تاریخ سند: 23 آبان 1357
عصر روز 23/8/57 محمد على پسر خادمى از تهران با اصفهان تلفنى تماس و با پدرش صحبت نمود.
متن سند:
13570823تاریخ 23 /8 /57
عصر روز 23 /8 /57 محمد على پسر خادمى از تهران با اصفهان تلفنى تماس و با پدرش صحبت نمود. پس از احوالپرسى
خادمى: آن شخص چه گفت؟
محمد على: گفت من خودم براى آقا نامه مىنویسم و در آن مورد هم گفت که اینجا احتیاجى نیست و خودشان از موردى که مىدانند اقدام کنند و من الان در اینجا احتیاجى ندارم و اتفاقا آقاى جزایرى و مهندس بازرگان هم آنجا بودند و خلاصه خیلى شلوغ بود و در آن موارد هم که شما گفتید من صحبت کردم و گفتند بله من برایشان مىنویسم.
خادمى: برخوردشان که با شما خوب بود.
محمد على: خیلى زیاد و اول وقتى خودم را معرفى کردم گفتند، خادمى خودمان و بعد پرسیدند آن آقاى خادمى که در اصفهان است گفتم بله و خلاصه خیلى حال شما را پرسیدند.
خادمى: این روزها اصفهان نمىآیى؟
محمد على: اگر مجبور نشوم بروم شمال شنبه مىآیم و یکشنبه برمىگردم و اگر رفتم شمال هفته بعد مىآیم.1
توضیحات سند:
1ـ در گزارش شنود دیگرى آمده است که:
تاریخ: 2 /8 /57
در تاریخ فوق شهناز عروس خادمى (زن محمدعلى) از تهران تلفن کرد و با خادمى صحبت نمود
پس از احوالپرسى.
خادمى: از على آقا چه خبردارى؟
شهناز: على آقا تلفن کرد و سلام رسانید و پریروز هم رفته پاریس خدمت آقاى خمینى و حالشان خوب بوده و خدمت شما سلام رسانده و گفته همین دو روزه نامه براى شما مىدهند و ضمناً گفت که آقاى خمینى همانجا مىمانند و رفتن به کشمیر هم شایعات است و آنجا نمىروند.
خادمى: على آقا کى مىآید؟
شهناز: یک هفته دیگر.
خادمى: مرحمت زیاد.
آقاى شرفالدین همین امروز به مرکز مخابره شود. [نادرى] 3 /8
ر. ک: ضمیمه شماره 53
منبع:
کتاب
آیتالله حاج آقاحسین خادمی به روایت اسناد ساواک صفحه 471