تاریخ سند: 16 آذر 1314
عطف به ابلاغیه مطاعه نمره ۵۵۰۴ به سرهنگ فضلالله که برای تحقیقات لازمه به اصفهان مأمور و اعزام شده بود.
متن سند:
13140916
اداره -
وزارت داخله
اداره کل شهربانی
به تاریخ 16 /9 /14
دایره__
نمره ۱۹۳۲۴
موضوع-
محرمانه مستقیم
ریاست ستاد ارتش
عطف به ابلاغیه مطاعه نمره ۵۵۰۴ به سرهنگ فضلالله که برای تحقیقات لازمه به اصفهان مأمور و اعزام شده بود. علاوه بر تعلیمات شفاهی مجدداً هم دستور تلگرافی داده شد که در اطراف قضیه تحقیقات کامل به عمل آورده نتیجه را راپرت نماید. کفیل اداره کل شهربانی1
[امضا]
ملاحظه فرمودند
توضیحات سند:
۱- رکن الدین مختار در سال ۱۲۷۱ شمسی [۱۲۶۶ شمسی نیز گفتهاند] در اصفهان متولد شد. پدرش کریم خان مختارالسلطنه فرمانده عدهای از سواران ظل السلطان اصفهان بوده است. مختاری تا سن ۲۲ سالگی مشغول تحصیل بود و سپس وارد خدمت نظمیه شد و در مدرسه موسیقی و نظام که یکی از شعب مدرسه دارالفنون بود سرگرم تحصیل شد. ولی هنوز دوره سه ساله را به پایان نرسانیده بود که به خدمت شهربانی درآمد. او مدتی رئیس کلانتری ناحیه دولت بود ولی در کودتای ۱۲۹۹ ش بر اثر اختلافات با سوئدیها [در آن تاریخ نظمیه تحت ریاست سوئدیها اداره میشد] از خدمت کنار میرود تا اینکه از طرف وزارت داخله به ریاست شهربانی رشت و سپس کرمانشاه برگزیده میشود. در سال ۱۳۵۳ با درجه سرگردی رئیس شهربانیهای خوزستان میشود. در زمان ریاست نظمیه توسط کوپال ،زاهدی و بعدها آیرم معاون انتظامی بود. بعد از فرار آیرم، وی به ریاست شهربانی برگزیده میشود. در زمان او به طور رسمی اسم نظمیه به شهربانی تغییر مییابد. مختار با شناختی که از اخلاق جاسوس پروری رضا خان پیدا میکند ظرف مدت کوتاهی چنان به رضاخان نزدیک میشود که به گفته همگان نفر دوم در کشور میگردد. سرتیپ فتح اله بهنام نقل میکند:«در تشریف فرماییهای شاه، مختار جلوتر در محل حاضر و همه چیز را بازدید و مرتب کرده و حتی رئیس ارکان حرب کل که درجه بالاتر از مختار داشت به او حضرت اجل خطاب میکرد.» فعالترین ادارات شهربانی کل در دوره مختاری اداره پلیس سیاسی و اداره زندان بود. اداره پلیس سیاسی وظایف پلیس امنیتی را انجام میداد و اداره زندان مقصرین عادی و سیاسی را نگاهداری میکرد. مینویسند در دوره مختاری شهربانی به شماره ستارگان آسمان در تهران کارگاه داشته است [اگر چه اغراق آمیز است ولی حکایت از جو پلیسی آن زمان میکند]. صدرالاشراف وزیر عدلیه آن زمان در خاطرات خود مینویسد: «مختاری در بد نفسی و سوءنیت و شناعت اعمال به درجات، بدتر از آیرم بود و اصرار مختاری بر این بود که عدلیه تحت نفوذ او و آلت اجرای اغراض او واقع شود و مکرر به من اظهار میداشت که، راپوت مأمورین شهربانی در هر امری باید در محاکم وزارت عدلیه موجب ثبوت باشد مگر این که طرف بطلان آن را ثابت کند. ولی پس از استعفای من، خلف من یعنی دکتر متین دفتری که به وزارت عدلیه معین شد به تمام محاکم و دادسراها ابلاغ کرد که به گزارشهای مأمورین انتظامی ترتیب اثر داده شود مگر آن که طرف خلاف آن را ثابت کند.» مختاری کاملاً مرعوب شاه بود و همین ترس و وحشت او موجب بدبختی بسیاری از افراد این کشور شده به گونهای که حتی قادر نبود بعضی گزارشها را که موجب آزادی و راحتی افراد خانوادهها میشد به عرض برساند. مختاری بعد از دستگیری منصور وزیر طرق و شوارع [راه] به درجه سرپاسی نایل گردید. در دوره هفت ساله ریاست مختاری در کشور وقایع و اتفاقات مهمی روی میدهد که تغییر لباس و کلاه، کشف حجاب، واقعه مسجد گوهرشاد، تصویب قانون دادرسی کیفری، جنایات سیفالقلم در شیراز، بازداشت گروه ۵۳ نفری به رهبری تقی ارانی و بزرگ علوی و ... به عنوان اولین تشکیلات کمونیستی ایران، تأسیس اداره نگارش در شهربانی (اداره کنترل و سانسور مطبوعات داخلی) از جمله آنها است. مختاری پس از شهریور سال ۱۳۲۰ و باز شده فضای سیاسی کشور و آزادی مطبوعات از قید سانسور مورد حمله شدید آنها قرار میگیرد و به اتهام اقداماتی از قبیل، بازداشتهای غیرقانونی، دستور شکنجه و قتل متهم، تبعید اشخاص، معاونت در قتل عمدی اشخاصی نظیر: شیخ خزعل، شهید مدرس، عبدالحسین دیبا، سردار اسعد، ارباب کیخسرو شاهرخ، فرخی یزدی شاعر آزادیخواه، نصرت الدوله فیروز، تیمورتاش، دکتر تقی ارانی و... بازداشت شد و پس از محاکمه علیرغم مدارک کافی و اشتیاق عمومی مردم به اجرای عدالت تنها به ۸ سال زندان محکوم میشود و سپس در سال ۱۳۲۶ مورد عفو ملوکانه محمدرضا شاه پهلوی قرار میگیرد! مختاری در سال ۱۳۵۰ ش پس از یک عمل جراحی در سن هفتاد و سه سالگی از دنیا میرود. (ر.ک: نظمیه در دوره پهلوی، سرلشگر یحیی افتخارزاده، صفحه ۳۴، پلیس خفیه ایران، مرتضی سیفی فمی تفرشی، صفحات ۱۶۰ و ۲۱۰ و ۲۱۳ و ۲۱۹ و زندگی پرماجرای رضاشاه، اسکندر دلدم، جلد دوم صفحات ۵۵۸ و ۵۵۹ و تاریخ سیاسی معاصر ایران ، دکتر مدنی، جلد اول، صفحات ۱۳۶ و ۱۳۷ و بازیگران سیاسی عصر رضاشاهی و محمدرضا شاهی، ناصر نجمی، صفحات ۳۲۶ و ۳۲۷)
منبع:
کتاب
تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد صفحه 96