صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

مکالمات سوژه از ساعت 0730 چهارشنبه 22/9/57 تا ساعت 0730 پنجشنبه 23/9/57

تاریخ سند: 22 آذر 1357


مکالمات سوژه از ساعت 0730 چهارشنبه 22/9/57 تا ساعت 0730 پنجشنبه 23/9/57


متن سند:

مکالمات سوژه از ساعت 0730 چهارشنبه 22 /9 /57 تا ساعت 0730 پنجشنبه 23 /9 /57
راجع به آب تلفن شد. 22 /9 /57
مخاطب: دروغ است؛ کار خود این دولتی‌ها است که مردم بریزند بیرون از منزل، تا آنها را کتک بزنند و بین مردم وحشت ایجاد کنند و خیلی‌ها را هم کتک زده‌اند و برده‌اند کلانتری و نقشه‌شان همین بوده است.
*****
تلفن شد: کارخانه‌ها هم تعطیل است؟
مخاطب: بله.
*****
پرسیده شد: تا کی تعطیل است؟
مخاطب: تا زمانی که این ارتشی‌ها رویشان را کم کنند و مزاحم کار مردم نشوند.
*****
احسانی از قم تماس گرفت.
رجبعلی: قم چه خبر؟
احسانی: تازه‌ای نیست؛ ولی دیشب قدری شلوغ بود و صدای تیراندازی می‌آمد. در ضمن دارند عکس آقای خمینی را جمع می‌کنند.
رجبعلی: اینجا هم مشغول شده‌اند و حاجی آقا هم دستور داده است که امروز همه تعطیل کنند تا اینها دست از این کارشان بردارند.
*****
راجع به آب پرسیده شد.
مطیعی که منزل سوژه بوده است جواب می‌داد.
مطیعی که منزل سوژه بود: کار خود دولتی‌ها بوده است که مردم را بکشند بیرون، تا با چماق آنها را بزنند و گرنه آب هیچ عیبی ندارد و این فقط نقشه بوده است.
(خلاصه در حدود 200 تلفن شد که به همگی جواب داده شد کار خود دولتی‌ها بوده است که مردم را بکشند بیرون و کتک بزنند.)
*****
چندین تلفن هم راجع به خواب آیت‌الله قمی شدکه شدیداً از طرف سوژه تکذیب شد.
*****
نجفی از شهر بابک تلفن کرد و پرسید‌: آیا پرچم‌های قرمز را برداریم؟
مخاطب: بله؛ ولی اگر رویش چیزی بنویسند، عیبی ندارد.
نجفی: آیا یزد امروز تعطیل است؟
مخاطب: بله؛ چون ارتشی‌ها دیروز اینجا لوس بازی درآورده بودند.
نجفی: ما هم تعطیل کنیم؟
مخاطب: میل خودتان هست.
*****
از منزل سوژه به شماره 36195 تلفن شد و گفت: از آنجایی که افسران محترم جوان گفته شده بخوانید.
خوانده شد:
و نیز برای افسران جوان پیام فرستادم که به صف ملت بپیوندند که ما آنان را از زیر یوق[یوغ] مستشاران نظامی[امریکا] نجات داده و با آغوش باز پذیرایی می‌نماییم، افسران محترم جوان از مقابله خصمانه با برادران و خواهران جداً احتراز کنند و با آنها در صف واحد که خواست اسلام است درآیند.
از ملت محترم تقاضا می‌کنم از سربازان و افسرانی که به آنها پیوستند و یا می‌پیوندند به بهترین وجه با حفظ جهات امنیتی نگهداری و کمک نمایند، باید ملت بداند که موضع سخت حساس است چه بسا اشخاصی که یا ندانسته و یا خیانتکارانه امر به سکوت و سستی می کنند باید به آنان اعتنا نکنند و اعتراض خود را هرچه بیشتر نسبت به شاه گسترش دهند و چون وسایل ارتباطی جمعی در حال اعتصاب به سر می‌برد باید به هر وسیله ممکن رابطه‌ای بین شهرستان‌ها برقرار نمود و مسائل روز و تظاهرات و اخبار مبارزاتی خود را به یکدیگر برسانند، اینجانب مراتب تشکر خود را صمیمانه به ملت عزیز تقدیم و نصرت آنان را که نصرت قرآن کریم و اسلام است از خداوند تعالی مسئلت می‌نمایم.
و السلام علیکم و رحمه[الله و]برکاته
روح الله الموسوی خمینی1
*****
از اصفهان تلفن شد.
مخاطب: حاجی آقا نیستن.
از اصفهان: در اصفهان بیش از 50 نفر کشته و بیش از 500 نفر زخمی شده‌اند و تمام عکس‌ها را کنده‌اند و هرکس عکس آقا را دارد، می‌گیرند و پاره می‌کنند و وضع خیلی ناراحت کننده است و از ترس اصلاً بیرون نرفته‌ایم. در ضمن به آقای محتاج الله بگویید به 20142 زنگی به ما بزنند.
*****
شخصی به نام علمی تلفن کرد و پرسید: آیا ادارات هم تعطیل است؟
حافظی: بله؛ حاجی آقا دستور داده‌اند که ادارات هم تعطیل باشد.
*****
در حدود 300 تلفن شد که در مورد مسمومیت آب2 سؤال شد که جواب داده شد که کار خود دولت است و با این کار می‌خواهد وحشت بین مردم ایجاد کرده و آنها را از منزل بیرون آورده و کتک بزند.
*****
در حدود 50 تلفن شد که آیا صحت دارد آقای آیت‌الله [سیدحسن] قمی خواب دیده‌اند که شاه از خود ماست و از او پشتیبانی کنید؛ که به همگی جواب داده شد شایعه است و کار خودشان می‌باشد.
*****
حسین شرقی تماس گرفت و گفت: می‌دانید که علت اینکه فرودگاه تهران چهل و هشت ساعت تعطیل بود، برای چی بود؟3
صدوقی: خیر.
حسین شرقی: برای این بود که قوای آمریکا در ایران پیاده بشوند؛ برای همین است که این دو سه روزی قدرت پیدا کرده‌اند و مردم را می‌کشند و می‌زنند.
صدوقی: خیلی خوب. سپس خداحافظی کردند.
*****
دستمالچی تماس گرفت و گفت: از حاجی آقا بپرسید که آن چیزی که قرار بود حاضر کنند، بدهند آقای [ابوالقاسم] شعشی ببرد ایذه حاضر است؟
مخاطب: بله؛ بیایند ببرند.
*****
شخصی به نام ایزدی از قم تماس گرفت و گفت: در نجف آباد خیلی شلوغ است و مسجد آتش زده‌اند، یزد چه خبر؟
رجبعلی: امروز شایعه انداخته بودند که آب را مسموم کرده‌اند و یک عده‌ای را گرفتند و کتک زدند.
ایزدی: آنجا مجسمه هم پایین آوردند؟
رجبعلی: بله.
ایزدی: پس منتظر عکس‌العمل هستید؟
رجبعلی: بله. سپس خداحافظی کردند.
*****
خانمی تلفن کرد و گفت: می‌گویند که الان دور خانه عباس افشار که پاسبان است، گرفته‌اند و می‌خواهند او را اذیت کنند. تو رو خدا به حاجی آقا بگویید کاری به زن و بچه این بیچاره نداشته باشند.
عباس نجفی: حاجی آقا دستور چنین کارهایی را نمی‌دهد؛ اگر درست باشد و شما درست بگویید، کار خود دولتی‌ها است.4
*****
چند نفر تلفن کردند و پرسیدند: آیا فردا تعطیل است؟
مخاطب: بله، فردا هم تعطیل است.
*****
سوژه با کاریر تماس گرفت و گفت: یک شماره برای پاریس می‌خواستم، 31153 و کد آن 00331
کارمند کاریر: باشه، به شماره چی بدهم؟
صدوقی: به 22122 یا 25534 و یا به 24442
*****
شخصی به نام قاسمی از بافق تماس گرفت و پرسید: آیا فردا ذوب آهن هم تعطیل است؟
صدوقی: بله؛ تعطیل کنند بهتر است.
سپس حسینی با سوژه صحبت کرد وگفت: مردم پشتکوه خیلی آماده‌اند.
صدوقی: می‌دانم؛ نامه‌ای هم داشتم از آنها که همگی امضاء کرده بودند.
حسینی: دیروز با عده‌ای از آنها خواستیم بیاییم خدمتتان، شما نبودید و الان هم در بافق هستن؛ اگر امری باشد.
صدوقی: شنیدم که در بافق می‌خواهند دو دستگی کنند؟
حسینی: من فعالیت خودم را دارم می‌کنم که دوباره متحد شوند. سپس خداحافظی کردند.
*****
شخصی به نام صفدرخانی تماس گرفت و پرسید: آقای منصوری خدمت شما هستن؟
صدوقی: خیر.
صفدرخانی: آقای مروی چی؟
صدوقی: تشریف برده‌اند و فکر کنم الان رسیده باشند به حسینیه؛ به اتفاق آقای محی الدین رفته‌اند. سپس خداحافظی کردند.
*****
شخصی به نام حبیب الله مربی تماس گرفت و گفت: نیم ساعت قبل ریخته‌اند مأمورین در خانه اخوی من علی محمد و همه جا را گشتند و بعد اخوی را بردند کلانتری و گفتند پسرت عباس را می‌خواهیم و عباس خانه نبوده است؛ سپس تلفن کرده که عباس بیاید کلانتری، چی کار کنیم؟
صدوقی: با آقای دکتر تماس بگیرید.
*****
سوژه با پاریس تماس گرفت و پرسید: منزل آقای خمینی؟
مخاطب: بله.
صدوقی: محمدعلی [صدوقی] کجاست؟
مخاطب: فعلاً اینجا نیست.
صدوقی: از وضع ایران با خبر هستید؟ در اصفهان خیلی خراب است، می‌زنند، می‌بندند، می‌کشند، هر کس را می‌بینند مخصوصاً در همایون‌شهر؛ و هیچ کجا مثل اصفهان نیست. اینجا هم دیشب به مردم حمله کرده‌اند و زده‌اند و بسته‌اند و در خانه بعضی رفته‌اند و تو سرشان زده‌اند، ولی تلفات نداشته‌ایم. خبری از آقا هست یا نه؟
مخاطب: روز عاشورا سخنرانی کردند.
صدوقی: منعکس شده در ایران.
مخاطب: یک اعلامیه‌ای هم دیشب داده‌اند.
صدوقی: آن هم رسیده است، مال یازدهم؟
مخاطب: بله.
صدوقی: احمد آقا کجا هستن؟
مخاطب: ایشان هم فعلاً اینجا نیستن.
صدوقی: اوضاع اصفهان خیلی خراب است؛ به آقا بگویید؛ و ظرف دیروز امروز قریب 500 یا 600 نفر را کشته‌اند، غیر از آنهایی که مجروح شده‌اند. خلاصه وضع غریب و عجیبی درآورده‌اند و شاید هم این کارها از ضعف باشد، به مغازه‌های مردم هم حمله کرده‌اند و اموال مردم را به سرقت برده‌اند. به محمدعلی بگویید با من تماس بگیرد.
*****
شخصی به نام محمدعلی غفاری فر از مخابرات عقدا تماس گرفت و بعد از سلام و احوالپرسی گفت: فردا چی کار کنیم؟
صدوقی: مثل هر سال که می‌کردید، ولی شعار بدهید.
محمدعلی غفاری فر: از آقای خمینی چیزی رسیده است؟
صدوقی: بله.
غفاری فر: استدعا دارم حاجی آقا، هر موقع یه چیزی به دست شما رسید، به آدرس عقدا مخابرات محمدعلی غفاری فر بفرستید؛ من خودم می‌فهمم و آنها را تکثیر و توزیع می‌کنم. انشاءالله[خدا]سایه شما و آقای خمینی را از سر ما کم نکند. پس گفتید که فردا راه‌پیمایی باشد؟
صدوقی: بله؛ راه‌پیمایی باشه. حق با اسلام است و انشاءالله که اسلام پیروز می‌شود.
*****
از منزل آیت‌الله [علی‌اصغر] صالحی تلفن شد و گفت: آن اعلامیه را خیلی سریع بخوانند، ببینم کجاش اشتباه است.
مجید نجفی: چشم. خوانده شد:
پیام تشکرآمیز امام خمینی به مناسبت رفراندم ملت ایران و اخطار به سران کشورهایی که از شاه حمایت می‌کنند.
یازدهم محرم الحرام 99
بسم الله الرحمن الرحیم
به عموم ملت شجاع و فداکار ایران صمیمانه درود می‌فرستم. شما مردم عظیم الشأن با اراده آهنین خود و شعارهای زنده و تعیین کننده به جهانیان ثابت کردید که شاه را نمی‌خواهید و باید از قدرت قاصبانه[غاصبانه]خلع شود و با این رفراندم بی‌پایداری او را در بین ملت برای چندمین بار اعلام کردید و مشت یاوه‌گویان را که حتی در زمانیکه شعارهای عمومی مرگ بر شاه سراسر ایران را فرا گرفته بود مدعی شدند که اینها معدودی خرابکار هستن و ملت شاه را می‌خواهد برای چندمین بار باز کردید و این بار نیز با فریاد مرگ بر شاه مشت گره کرده خود را بر دهان آنها کوبیدید، خدای تعالی از شما راضی‌ است و امام محمد [مهدی]عجل‌الله تعالی فرجه از شما تقدیر می‌فرماید. اسلام از این پشتیبانی شما که با فداکاری خود و اهدای خون جوانان پرچم توحید را به اهتزاز درآوردید قدردانی می‌کند، اینجانب با چشمی پر امید و دلی فشرده از محبت هواداری شما ملت عزیز از هدف‌های بزرگ که سرنگونی رژیم شاه و برچیده شدن نظام شاهنشاهی و استقرار حکومت جمهوری اسلامی است احساس غرور می‌کنم. شما در راه‌پیمایی‌های بزرگ سراسری ایران در روز تاسوعا و عاشورای سید مظلومان و امام فداکاران علیه السلام با آن بزرگوار تجدید عهد نمودید. من همزمان با راه‌پیمایی بزرگ شما در پیامی به سران دولت‌ها اعلام نمودند[م]که رفراندم این دو روز برای هیچ کس ابهامی باقی نگذاشت که ملت شاه را نمی خواهد و عدم رسمیت او را با اکثریت قاطع قریب به اتفاق اعلام کرد و به همین جهت اخطار نمودم که از این پس هر کس از سران دولت‌ها از شاه پشتیبانی کند از نفت ایران محروم و قراردادهای ایران با آنان غیر رسمی اعلام می‌شود و مادامی که سران دولت‌ها پشتیبان شاه بر سر کارند قطع نفت و بطلان قراردادها ادامه دارد و بر ملت‌هاست که از دولت خود موأخذه کنند و بر مجلس آمریکاست که دولت کارتر را استیضاح نماید و نیز برای افسران جوان پیام فرستادم که به صف ملت بپیوندند که ما آنان را از زیر یوق[یوغ]مستشاران نظامی نجات داده و با آغوش باز پذیرایی می‌نماییم. افسران محترم جوان از مقابله خصمانه با برادران و خواهران جداً احتراز کنند و با آنها در صف واحد که خواست اسلام است درآیند. از ملت محترم تقاضا می‌کنم سربازان و افسرانی که به آنها پیوستند و یا می‌پیوندند به بهترین وجه با حفظ جهات امنیتی نگهداری و کمک نمایند، باید ملت بداند که موضع سخت حساس است چه بسا اشخاصی که چه ندانسته و یا خیانتکارانه امر به سکوت و سستی می‌کنند باید به آنان اعتنا نکنند و اعتراض خود را هرچه بیشتر به شاه گسترش دهند و چون ارتباط جمعی در حال اعتصاب به سر می‌برند باید به هر وسیله ممکن رابطه بین شهرستان‌ها برقرار نمود و مسائل روز و تظاهرات و اخبار مبارزاتی خود را به یکدیگر برسانند، اینجانب مراتب تشکر خود را صمیمانه به ملت عزیز تقدیم و نصرت آنان را که نصرت قرآن کریم و اسلام است از خداوند تعالی مسئلت می‌نمایم.
روح الله الموسوی خمینی
*****
شخصی به نام باقری از زرند تماس گرفت و گفت: من پریشب خدمت شما بودم در حظیره و امروز برای مأموریت در زرند هستم؛ اینجا شایعاتی است خواستم از جنابعالی بپرسم. یکی اینکه اینجا شایع کرده‌اند که آیت‌الله قمی خواب دیده است.
صدوقی: اینکه صددرصد دروغ است؛ چرا باور کرده‌اند؟
باقری: یکی هم در مورد مسموم کردن آب یزد.
صدوقی: این هم دروغ است. سپس خداحافظی کردند.
*****
شخصی به نام شرقی تماس گرفت و پرسید: آیا فردا ادارات هم تعطیل است؟
نجفی: تعطیل کنند بهتر است.
*****
دکتر گفت: آنهایی را که شما گفتید، آزاد کردند؛ ولی در مورد این مربی که به شما تلفن کرده است، همانی است رفته است منزل سروان شیبانی و حتی تیراندازی شده است. این هم چشم، هرچی حاجی آقا می‌گوید، ما می‌گوییم چشم؛ ولی حاجی آقا...[نقطه چین دراصل] حاجی آقا گفته چطور مردم را می‌کشند و می‌ریزند در منزل مردم و آنها را کتک می‌زنند، چیزی نیست؟ دیروز هم تیر خورده داشتیم.
صدوقی: راجع به قضیه فردا هم که ما خیلی گفتیم و امید دارم که گوش بکنند.
دکتر: من هم فردا بروم، چطور است؟
صدوقی: چه بهتر از این. سپس خداحافظی کردند.
*****
چند تا خانم سؤال کردند: آیا ما فردا می‌توانیم بیاییم مسجد ملا اسماعیل؟
مخاطب: لزومی ندارد.
*****
شخصی به نام جوکار از خیرآباد سؤال کرد: آیا هیئت‌ها فردا سینه بزنند و یا فقط نوحه بخوانند؟
مخاطب: فقط نوحه بخوانند و شعار بدهند.
*****
یک راننده تاکسی تلفن کرد و گفت: به ما دستور داده‌اند که فردا عکس شاه را بزنیم و تظاهرات میهنی راه بیندازیم. ما که همگی تصمیم گرفته‌ایم که این کار را نکنیم؛ خواستم حاجی آقا هم در جریان باشد.
*****
نقیب زاده، رئیس دادگاه بافق تماس گرفت و گفت: حاجی آقا هستن؟
مخاطب: خواب هستن.
نقیب زاده: پس بفرمایید به ایشان که من اخیراً دادستان جیرفت شدم؛ در جیرفت وقایعی بود که من حتی می‌خواستم استعفا کنم و به بازپرس دستور دادم که کسانی که پیشنماز و اینها را زدند، مجازات کنند و زندان کنند. یک تلگرافی از آقای صدوقی شده بود که رونوشت داده بودند به دادگستری و کلمه شورایی در این ذکر شده بود، که این توهم پیدا شده بود که آقای صدوقی فکر کرده‌اند که دادگستری دخالت داشته است در راه انداختن این تظاهرات؛ خواستم به ایشان عرض کنید دادگستری نه تنها دخالت نمی‌کند، بلکه مخالف این موضوعات هم هست و حتی تصمیم هم گرفته است که کسانی را که آقای مصحفی را کتک زده‌اند، مجازات کند. فقط خواستم ایشان روشن باشند؛ من خدمت آقای صدوقی ارادت دارم و خلاصه اگر این توهم پیدا شده است که دادگستری دخالت داشته است، خواستم بگویم که به هیچ وجه دادگستری دخالتی نداشته است.
*****
از آبادان تلفن شد و اعلامیه یازدهم خمینی را خواست. توسط مجید نجفی خوانده شد.
*****
شخصی تلفن کرد و گفت: دو نفر از نزدیکان شما که البته آخوند نیستن، می‌خواهند شایعه کنند که امام خمینی سکته کرده است؛ خواستم جنابعالی در جریان باشید.
صدوقی: خیلی ممنون.

توضیحات سند:

1. این پیام در صحیفه امام به شرح زیر به ثبت رسیده است:
« زمان: 21 آذر 1357/ 11 محرّم 1399
مکان: پاریس، نوفل لوشاتو
مناسبت: راهپیمایى عظیم مردم تهران و شهرستانها در تاسوعا و عاشورا
مخاطب: ملت ایران‌
بسم الله الرحمن الرحیم‌
11 محرّم الحرام 1399
به عموم ملت شجاع و فداکار ایران صمیمانه درود مى‌فرستم. شما مردم عظیم الشأن با اراده آهنین خود و شعارهاى زنده و تعیین‌کننده به جهانیان ثابت کردید که شاه را نمى‌خواهید و باید از قدرت غاصبانه خلع شده؛ و با این رفراندم بزرگ، بى‌پایگاهى او را در بین ملت براى چندمین بار اعلام کردید، و مشت یاوه گویان را که حتى در زمانى که شعارهاى عمومى «مرگ بر شاه» سراسر ایران را فراگرفته بود مدعى شدند که اینان معدودى خرابکارند و ملت شاه را مى‌خواهد- براى چندمین بار باز کردید؛ و این بار نیز با فریاد «مرگ بر شاه» مشت گره کرده خود را بر دهان آنان کوبیدید. خداى تعالى از شما راضى است و امام امت- عجل اللَّه فرجه- از شما تقدیر مى‌فرماید. اسلام از این پشتیبانى شما، که با فداکارى خود و اهداى خون جوانانْ پرچم توحید را به اهتزاز در آوردید، قدردانى مى‌کند.
این جانب با چشمى پر امید و دلى فشرده از محبت از هوادارى شما ملت عزیز از هدفهاى بزرگ که سرنگونى رژیم شاه و برچیده شدن نظام شاهنشاهى و استقرار حکومت جمهورى اسلامى است، احساس غرور مى‌کنم. شما در راهپیماییهاى بزرگ سراسرى ایران در روزهاى تاسوعا و عاشوراى سید مظلومان و امام فداکاران- علیه الصلاۀ و السلام- با آن بزرگوار تجدید عهد نمودید.
من همزمان با راهپیمایى بزرگ شما در پیامى به سران دولتها اعلام نمودم که رفراندم‌ این دو روز براى هیچ کس ابهامى باقى نگذاشت که ملت شاه را نمى‌خواهد و عدم رسمیت او را با اکثریت قاطع قریب به اتفاق اعلام کرد؛ و به همین جهت اخطار نمودم که از این پس هر کس از سران دولتها از شاه پشتیبانى کند، از نفت ایران محروم، و قراردادهاى ایران با آنان غیر رسمى اعلام مى‌شود؛ و مادامى که سران این دولتهاى پشتیبان شاه بر سر کارند، قطع نفت و بطلان قراردادها ادامه دارد. و بر ملتهاست که از دولت خود مؤاخذه کنند، و بر مجلس امریکا است که دولت کارتر را استیضاح نماید.
و نیز براى افسران جوان پیام فرستادم که به صف ملت بپیوندند که ما آنان را از یوغ مستشاران نظامى نجات داده و با آغوش باز پذیرایى مى‌نماییم. افسران محترم جوان از مقابله خصمانه با برادران و خواهران خود جداً احتراز کنند و با آنان در صف واحد که خواست اسلام است درآیند. از ملت محترم تقاضا مى‌کنم از سربازان و افسرانى که به آنان پیوستند یا مى‌پیوندند، به بهترین وجه- با حفظ جهات امنیتى- نگهدارى و کمک نمایند.
باید ملت بداند که موضع، سخت حساس است. چه بسا اشخاصى که یا ندانسته و یا خیانتکارانه امر به سکوت و سستى مى‌کنند، باید به آنان اعتنا نکنند و اعتراض خود را هر چه بیشتر نسبت به شاه گسترش دهند. و چون وسایل ارتباط جمعى در حال اعتصاب به سر مى‌برند، باید به هر وسیله ممکن رابطه بین شهرستانها برقرار نموده و مسائل روز و تظاهرات و اخبار مبارزاتى خود را به یکدیگر برسانند.
این جانب مراتب تشکر خود را صمیمانه به ملت عزیز تقدیم، و نصرت آنان را که نصرت قرآن کریم و اسلام است از خداوند تعالى مسألت مى‌نمایم. و السلام علیکم و رحمۀالله و برکاته.
روح الله الموسوی الخمینى‌» صحیفه امام . ج ‌5. ص 222
2. شایعه‌ی مسمومیت آب در یزد، در گزارش 22 /9 /57 ساواک یزد به شرح زیر به ثبت رسیده است:
« از ساعت 3 بامداد روز جاری، عده‌ای از عناصر اخلالگر در شهر یزد با اتوموبیل و موتورسیکلت به راه افتاده و با بلندگو اعلام می‌نمودند که آب شهر را مسموم کرده اند، استفاده نکنید؛ که بلافاصله اکیپ‌های گشتی شهربانی در سطح شهر در زمینه خنثی سازی اقدامات خلاف آنان به راه افتاده که با هجوم آنان روبرو و با سنگ به مأمورین حمله نمودند و سپس عده‌ای حدود صد نفر در پشت درب بیمارستان پهلوی به عنوان مسموم ناشی از آب تجمع کرده که با تیراندازی هوائی و اخطار مأمورین متفرق و عده‌ای نیز دستگیر که پس از بازجوئی‌های معموله، مرخص و فقط رسیدگی به وضع سه نفر آنان ادامه دارد. ضمناً از صبح روز جاری بنا به دستور شیخ محمد صدوقی کلیه مغازه‌ها به استثنای مغازه‌های نانوائی، قصابی، میوه فروشی و چند داروخانه دیگر تا اطلاع ثانوی تعطیل می‌باشد. ضمناً علت دستور حاج محمد صدوقی مبنی بر تعطیل کسبه به این سبب بوده که ساعت 1800 روز گذشته عده‌ای از مأمورین ژاندارمری به خیابان‌های شهر ریخته و کسبه را وادار می‌نمایند که عکس خمینی را بردارند، در نتیجه در روز جاری شورای تأمین تشکیل و قرار شد به نامبرده اطمینان داده شود که مأمورین از این تاریخ به بعد با عکس‌های خمینی کاری نخواهند داشت و احتمال دارد صدوقی در روز جاری مجدداً دستور باز کردن دکاکین را بدهد.» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . استان یزد . ج 5. سند شماره: 4827/ 26 ﻫ - 22 /9 /57
3. با نزدیک شدن به روزهای تاسوعا و عاشورا، خروج امریکائیان از ایران فزونی گرفت. روز 17 /9 /57 هواپیماهای نیروی هوائی امریکا برای بردن تعدادی از اتباع خود در فرودگاه مهرآباد حاضر بودند. خبرگزاری یونایتدپرس نوشت که این هواپیماها که معمولاً در پرواز به خارج از تهران بار حمل می‌نمایند درحال سوار کردن صدها نفر از امریکائی هائی که در قسمت نظامی فرودگاه مهرآباد گرد آمده اند، می‌باشند» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . کتاب نوزدهم . ص 86
4. شهربانی یزد در گزارشی نوشت: « طبق اعلام پاسبان امیر افشاری مأمور مبارزه با مواد مخدر این یگان، شب گذشته که اتومبیل شخصی پیکان شماره 19146 طهران م متعلق به وی مقابل منزلش پارک بوده توسط اشخاص ناشناسی آتش زده شده که توسط همسایگان خاموش گردیده. وی صبح روز جاری متوجه لاستیک‌ها و صندوق عقب و رنگ اتومبیل سوخته [شده] که جریان تحت بررسی است.» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . استان یزد . ج 5. سند شماره: 735 /5 - 18 /9 /57
***

منبع:

کتاب گفت و شنود، جلد دوم - شنود مکالمات شهید آیت‌الله محمد صدوقی صفحه 288
صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.