موسی صدر: رهبر پرغوغای جامعه شیعه لبنان
متن سند:
دشمنان صدر می گویند او یک عامل اطلاعاتی اجنبی است و پیروان وی به
عنوان یک مهدی به او اعتقاد دارند.
الحوادث این مرد را و نیز عواملی که موجب شهرت وی شده اند مورد بررسی
قرار می دهد.
در لبنان به ندرت هفته ای می گذرد که در آن موسی صدر صفحات اول
روزنامه ها را اشغال نکرده
باشد.
آخرین ماجرایی که
درباره او به دست ما رسیده
حاکی از این است که
حکومت ایران صدر را از
تابعیت ایران اخراج نموده
است.
این امر نتیجه بحران
یکماهه ای بود میان امام
پرزرق و برق و مقامات
تهران و به سختی می توان
گفت که یک خصومت
طولانی خاتمه یافته است.
این بحرانی بود که کامیل
شمعون رییس جمهوری
اسبق لبنان و یکی از دوستان
شخصی شاه ایران در آن
نقش عمده ای بازی کرد.
صدر همیشه با کمک مصاحبه های شورانگیز، سخنانی که اجتماعی را
برمی انگیزد، ترتیب سخنرانی های مباحثه انگیز در باشگاهها و دانشگاهها و یا با
کمک ارسال اعلامیه هایی به جراید پس از ملاقات با مقامات و افراد برجسته
اجتماع توانسته است خبرساز باشد.
این شخص از جمله افراد نادری است که
توانسته شهرت خود را حفظ نماید.
به عبارت دیگر او یک شخصیت سیاسی
است که بر افکار عمومی حکومت می کند.
خصومت امام صدر با دولت ایران از یک ماه پیش شروع شد یعنی موقعی که
صدر به سرویس اطلاعاتی ایران و سفیر ایران در بیروت حمله کرد.
اولین
اظهارات خصمانه صدر در مراسم یادبود دکتر علی شریعتی بود که در حالت
تبعید در لبنان مرد1.
صدر دستگاه اطلاعاتی ایران را متهم نمود که می کوشد
شیعیان لبنان را تحت سلطه ایران درآورد.
مطبوعات لبنان تمام جزییات مربوط
به مجلس یادبود و نیز سخنان صدر را منتشر ساختند.
سفیر ایران به خاطر اجازه
انتشار این گونه مطالب علیه ایران به دولت لبنان اعتراض نمود.
دولت لبنان عذرخواهی
نمود و سفیر ایران موضوع را
خاتمه یافته تلقی نمود.
اما
امام صدر این مسئله را با
ادامه حملات خود دنبال
نمود و اظهار داشت چند تن
از سیاستمداران لبنانی
سرویس اطلاعاتی ایران را
علیه وی برانگیخته اند.
امام
صدر همیشه تأکید نموده
است که خانواده الخلیل در
لبنان و مخصوصا سفیر لبنان
در تهران، خلیل الخلیل،
فرزند بزرگ رهبر شیعیان
لبنان کاظم الخلیل مرتبا و از
روی عمد بین او و ساواک
اخلال می نمایند.
موسی صدر نمونه ای از رهبران مذهبی عصر حاضر در خاورمیانه است که به
رهبری سیاسی در کشور خودشان نایل شده اند.
در اینجا می توان او را با مفتی
اعظم سابق فلسطین، حاج امین الحسینی و مرحوم اسقف ماکاریوس قبرس
مقایسه کرد.
صعود او به خط مقدم حیات اجتماعی لبنان مستقیما به خاطر
اعتقادات اساسی مسلمانان شیعه است که معتقدند «در آخر امر امام زمان ظهور
خواهد کرد.
ضعفا و فقرا را نجات داده و دلهای مؤمنین را پر از شادی و شعف
خواهد کرد.
» اعتقاد به ظهور مسیح و یا امام زمان منحصر به فرقه شیعه نیست.
در
بسیاری از مذاهب و چندین فرقه و مسلک انتظار ظهور یک ناجی وجود دارد.
انتظار ظهور ناجی مربوط به قبل از مسیحیت و حتی پیش از یهود است.
مسیح را
ناجی بشریت می دانستند ولی اختلاف یهودیان با مسیحیان بر سر این بود که آیا
حضرت مسیح ولی عصر بود یا نه.
اعتقاد شیعه در مورد ظهور ولی عصر شاید اساس و پایه محکمتری نسبت به
سایر فرقه ها داشته باشد.
بارها اتفاق افتاده است که از میان سنی ها و یا شیعیان
یک نفر خود را امام زمان
معرفی نموده و ادعا کرده
است که وی همان کسی
است که انتظارش می رود تا
بیاید و فروتنان را نجات
داده و عدالت را برقرار
نماید.
99% مسلمانان
پیشین چه شیعه و یا سنی
معتقد بودند که این مدعیان
امام زمان شارلاتانهایی
هستند که خود را به جای
امام زمان واقعی جا زده اند.
از طرف دیگر
جامعه شناسان معتقد بودند
که وجود اعتقاداتی مبنی بر
ظهور یک ناجی ناشی از
شکستهای ملی و بروز مصیبتهای بزرگ است که نتایج آنها تقسیم غیرعادلانه
ثروت و یک احساس دائمی از ظلم و ستمهای مذهبی و نژادی است.
این عوامل
بدون شک منجر به این می شد که هر چند گاه یک نفر خود را مهدی نامیده و
ادعای خدایی بنماید مانند امامی که بهایی ها بدان معتقدند و همچنین سلیمان
المرشد که در سال 1940 در کوه علویه ظاهر شد و خود را خدا نامید.
مهدی های
فروتن دیگر ادعا نموده اند که از اولاد حضرت محمد هستند و عده ای دیگر که
هنوز خودخواهی خود را حفظ کرده اند فقط ادعا می نمایند که «امام هستند و
باید از آنها اطاعت شود.
»
ولی آیا هیچگونه ارتباطی میان آن عده از مدعیان مهدی بودن و امام موسی
صدر وجود دارد؟ مخالفین او به ترقی سریع او و ظاهر شدن در زندگی اجتماعی
لبنان اشاره نموده و ادعا می کنند که او عامل اطلاعاتی سرویسهای ایران و امریکا
است.
صدر در ایران در شهر قم متولد شد و بعدا به معرقه1 در نزدیکی «صور» در
جنوب لبنان رفت.
گفته می شود که ساواک و سیا او را تعلیم داده اند تا مخالف
رهبری سنتی شیعیان باشد.
در هر حال پیروان
موسی صدر اصرار دارند که
بگویند موسی صدر نشانه
هایی از یک مهدی2 دارد.
او
به موقع یعنی زمانی که فرقه
شیعه احتیاج به یک ناجی،
یک رهبر و یک امام زمان
داشته به لبنان آمد.
شیعیان
لبنان که تعدادشان در حدود
000 /900 نفر است
بزرگترین فرقه مذهبی در
لبنان به شمار می روند هر
چند آمار سرشماری رسمی
آنها را در ردیف سوم بعد از
مارونیت ها و سنی ها قلمداد
نموده است.
مورخین
مذهبی شرق همیشه اعلام نموده اند که فرقه شیعه گرفتار بی عدالتی های تاریخی
شده است زیرا به نحوی از انحاء مخالفتهایی را با فرقه سنتی حاکم ابراز داشته
است.
امام اول و واقعی شیعیان حضرت علی ابن ابیطالب است که اولین کسی بود که
دعوت حضرت محمد را قبول کرد و ضمنا پسرعم و داماد پیغمبر نیز بود.
پس از
مرگ عثمان ابن عفان سومین جانشین پیغمبر و ادامه اختلاف بین علی و معاویه
بر سر مسئله جانشینی عده زیادی به علی پیوستند اما سلسله امویه آنها را
پایمال و دوازده امام آنها را مرتبا به قتل رسانید.
فرقه شیعه به چند گروه تقسیم شدند که مشهورترین آنها زیدی ها هستند که
نقش عمده ای در یمن بازی می کنند و علوی ها که ملت سوریه را تشکیل
می دهند و امروز حیات سیاسی آن کشور را در اختیار دارند.
در لبنان شیعیان
بیش از هر نقطه دیگر در جهان عرب مورد بی عدالتی قرار گرفته اند و مجبور
شده اند که از محل زندگی خود کوچ نمایند.
بیشتر نواحی جبل لبنان از منطقه دنیا
(که امروز محل سکونت سنی ها است) تا کسروان (که حالا مارونیت ها آنجا
هستند)، بترون، الکورا،
جبیل، متن، شوف (حالا
دروزی ها آنجا سکونت
دارند) بیشتر محل سکونت
شیعیان بوده است.
امروزه
تمام منطقه کوهستان مزبور
خصوصیات مربوط به
شیعیان را ترک نموده و
مسیحیان مارونیت در آن
نقاط سکونت گزیده اند.
بر اساس گزارشهایی که
در دست است این نقل و
انتقالات با کمک سلاحهایی
که با سرمایه اروپای غربی
خریداری شده و پشتیبانی
واتیکان انجام گرفته است.
آژانس بین المللی مسیحیان مانند یهودیانی که سرزمینهای فلسطین را خریداری
کردند سرزمینهای وسیع شیعیان را خریداری و به مارونیت تحویل داده است.
تفاوت امر فقط در این است که مثل یهودی ها برای حصول به هدف خود متوسل
به اسلحه نشدند.
حتی امروز جبل لبنان مساجد قدیمی و دهکده ها و دره هایی را
با نام و مشخصات شیعه حفظ نموده است.
تسلط بر اراضی شیعیان به وسیله مارونیت ها، سنی ها و دروزیها را عدم
علاقه کلی زمامداران وقت کمک کرده است.
حتی امپراتوری عثمانی در زمان
خود با شیعیان دشمنی داشته است.
عثمانیها سنی بودند و حتی در زمان حاضر
نیز شیعیان در ترکیه محبوبیتی ندارند که قسمتی از آن مربوط به اختلافات
تاریخی با ایران است.
پس از جنگ جهانی اول قیمومت فرانسه جانشین فرماندهی عثمانیها شد و
شیعیان همچنان زجر می کشیدند فرانسه از سیاستی متابعت می نمود که در نتیجه
آن می خواست لبنان سرزمین مسیحیان باشد همان طور که انگلیسها سرزمین
فلسطینی را تبدیل به کشور یهودی نشین نمودند.
هرگاه با این نقشه مخالفتهایی
انجام می گرفت فرانسویها
بدون تردید جانب سنی ها را
می گرفتند زیرا سنی ها
شهرنشین هایی بودند که
عقاید عمومی آنها دارای
حساسیت خاصی بود و به
علت این که سنی ها به
سوریه مسلط بودند
فرانسویها می کوشیدند تا از
هرگونه جنبشهای ملی
جلوگیری نمایند.
به منظور مطیع ساختن
شیعیان، فرانسویها حتی
موفق شدند پشتیبانی چند
تن از فئودالهای شیعه را که
از هرگونه موفقیت جنبش
ملی ترس و واهمه داشتند به دست آورند این نکته روشنگر وفاداری رهبران
شیعه و به قدرت رسیدن سنی ها است.
پس از جنگ دوم جهانی هنگامی که لبنان
استقلال خود را به دست آورد اکثر رهبران شیعه نسبت به حکومت مسیحیان که
به وسیله فئودالهای سنی در بیروت حمایت می شدند وفادار باقی ماندند و
شیعیان همچنان بهاء این اتحاد را دادند.
آنها مجبور شدند در نواحی مرزی یعنی
جایی که مرتبا در معرض تهدید و عدم امنیت بودند سکونت نمایند و آوارگی
حاصله از آن را تحمل نمایند.
امروزه سرزمین شیعیان در مرز جنوبی در همسایگی اسرائیل است و خطوط
مرزی با سوریه در جهت شرق همان دو کشوری که همیشه لبنان را احاطه
نموده اند می باشد.
از مدتها قبل لبنان در روابط خود با اسرائیل و سوریه مشکلاتی را در برداشته
است و شیعیان لبنان همیشه بهاء این مشکلات را پرداخته اند مخصوصا در مورد
مشکل فلسطین و اسرائیل.
فلسطینی ها جنوب لبنان را پایگاه عملیات خود علیه
اسرائیل قرار دادند و به دنبال آن تا پشت دیوارهای بیروت اقدامات
تلافی جویانه اسرائیل از
قبیل اشغال دائمی
سرزمینهای جنوبی لبنان،
نابودی محصولات
کشاورزی و مهاجرت
اجباری را شیعیان باید
تحمل می نمودند.
بی عدالتی
مصیبت بار تاریخی که نتیجه
برخورد با اسرائیل و
انتقامجویی آن کشور بود.
اما شیعیان لبنان موفق
شدند از طریق پیروان
پراکنده خود در افریقا به
منابع ثروت قابل توجه و
غیرقابل انتظاری دست
یابند.
عده ای از شیعیان
موفق شدند در زمره ثروتمندترین مردم لبنان درآیند.
آنها مالک چند بانک و
موسسات معتبر در بیروت و همچنین مزارع متعدد در جنوب لبنان شدند در میان
طبقات مختلف شیعه ارتباط مشخصی مجددا برقرار شد.
بین عده ای که از لحاظ
مالی و سیاسی دچار محرومیت شده و ثروتمندانی که از لحاظ سیاسی
محرومیت داشتند.
ثروتمندان مهاجری که به بعلبک مراجعت نموده و متوجه
شده بودند که در حقوق سیاسی و اجتماعی آنها دیگر جایی ندارند.
آنهایی که به
صورت کارگر و یا دهقان لبنان را ترک نموده بودند اکنون با تحصیلات عالیه و
ثروت سرشار به لبنان بازگشت نموده بودند ولی هنوز با چشم حقارت به آنها می نگریستند.
به تدریج اتحاد نوینی بین شیعیان ثروتمند و فقیر به وجود آمد و نیاز به وجود یک رهبر که بتواند این
جنبش متضاد را رهبری نماید زیاد شد این جنبش ثروتمندترین فئودالهایی را که از جماعت جدا شده
بودند با انقلابیونی که در رویای عدالت اجتماعی بودند متحد ساخت.
چنین اتحادی نیاز به رهبر جدیدی
داشت با این خصوصیات : عصبانی ولی نه انقلابی، نمایانگر مشکلات ولی نه زاییده آن، قدرتمند ولی نه
سرکش.
فردی که قادر باشد خواسته های یک نفر ثروتمند را در مورد حفظ همه چیز بدون تغییر و
رویاهای یک نفر فقیر را برای دگرگونی همه چیز نشان دهد.
موسی صدر مردی که حائز تمام این شرایط بود از ایران به جنوب لبنان آمد و هنگامی که فقط 20 سال
داشت باهوش استثنایی خود، خود را به همه شناساند با چشمانی نافذ و مسحورکننده، سیمای مردانه و
جذاب، صدایی عمیق و برتر که می توان بر دل و مغز شنوندگان خود اثر بگذارد.
گفته می شود که پس از مرگ عادل حسین شرف الدین شیعه فعال که در «صور» زندگی می کرد موسی
صدر از ایران به جنوب لبنان آمد.
موسی صدر هنگامی که می رفت به مقام امامت در قم برسد به لبنان
دعوت شد و در سال 1959 به لبنان آمد و بلافاصله با کمک معلومات دینی خود و مهارت در سخنرانی
محبوب همه و احترام همگان را به خود جلب نمود.
در سال 1963 انتخاب گردید تا در دانشکده عاملیه
بیروت الهیات تدریس نماید.
این دانشکده مخصوص شیعیان است و به وسیله یکی از نمایندگان مجلس به
نام رشید بیضون تأسیس شده است.
ظرف مدت یک سال او غرق در مسائل سیاسی شد و خود را به طورکلی وقف مردم «صور» نمود
طولی نکشید نفوذ او در بیروت زیاد شد و تصویر دوگانه ای از وی به وجود آمد که از یک طرف او را به
طورکلی از سایر رهبران قدیمی شیعه (از قبیل خانواده الخلیل در «صور») جدا می ساخت و از طرف دیگر
مستقل از ناسیونالیست های عرب، ناصریها و بعثی ها بود.
جناحهای یادشده خود با دولت و پرزیدنت فواد شهاب مشکلاتی داشتند.
موسی صدر خیلی زود
پشتیبانی کامل رژیم شهاب و محافل سیاسی بیروت را به دست آورد.
در آن زمان محافل سیاسی بیروت مشکلات زیادی را دربرداشت از جمله رکن دوم، رهبران شیعه که
می خواستند از موسی صدر برای تحکیم موقعیت خود استفاده نمایند، ثروتمندان شیعه که از نقاط مختلف
بازگشته بودند و عدم رضایت کامل رژیم لبنان در مورد موج روزافزون چپ گرایان فلسطین.
رژیم حاکم
از هرگونه پشتیبانی حتی پشتیبانی های دینی نگران می شد.
فداییان فلسطینی طبق دستورات سازمانهای
خود توانسته بودند افکار عمومی را به حمایت از خود جلب نماید.
دولت لبنان هیچ چاره ای جز توسل به
رهبران مذهبی نداشت.
موسی صدر در مورد اینگونه مشکلات و این که باید به طرف چپ و یا راست
تمایل پیدا نمود به دولت وقت کمک کرد.
در این هنگام سوریه وارد صحنه شد چند نفر از شیعیان علوی در دولت سوریه صاحب مشاغل عالیه
بودند و در نتیجه موقعیت موسی صدر تقویت پیدا کرد و نهضت وی دارای اعتبار و نفوذ شد.
اما اختلافات
علنی بین موسی صدر و ساواک و سفیر ایران در محافل سیاسی و شیعه لبنان مسئله ای را به وجود آورده
است.
آیا این مسئله نتیجه بالا گرفتن اختلافات بین رهبران قدیمی شیعه است؟ یا این که یک ژست
سیاسی است تا کوشش های ساواک را برای برقراری اتحاد سیاسی بین شیعیان لبنان و ایران همان طور که
موسی صدر اظهار داشته به شکل دیگری جلوه دهند.
پاسخ به این سؤال مشکل است.
جاه طلبی های شخصی ـ مخصوصا در زمانی که آن قدر زیاد شود که
شخص طرح حوادث را خود بریزد مثل موسی صدر ـ همیشه در مورد تعیین دوستان و مخالفان ارجحیت
دارد.
مطالعه مختصری از روحیه و شخصیت موسی صدر و روابط پیچیده بین یک سیاستمدار و یک فرد
مذهبی ممکن است به فهم این مطلب کمک نماید.
مطالعه این نکته حتی ممکن است خرابی و فسادی که امروزه بیشتر رژیمهای عربی دچار آن هستند و
کم کم آنها را از نفوذ و قدرت ساقط می سازد، روشن سازد.
یک اجتماع پابرجا و مطمئن می توان ظهور یک
مهدی را به خود بقبولاند و حتی از آن بهره گیری نماید ولی بروز چنین حادثه ای در یک اجتماع بی ثبات
فقط به فساد و بی نظمی کمک خواهد کرد مخصوصا در موقعیتی که دولت مقتدری نیز وجود نداشته باشد.
اداره کل سوم ـ دوم
توضیحات سند:
1ـ دکتر شریعتی در لبنان
درنگذشت و این اشتباه
خبرنگار می باشد و ایشان در
لندن به شهادت رسیدند.
1ـ خاندان امام موسی صدر در
شحور نزدیک شهر صور سکنی
داشتند.
و نویسنده اشتباها
معرقه ذکر کرده است.
2ـ این ادعاها که در مقاله شده
است نشان از عدم آگاهی
نویسنده دارد.
امام موسی صدر هرگز ادعای
مهدویت نکرده و نام امام نیز در
لغت عرب به معنی پیشوا و رهبر
است و به معنای امام معصوم
نیست.
منبع:
کتاب
امام موسی صدر به روایت اسناد ساواک - جلد سوم صفحه 310