاضل درمیان آنها بود، تقریر و بیان میکردم.
مرحوم نائینی آخرین استاد من بود که همواره در کنار وی بودم.
من در مسئله « نقل روایت » مشایخی دارم که بر من اجازه دادهاند که از کتابهای امامیه و دیگران، از آنها روایت کنم و روی همین اصل من از طرق متعدده، کتابهای چهارگانه خودمان ـ الکافی، الفقه، التهذیب، الاستبصار ـ و همچنین کتابهای جوامعالحدیث اخیر ـ الوسائل، الوافی، البحار ـ و دیگر کتابهای اصحاب خودمان را، نقل و روایت میکنم.
از جمله طرق من در نقل حدیث، اجازه استادم « نائینی » از استادش « نوری » از طرقی است که در آخر کتابش « مستدرک الوسائل » معروف به « مواقعالنجوم » آورده است و به خاندان عصمت و طهارت،منتهی میگردد.
من بیشتر به تدریس پرداخته و بحثهای بسیاری در: فقه، اصول و تفسیر داشتهام و گروه بیشماری از افاضل طلاب حوزه نجف اشرف را تربیت نمودهام.
بحثهای من در فقه، دو دوره کامل بحث خارج، برمبنای کتاب « المکاسب » شیخ اعظم، شادروان انصاری بود.
البته کتابهای دیگری از جمله دو دوره کامل کتاب « صلوۀ » را هم تدریس نمودهام.
در 27 ربیعالاول سال 1377 هجری تدریس فروع « العروۀالوثقی » ـ تألیف فقیهالطائفه، سید محمد کاظم طباطبائی یزدی ـ از کتاب « طهارت » را آغاز نمودم.
البته قبلاً به یاری خدا کتاب اجتهاد و تقلید را تدریس نموده و راه درازی را در آن پیموده بودم.
تا اینکه سرانجام به کتاب « اجاره » رسیدم که تدریس آن را در روز 26 ربیعالاول 1400 ﻫ آغاز نمودم و در ماه صفر 1401 ﻫ آن را به پایان رسانیدم.
بحثهای خارج اصول را شش دوره کامل مطرح ساختهام.
دوره هفتم را به علت تراکم کارهای مرجعیت، در مبحث « ضد » پایان دادم و نتوانستم ادامه بدهم.
در ضمن سالهای پیشین بخشی از زمان را به تدریس قرآن مجید اختصاص دادم تا آن که شرایط سختی پیش آمد و از استمرار آن بازماندم و به راستی چقدر دوست داشتم که این درس را توسعه و تکامل بخشم.
و به هرحال خدای را سپاسگزارم که بر من نعمت تداوم تدریس را در طول این سالیان دراز عطا فرمود و من هیچوقت مگر درحال ضرورت مانند مسافرت یا بیماری آن را متوقف نساختم.
مثلاً در سال 1353 هجری به زیارت خانه خدا مشرف شدم و در سالهای 1350 و 1368 ﻫ هم به زیارت مرقد امام رضا علیهالسلام مشرف شدم (که طبعاً مدتی درس تعطیل گردید).
گروهی از شاگردان فاضل من، درسهای مرا در فقه و اصول و تفسیر تقریر و به رشته تحریر درآوردهاند که بخشی از آنها به چاپ رسیده است که فقط فهرست آنچه را که طبع شده است، میآورم ...
من مجموعه تألیفاتی در تفسیر و فقه و اصول و رجال دارم که بعضی از آنها چاپ شده و بخشی هنوز به صورت مخطوط باقی مانده است.
در اینجا فهرست آثار چاپ شده را میآورم ...
(فصلنامه تاریخ و فرهنگ معاصر، شماره 5) وی پس از 94 سال خدمت و تحمل فشارهای بیشمار از سوی دولت بعث عراق روز پنجشنبه هشتم صفر 1413 ق (17 مرداد 1371) در کوفه درگذشت و در مسجد الخضراء صحن حرم علیبنابیطالب (ع) دفن شد.
3.
آیتاللهالعظمی سید عبدالله شیرازی: در شب یکشنبه 13 شعبان 1309 ق برابر با 3 اسفند 1271 ش در شهر شیراز به دنیا آمد و در سن 15 سالگی به همراه پدرش مرحوم آیتالله سید محمد طاهر شیرازی به علت مبارزه برعلیه سلطنت قاجار و نفوذ انگلیس در ایران از شیراز به سیوند تبعید شد و پس از شش ماه دوباره به شیراز بازگشت.
در سال 1333 ق به نجف اشرف مهاجرت نمود و نزد بزرگان از مراجع و فقهای نجف درس خواند.
در سال 1354 قمری به منظور زیارت مرقد امام رضا (ع) به ایران آمد و طی اقامت خود در مشهد مبارزه سرسختانهای علیه رژیم رضاخانی شروع نمود و در اجتماعات علما و فقهای ایران با مرحوم آیتالله شیخ عبدالکریم حائری جهت تصمیمگیری علیه رژیم پهلوی نقش ارزنده ایفا نمود و در حادثه قیام مسجد گوهرشاد با مرحوم آیتالله حاج آقا حسین قمی و مرحوم آیتالله سید یونس اردبیلی نیز اقداماتی نمود تا این که از سوی رژیم به همراه دیگر علما و فقها دستگیر و پس از گذراندن چهار ماه در زندان پهلوی مجدداً به نجف مراجعت کرد.
در سال 1396 ق به ایران مراجعت نمود.
ایشان از ابتدای نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی فعالیتهایی را (چه در نجف و چه در وقت سکونت در مشهد) در مبارزه علیه رژیم پهلوی تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران آغاز کرد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا زمان رحلت در مشهد مقدس اقامت داشتند.
سرانجام آیتالله شیرازی در سن 95 سالگی در سحرگاه اول محرم 1405 ﻫ ق (5 /7 /1363) به لقاءالله پیوست و بدن مطهرش در جوار آرامگاه امام رضا علیهالسلام پس از تشییع باشکوهی به خاک سپرده شد.
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد جامع بازار تهران به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 59