تاریخ سند: 26 بهمن 1338
موضوع : اظهارات شیخ محمدغریب باساک
متن سند:
شماره : 173
شیخ محمد غریب باساک اظهار نموده است.
سید لطیف شیخ الاسلامی را نزد
شیخ عبدالکریم کربچنه1 به قریه بوبان عراق فرستاده ایم که خواسته ها و
پیشنهادات خود را برای آمدن به ایران اعلام دارد.
مشارالیه در مراجعت
اظهارات شیخ عبدالکریم را
به شرح زیر بیان نموده است:
الف) عربها از سوریه و اکراد
شمال عراق از ترکیه اسلحه
و کمک اخذ نموده اند ولی
تصور می رود کمک ایران به
داد ما نرسد چون شورش
قریبا شروع و همه آماده اند و
ما خوشحال بودیم که این
شورش به نام ایران تمام
شود.
ب) شیخ عبدالکریم از
مرزبان ایران ابراز نگرانی
نموده که از پناهندگان خوب
استقبال نمی نماید والا تا
حال متجاوز از دویست
خانوار دیگر از کشور عراق به خاک شاهنشاهی پناهنده گردیده بودند.
ج) نامبرده یکی از بستگان خود را به نام شیخ بهاء به منظور مذاکره با شیخ
لطیف2 به بغداد اعزام پس از مراجعت راجع به آمدن خود به ایران بعدا اطلاع
خواهم داد.
توحیدی
26 /11 /385469/ کد12 872 الف
گیرندگان : مدیریت اداره کل سوم جهت استحضار
توضیحات سند:
1 ـ کربچنه، شیخ عبدالکریم
برابر سوابق موجود نامبرده یکی
از رهبران دراویش فرقه قادری
است که در ایران و عراق
مریدان زیادی داشت.
محل
سکونت یاد شده قبلاً قریه بوبان
نزدیک پنجوین عراق بوده که
مدتی به کرکوک نقل مکان
نموده بود.
مشارالیه در گذشته
خود را متمایل به دولت
شاهنشاهی ایران نشان داده و
چون مورد سوءظن رژیم وقت
عراق بوده به ایران پناهنده ودر
قریه خاومیرآباد مریوان -
استان کردستان سکونت اختیار
می نماید.
شخص منظور و
فرزندش پس از مراجعت به
عراق خود را به دولت بعثی
نزدیک و مورد توجه رژیم
موصوف قرارگرفته و ضمن
تهیه اعلامیه ای بر علیه دولت
شاهنشاهی ایران از شیخ عثمان
نقشبندی رهبر فرقه نقشبندیه
انتقاد و او را جاسوس دولت
ایران قلمداد نموده بود.
- اسناد ساواک، پرونده های
انفرادی
2 ـ شیخ لطیف حفیدزاده فرزند
محمد در سال 1915 در
سلیمانیه بدنیا آمد.
نامبرده از
شیوخ طایفه برزنجی می باشد.
شیخ لطیف در سال 1322 به
سردشت آمد و از طرف
پشتدریها به شهرداری شهر
سردشت انتخاب و با افسران
روسی و قاضی محمد در بوکان
و اشنویه ارتباط پیدا کرد و در
سال 1954 به مدت سه سال در
عراق زندانی گردید.
وی در
ابتدا متمایل به حزب کمونیست
بود وحتی در سال 1337 به
روسیه مسافرت و از طرف
هواداران صلح عراق کبوتر
طلائی صلح را به خروشچف
تسلیم و مسافرتهایی نیز به چین
کمونیست چکسلواکی و رومانی
نموده بود.
در سال 1343 به
عضویت شورای انقلاب کردهای
شورشی انتخاب ولی ملامصطفی
با وجود احترامی که بخاطر
برادرش باباعلی حفیدزاده نسبت
به او قائل بود چندان اعتمادی به
وی نداشت و هدفش از تعیین
وی در حکمیت تنفیذی صرفا در
اختیار داشتن او بود که بعد از
مدتی از عضویت مکتب مذکور
بر کنار شد.
نامبرده در طول
زندگی برای حفظ موقعیت
خویش و مصون ماندن از
تعرضات ملامصطفی و دولت
عراق به مقتضای زمان به ملا و یا
دولت عراق متمایل شده است و
یا لااقل نقش میانجی داشته است.
نفوذ وی محدود به منطقه ای بود
که در آن سکونت داشت و به طور
کلی کردها و بخصوص
روشنفکران کرد نسبت به او نظر
مساعدی نداشته و احترامی که به
وی قائل می شوند بیشتر به
واسطه شخصیت پدرش می باشد.
اکثریت سران متواری ایرانی به
عراق که از طرف ملامصطفی
طرد و به گروه طالبانی ملحق
می شدند مورد حمایت این
شخص واقع و در جریان
دستگیری سلیمان معینی نامبرده
از مقامات ساواک تقاضای عفو و
آزادی او را نموده بود
ـ اسناد ساواک، پرونده های
انفرادی
منبع:
کتاب
روابط ایران و عراق به روایت اسناد ساواک صفحه 46