صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: آیت‌الله میلانی

تاریخ سند: 2 مهر 1342


موضوع: آیت‌الله میلانی


متن سند:

شماره: 1339 س ت شمیران تاریخ:2 /7 /1342
موضوع: آیت‌الله میلانی

در ساعت 10 روز 2 /7 /42 اطلاع حاصل شد در منزل آقای میلانی چندنفر خبرنگار به‌منظور انجام مصاحبه مطبوعاتی جمع شده‌اند.
به محض وصول این خبر وسیله مأمورین انتظامی اقدامات لازم به عمل آمد. در ابتدا فرزند آقای میلانی موضوع را از نظر کلانتری محل مکتوم و اظهار داشته کسی بنام خبرنگار در اینجا وجود ندارد درصورتی‌که در همان موقع دونفر از خبرنگاران1 مطبوعات خارجی (رائین2 و مازندی3) در آنجا حضور داشتند. بنابراین مأمورین به‌منظور اطمینان از جریان به محل اقامت وی داخل و برخلاف گفته وی دو نفر خبرنگار نامبرده را در آنجا مشاهده می‌کنند. از این پیشامد همگی حاضرین در آن منزل ناراحت شده و اظهار می‌دارند آقایان فقط به‌منظور دیدن آقا به اینجا آمده‌اند و نظر دیگری در کار نبوده است. مراتب فوراً وسیله افسر مسئول منطقه، فرماندار نظامی و کلانتر محل به فرمانداری نظامی و پلیس تهران گزارش و کسب دستور می‌شود. در مقابل به آنان ابلاغ می‌گردد:
1. دونفر خبرنگار مذکور بدون اقدام به مصاحبه فوری از آن محل خارج شوند.
2. به پسر میلانی تذکر داده شود که اظهارات خلاف حقیقت او سوءنیتش را می‌رساند، متوجه باشد.
3. معمّمی به نام فومنی که در آنجا حضور داشته، فوراً خارج شد4 و به وی تذکر داده شد که دیگر در آن محل دیده نشود.
باتوجه به مراتب فوق، بعداً آقای میلانی در مقابل پیغام تذکرآمیز ریاست ساواک تهران که چرا اقدام به چنین عملی (ترتیب مصاحبه مطبوعاتی) نموده است، تلفناً اظهار داشت:
باتوجه به اینکه تاکنون دروغ نگفته‌ام، من از این آقایان طلب دعوتی نکرده بلکه خودشان با اشتیاق شخصی (البته با اطلاع قبلی) به دیدن من آمده بودند و بدون اینکه هیچ‌گونه صحبت خاصی در میان بیاید به محض مراجعه مأمورین انتظامی، مراجعت نمودند.
در مورد گفته عاری از حقیقت پسرش گفت: حتماً اشتباه شده، مطمئنم که او ابداً قصد سوئی نداشته است. (و اظهار تمایل نموده که اینجانب را ملاقات کند. نتیجه متعاقباً به عرض خواهد رسید.)
6 نسخه
1. اطلاعیه شود. 2. در گزارش روزانه درج شود. 3 /7 /42

توضیحات سند:

1. در اصل: خبرنگران
2. اسماعیل رائین فرزند غلامحسین، مورخ، روزنامه‌نگار و محقق معاصر، در سال 1298ش. در بوشهر متولد شد. پدرش از خدمۀ پلیس جنوب و برادرش پرویز رئیس خبرگزارى آسوشیتدپرس در آن منطقه بود. رائین پس از تحصیلات، در سال 1314 به عنوان تلگرافچى در وزارت پست و تلگراف استخدام شد و در جریان وقایع آذربایجان، تلگراف‌هاى واصله از این استان را در نشریات کیهان، تهران مصور و آتش به چاپ می‌رساند و از این طریق به مطبوعات راه یافت. او سپس به همکارى با روزنامۀ اطلاعات پرداخت و در سال 1329، به علت نشر خبرى علیه رزم‌آرا به دستور او، از مؤسسۀ فوق برکنار شد و به فعالیت در مجلۀ تهران مصور و روشنفکر ادامه داد.
رائین پیش از کودتاى 28 مرداد 1332، از طرف حزب توده به عنوان خبرنگار فستیوال جهانى جوانان به بخارست اعزام شد و پس از بازگشت، به علت وقوع کودتا، در بندر انزلى دستگیر و به تهران اعزام و پس از چند روز آزاد شد. او در یک مکالمۀ تلفنى با على حافظى مدیر روزنامۀ دنیاى جدید مى‌گوید: «به خواهش والاحضرت اشرف پهلوى، زندگى خود را به باد داده و زحمت کشیدم و وقتى که خرشان از پل گذشت، دیگر مرا نشناختند». او در این مکالمه، نصرت‌الله‌ معینیان، رئیس جدیدالانتصاب دفتر مخصوص شاهنشاهى، را به علت «سرسپردگى به آمریکا» و خدمتگزارى به یاتسوویچ ـ رئیس سیا ـ در آمریکا مورد حملۀ شدید قرار مى‌دهد. اسماعیل رائین از بدو تأسیس ساواک با آن سازمان همکارى داشت و یکى از سوژه‌هاى فعالیت و نفوذ در سفارت شوروى و وابستگان ایرانى آن، در پوشش پژوهش در تاریخ حزب کمونیست ایران بود. در سال 1344 به همراه 5 روزنامه‌نگار دیگر ایرانى به اسرائیل مسافرت کرد و طى آن ملاقات‌هایى با سران آن رژیم به عمل آورد.
ساواک براى کارهاى تحقیقاتى، امکانات زیادی را در اختیار او قرار داد و حتى دفترى در خیابان روزولت، برایش تدارک دید. آشنایى رائین با شاپور جى ـ ریپورتر ـ مسلم است. او با برادران آدمیت روابط حسنه داشت. کتاب 3 جلدى «فراموشخانه و فراماسونرى در ایران» با همکارى فعال او و ساواک تهیه و منتشر شد و ساواک براى تدوین آن، اسناد دسته‌بندى شده و منظم خود را در اختیار رائین قرار داد. رائین پس از آن با ماسون‌ها، مورخان و روزنامه‌نگاران ارتباط وسیعى برقرار می‌کرد که ماحصل آن را براى ساواک ارسال مى‌داشت. او رابطۀ خوبى با اسدالله‌ علم، وزیر دربار، داشت و حتى در نوشته‌هاى خود او را مى‌ستود. نوشته‌هاى او را مى‌توان بخشى از تاریخ ماسونى و حذف چهره‌هاى خاص دانست. مسلماً زندگى عجیب و پرماجراى اسماعیل رائین نیاز به تحلیل دارد. او در سال 1358 در درگیرى با مدیر و بنیانگزار مؤسسۀ امیرکبیر در تهران دچار سکته شد و درگذشت. (فصلنامۀ مطالعات سیاسى، مؤسسۀ مطالعات و پژوهش‌هاى سیاسى، شمارۀ 1، تهران، ص 64؛ فراماسونرى در ایران، 2 جلد، مؤسسۀ تحقیقات و پژوهش‌هاى سیاسى، تهران، 1380)
3. یوسف مازندی، فرزند على در 1297 در شیراز به دنیا آمد. جدش امام جمعه بارفروش (بابل) مازندران بود. وی پس از تحصیلات ابتدایى و متوسطه از دانشگاه کمبریج انگلستان فارغ التحصیل شد و درکشورهاى هند و امریکا به ادامه تحصیل پرداخت. مازندی روزنامه نگارى را از 1325 شروع کرد و مدیریت مجله «ایران تریبون» را به عهده گرفت. وی رئیس خبرگزارى یونایتدپرس Unitad press (خبرگزارى آمریکایى) در ایران بود و در سال‌هاى دهه 50 شمسى نمایندگى خبرگزارى «ساندى تایمز» آسوشیتدپرس، رویتر، اینترنشنال، دیلى اکسپرس و تاس را برعهده داشت. مازندى با تأسیس شرکت ازکو و شرکت خرم به فعالیت‌هاى اقتصادى روى آورد. وى در لژ فراماسونرى تهران عضویت داشت و از بنیانگذاران لژ کوروش بود. وى قبل از پیروزى انقلاب اسلامى به آمریکا رفت. کتاب ایران ابرقدرت قرن نوشته اوست.
ر.ک: کیهان، ش 15181 (20 /7 /1373) مازندى یوسف، ایران ابرقدرت قرن، تهران، البرز، 1373
4. در اصل: شود

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 03 صفحه 200


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.