اختلافات ایران و عراق که منجر به اخراج بسیارى از ایرانیان مقیم آن کشور شد، اخراج روحانیون ایرانى را هم به دنبال داشت.
متن سند:
اختلافات ایران و عراق که منجر به اخراج بسیارى از ایرانیان مقیم آن کشور شد، اخراج روحانیون ایرانى را هم به دنبال داشت.
در این ایام ـ سال 1354 ش ـ احمد حسنالبکر، رئیس جمهور عراق بود، حضرت امام خمینى (ره) براى جلوگیرى از این هتک حرمت و جلوگیرى از فروپاشى حوزه علمیه نجف اشرف، نامهاى براى او نوشت که در بخشى از آن آمده است:
«... اکنون نیز برحسب وظیفه تذکر مىدهم که مصلحت نیست، حوزه بیش از یک هزار ساله نجف اشرف که براى فقه اسلام تشکیل شده و در قطع فسادهاى اخلاقى و اجتماعى اثر بسزا دارد، در زمان ریاست شما منقرض شود؛ مصلحت نیست بیش از یک هزار نفر از رجال علم، آزردهخاطر، به این نحو از مملکت شما رانده شوند و در بلاد منتشر شوند؛ مصلحت نیست که مراجع عظام و مشایخ محترم که دنبال این تسفیر (راندن، بیرون کردن) ممکن است هجرت کنند، از مملکت شما با این کیفیت خارج شوند.
خاطر شریف مستحضر است که فقهاى اسلام و مراجع عظام چه منزلتى در قلوب مسلمین دارند...»
از این اقدام دولت بعثى عراق، همانگونه که از فقرات نامه حضرت امام (ره) مشخص است، قلب امام آکنده از غم و اندوه شد و این اندوه به پیروان ایشان در داخل کشور منتقل گردید.
در آستانه سالروز قیام 15 خرداد، بر دیوارهاى مدرسه فیضیه قم شعرى به چشم مىخورد که نشان از عشق و ارادت پیروان امام نسبت به ایشان داشت و رونوشت برداشتن طلاب از آن، میزان هوادارى و دلبستگى را مشخص مىکرد. این شعر توسط اداره دوم اطلاعات و ضداطلاعات به ساواک ارسال شد.
* * *
کنند ملت ایران در انتظار خمینى
سرشگ چشم روان بررخ نثار خمینى
رسید دوش به گوشم نگار نفى بلد شد
به ملک ترک روان گشت جت سوار خمینى
نسیم صبح تو با وى زکوى یار گذر کن
خبر به دوست بیاور تو از دیار خمینى
صلاح این که چو یعقوب در فراق عزیزش
دهم دو چشم تصدق به افتخار خمینى
خوشا به خاک دیارى که زیرپاى تو باشد
خوشا به آنکه گزیند مکان جوار خمینى
خدا نکرده ملالى چو راه یافت به قلبش
به وقت غصه شنیده که در کنار خمینى
مگو مگو که چنین حرف بر قلوب غم آرد
به راست اینکه خدا عون یار خمینى
اگر خداى بخواهد کند گذار به میهن
به اشگ شوق بشویم ز رخ غبار خمینى
دلا تو جام صبورى مزن به سنگ جدایى
خزان همیشه نباید رسد بهار خمینى
ز ره حق نلغزد به جز خداى نترسد
ز دست خصم بىدین رفته به پاى دار خمینى
اگر چه فرقهاى او را برون نمود به ملکش
نکاهد این پر کاهى ز اعتبار خمینى
ببین ز گوشه زندان کرده حکومت دلها
زند به گنبد عالم علم وقار خمینى
به روز سینه غم زن دم محاصره کم زن
نهاده بود اهل ترکیه و لندن جان در اختیار خمینى
مترس از شب یلدا که در پى است سیاهى
صبور باش نخفته است کردگار خمینى
بدین شهر بىدین و لامذهب
که کرده قتل عام در ... زندهباد خمینى
منبع:
کتاب
فریاد هنر صفحه 109