صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

جناب آقای امیر عباس هویدا نخست وزیر معظم

تاریخ سند: 17 خرداد 1354


جناب آقای امیر عباس هویدا نخست وزیر معظم


متن سند:

شماره: 1344 به طوری که خاطر آن جناب مستحضر است چندی قبل روزنامه فرمان را پس از 33 سال خدمت صادقانه تعطیل نموده1 و گفتند مصالح عالیه چنین اقتضا دارد و من که قسمت عمده عمر خود را با تحمل توقیف ها، آوارگی ها، هستی به غارت دادنها و تحصن های بسیار گذرانده و فقط چند صباحی بود که در سایه امنیت و آسایش دوران انقلاب نفسی به آسودگی برمی آوردم، از آنجا که همواره یک سرباز جان بر کف و یک رهی گوش به فرمان شاهنشاه مفخم و تصمیمات کشور مدارانه معظم له بوده و هستم، با تمام علاقه و عشق وافری که بکار و حرفه خود داشته و دارم به حکم اجبار به این تعطیل گردن نهاده و تا به امروز دم بر نیاوردم ـ علت آنکه امروز لب به شکوه گشوده ام آن است که به هنگام تعطیل «فرمان» به من گفته شد متقابلاً قروض و بدهی مرا خواهند پرداخت و کاری که مستمری آن حداقل معیشت و زندگیم را تأمین کند به من محول می نمایند، اما امروز که نزدیک به یکسال از آن تاریخ می گذرد، با وجود آنکه بارها از طرف مقامات صلاحیتدار که در رأس آنها شهربانی کل کشور قرار دارد تجدید حیات «فرمان» را ضروری شمرده رسما و کتبا اجازه انتشار آنرا خواستار گردیدند، نه روزنامه فرمان به من باز گردانده شد و نه کسی قروض مرا پرداخت و نه کاری که در خور خدمات صادقانه سی و چند ساله این خدمتگذار باشد به من محول گردید و فقط چهار صد هزار تومان به من دادند که در مقابل طبق قبض رسیدی که فتوکپی آن پیوست است یکجا به چاپخانه خوشه که 450 هزار تومان از من طلبکار بود پرداخت گردید و برای تأمین مابقی بدهی آن چاپخانه و بدهی های دیگر روزنامه فرمان ناچار شدم، تنها مستغل و مایملکم را که عبارت از یک قطعه زمین بود و در واقع منحصر [مختصر] پس انداز یک عمر تلاش من بشمار می رفت بفروشم و به طلبکارانم بدهم که تازه تمام قروضم را تکافو نکرد و به شهادت کلیه کسانی که امروز با من دمخورند هنوز هم طلبکاران چک و سفته بدست من با مأموران اجرائیات همه روزه جلو درگاهی در منزل و دفترم ایستاده و با شدتی هر چه تمامتر طلب خود را مطالبند.
در گرما گرم این آشفتگی ها و درماندگی ها، مسئله انتخاب پیش آمد و با خود فکر کردم، حال که دولت انقلاب و ضابطان انقلاب در اندیشه خدمتگذار دیرینه ای چون من نیستند، بهتر است من هم مزاحم اوقات گرانبهای آنان نشده و با استفاده از موقعیت محلی خدمات صادقانه و سوابقی که در پیشگاه مردم وطن خواه ایران، به ویژه در میان مردم بیجار گروس دارم در انتخابات شرکت کنم و با استفاده از آزادی که می گویند در این مرحله از مراحل تاریخ کشورم، در اختیار کلیه افراد مؤمن به موازین قانونی اساسی و آئین شاهنشاهی ایران نهاده شده است، به عنوان وکیل صد در صد طبیعی و واقعی مردم بیجار، که به راستی حق من بوده و هست به مجلس بروم ولی عجبا، هیئت معتمدان! محلی که با تمهید مخصوص و وضعی خاص دعوت و انتخاب شده بودند.
صلاحیت مرا مردود شمرده و با آنهمه سوابق و خدمات که حتما آن جناب به تمام جزئیات آن وقوف کامل دارید مرا فاقد موقعیت محلی معرفی نمودند، علت اتخاذ چنین تصمیم ناحق و نادرست را آقای میرویسی زاده عضو انجمن شهرستان بیجار گروس که خود جزء معتمدان بوده در نامه خود روشن کرده که برای مزید استحضار عالی فتوکپی آن نامه به پیوست تقدیم می شود و بطوریکه ملاحظه می فرمایند او صریحا نوشته: رئیس دادگستری آن شهرستان آقای عراقیان بطور علنی و در حضور همه گفته است از مقامات «بالا» به من دستور داده شده که صلاحیت شاهنده را رد کنم و هیچ کس هم حق ندارد به نفع او رأی بدهد.
جناب آقای امیر عباس هویدا سرور ارجمند و بزرگوار اجازه بدهید بدانم آن مقام بالایی که این آقای قاضی می گوید کیست و آن معتمدی که در صلاحیت من تردید می کند چکاره است و قانونا چه حق و صلاحیتی برای این اظهارنظر داشته.
چه «درد هر چون من یکی و آنهم کافر پس در همه دهر یکی مسلمان نبود» آنوقت که من یک تنه مفتاح رمز پیشه وری را از جلو چشمان قزلباشهایش از چنگش می ربودم و با قرار دادن آن در اختیار دولت وقت، مسیر مذاکرات را به نفع ایران و ایرانی عوض می کردم.
آن روز که من یک نفره شورش گیلان و توطئه «هیئت مؤتلفه احزاب آزادیخواه گیلان و قیام جنگل» را به هم می زدم و مانع از تشکیل حکومت خودمختار در آن استان می شدم.
در آن ایام که من با به وجود آوردن سند یکای کارگران ایران « اسکی» سدی جلو تجاوزات ایران بر باد ده شورای متحده کارگران وابسته به حزب منحله توده ایران ایجاد کردم.
در آن هیجده ماهی که روز و شب با تحمل انواع مشتقات، با دارودسته مصدق یاغی به مبارزه بی امان پرداخته و به طوری که در نامه پیوست ملاحظه می فرمایید دستور بیکاریم را صادر کرده و حقوقم را حواله تیمارستان نمود.
در آن لحظات حساس در روز 28 مرداد که به موجب گواهی ضمیمه در برابر رگبار مسلسل در رأس عده ای جانباز پیش می رفتم و به تصرف رادیو تهران که تا آن زمان در دست مصدق یاغی و طرفداران یاغی تر از خودش قرار داشت اقدام می ورزیدم و موفق و پیروز به جای نواهای مشئوم مصدقیان صدای جانبازان شاهنشاه را بگوش عالمیان می رساندم و بالاخره در آن ایام که از طریق روزنامه فرمان در مسئله قیمت گاز با روسها و وسائل تبلیغاتی جهنمی آنان پنجه در می افکندم، این « هیئت معتمدان!» و آن آقای عدلیه چی کجا بوده و کجا بودند.
همای گومفکن سایه شرف هرگز بر آن دیار که طوطی کم از زغن باشد اگر خدمتگذار و چاکر در گاهی با داشتن « 43» نشان، مدال، دستخط و تقدیر نامه های بی شمار از شهریار بنده نواز مملکت فاقد صلاحیت است؟ اگر غلام جان نثاری که در بسیاری از مسافرتهای شهریار به ممالک خارجی کتابها، دفترها و مجله هائی آبرومند و مستند را به ده ها زبان خارجی تهیه کرده و همزمان با آن مسافرتها در اختیار مردم آن کشورها قرار داده و چهره ایران و ایرانی امروز شهریار بی همتای آنرا تا آنجا که توانسته است به مردم دنیا شناسانده (که ترجمه ترکی یکی از آنها را خود جنابعالی به هنگام اقامتتان در ترکیه دیده اید) شایستگی خدمت کشور را ندارد و اگر فرد آستان بوسی که آنهمه مورد تفقد و تقدیر بزرگان زمان و از جمله خود جنابعالی قرار گرفته که فتوکپی چند نمونه از آن تقدیرنامه ها به پیوست تقدیم می گردد، باید بکلی فراموش شده و در نهایت زحمت و عسرت بخشی امرار معاش نماید؟ پس چه کسی واجد صلاحیت و شایستگی برخورداری از مواهب انقلاب را دارد، آنکسی که روزی به ذات اقدس شهریار ایران سوء قصد کرده و یا آنکس که یک روز در خدمت پیشه وری و دگر روز عتبه [دست]بوس مصدق و امروز کاتولیک تر از پاپ شده و در شاهدوستی و میهن پرستی دست پیش گرفته تا پس نیفتند؟ به راستی که ای دریغا وای دریغ...
...
...
جناب آقای هویدا ـ اجازه بدهید که پرده پوشی نکنم و به صراحت بگویم که دیگر به راستی کارد به استخوانم رسیده واز شدت هیجان و سرخوردگی حاضرم به هر کاری که داد مرا بستاند دست بزنم و شاید این برای دستگاهی که جنابعالی در رأس آن نشسته اید شایسته نباشد و به همین دلیل به علت احترام خاصی که برای آن جناب قائل هستم از خودتان می خواهم که این نامه را مانند آن پنج و شش نامه دیگر نادیده ننگارید و هر چه زودتر تکلیف مرا و روزنامه فرمان را قانونا روشن بفرمائید و هم چنین مرا راهنمائی بفرمائید که تکلیف من با آنها که با توسل به دستاویز دروغین دستور از مقامات « بالا» بناحق صلاحیت مرا آنهم برخلاف قانون اساسی و سایر مملکتی رد نموده اند و طبق مواد 82 و 83 قانون مجازات عمومی مجرم و گناهشان محرز است چیست و من باید با آنان چه کنم و از دستشان به کدام مرجع شکایت برم.
و از همه مهمتر اینکه خیلی صریح و سریع نظرتان را امر به ابلاغ فرمائید و به دور از هر گونه وعده وعید و بکار بردن جوابهای مدت دار تکلیف این خدمتگذار دیرین را که این روزها گرد پیری بر سرش نشسته و اکنون که با بیشتر از سی سال خدمات صادقانه و تحمل ناملایمات مداوم و مستمر قاعدتا می بایستی لااقل در این ایام از آسایشی نسبی برخوردار باشد، با این بیکاری و تهیدستی چه کند و یا حداقل دلیل این توطئه سکوت و بایکوت بی دلیل را بر من مبرهن سازید، چه اگر قرار است که پس از سی و سه سال خدمت و چاکری صادقانه باید با پریشانی و با پرستیژی ملکوک بمیرم، خود پیشدستی کنم و قبل از آنکه کام دشمنان من و دشمنان خدمتگذاران دیرین شهریار معدلت گستر ایران حاصل شود خود را در آستانه، آستان ملائک پاسبان دربار شاهنشاهی ایران، آتش بزنم و با خود سوزی خویش به نسل جوان و به همه آنهائی که امروز می خواهند به راه گذشته من بروند عملاً بگویم : «...
ما بارگه دادیم، این رفت ستم بر ما» امیدوارم که این عریضه آخرین را واقعا جدی بگیرید و حمل بر تظاهر ریاکارانه، یا تهدید، غرض و مرض نفرمائید وگرنه روزی آگه شوی از حال دلم ای صیاد ـ که به کنج قفسم نیست به جز مشت پری و دریغ است که در دوران زمامداری شما پیرغلامی خدمتگذار و جانباز به چنین سرنوشتی دچار آید.
با عرض بندگی و تقدیم احترامات شایسته ارادتمند ـ عباس شاهنده

توضیحات سند:

1ـ فعالیت مطبوعاتی در ایران پس از واقعه پانزده خرداد فقط در راستای سیاست های خارجی رژیم امکان داشت و خارج از آن به کسی امکان فعالیت مطبوعاتی آزاد داده نمی شد و بدلیل اینکه مطبوعات بغیر از تعریف و تمجید از سیاست های جاری کار دیگری انجام نمی دادند در بین مردم خواننده ای نداشتند و به تدریج رژیم احساس کردی بود و نبود این نشریات برایش تفاوت ندارد لذا در چند مرحله طی سالهای 47 تا 54 اینگونه نشریات از جمله روزنامه فرمان را تعطیل نمود.

منبع:

کتاب مطبوعات عصر پهلوی - روزنامه فرمان به روایت اسناد ساواک صفحه 407





صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.