تاریخ سند: 14 بهمن 1341
تیمسار ماهوتیان معاونت معظم سازمان اطلاعات و امنیت کشور
متن سند:
محترما به عرض می رسد :
چون موفق به زیارت جنابعالی نشدم با کسب اجازه مطالب خود را به
صورت بسیار خلاصه ضمن این عریضه به اطلاع آن جناب می رسانم و استدعا
دارم دستور فرمائید نسبت به آن توجه مخصوص مبذول گردد.
همانطور که حضرتعالی
مسبوق هستید و مدارک
موجود در پرونده اینجانب
حاکیست بنده از سال
1957 یعنی بعد از مراجعت
از بلوک شرق در سازمان
اطلاعات و امنیت کشور
انجام وظیفه می نمایم.
طبیعی است در بدو امر بنده
به دستور رؤسای وقت
ساواک و همچنین در اثر
تائیدات آقای جهانگیر
تفضلی1 که به عنوان
نماینده مخصوص شاهنشاه
مرا مورد مرحمت قرار
دادند وارد خدمت ساواک
گردیدم و خوشبختانه تا امروز با کمال صداقت و صمیمیت انجام وظیفه نموده و
شاید هم در مواردی خدمات ذیقیمتی که مسلما از نظر تیزبین اولیای محترم
ساواک پوشیده نبوده و نیست انجام داده باشم.
گرچه قصد و منظور نهائی بنده از عضویت در ساواک خدمتگزاری نسبت به
شاهنشاه بزرگ بوده و هست ولی تصدیق می فرمائید عدم آرامش و آسودگی
خیال در زندگی داخلی اجازه نخواهد داد که بنحو شایسته ارزش و لیاقت خود را
در انجام وظایف محوله نشان داده و با امیدواری به آینده پیوند خود را با
دستگاهی که افتخار عضویت آن را دارم استوار نگاه دارم.
برای روشن شدن مطلب با اجازه حضرتعالی به تذکر تاریخچه خدمت خود در
ساواک می پردازم.
در سال 1959 با درجه دکتر در اقتصاد سیاسی و علوم
اجتماعی از دانشگاه کارل مارکس (جمهوری دمکراتیک آلمان) به خدمت
رسمی ساواک درآمدم و تا سال 1960 در نمایندگی آلمان خدمت می کردم
(توضیح آنکه از سال 1957 تا 1959 به عنوان مأمور ویژه و سپس کارمند
قراردادی خدمت می کردم.) در سال 1960 به تهران منتقل شدم و به اداره کل
هفتم معرفی گردیدم و اکنون
دو سال است که در مرکز
انجام وظیفه می نمایم.
متأسفانه بعد از ورود به
تهران کارگزینی در مورد
مدارک تحصیلی من به این
عنوان که از یک دانشگاه
کمونیستی می باشد ایراد
گرفت ولی به دستور تیمسار
علوی کیا قرار شد حقوق و
مزایای استحقاقی اینجانب
کمافی السابق پرداخت
گردد.
لذا بنده ماهیانه
18000 ریال دریافت کردم
ولی برخلاف دستور تیمسار
علوی کیا کارگزینی از
پرداخت حق زبان و بعد هم سایر مزایا که به کارمندان تعلق گرفت به این عنوان که
کارمند قراردادی هستم استنکاف ورزید.
بنده جریان را عینا به عرض تیمسار
پاکروان ریاست سازمان رساندم و ایشان صریحا در حضور جناب آقای مدیرکل
اداره هفتم دستور دادند که وضع استخدامی بنده مانند سابق به صورت رسمی
تغییر یابد و کلیه مزایای استحقاقی به بنده پرداخت گردد.
ولی اکنون که بیش از چهار ماه از این دستور صریح می گذرد و با کمال محبتی که
جناب آقای مدیرکل اداره هفتم و جناب آقای مدیرکل اداره یکم نسبت به بنده
داشته و دارند هنوز وضع بنده روشن نیست و زندگیم کمافی السابق با اشکالات عدیده ای روبروست.
برای
اطلاع حضرتعالی باید عرض کنم که بنده دارای همسر و دو فرزند می باشم و با حقوقی که در حال حاضر به
بنده پرداخت می شود اداره زندگی به هیچوجه برایم میسر نیست.
به علاوه همانطور که فوقا معروض
داشتم هیچگونه امیدواری نسبت به آینده ندارم زیرا بعد از پنجسال خدمت در ساواک متأسفانه امروز
مشاهده می کنم که زندگی آینده من و خانواده ام تأمین ندارد.
در این مورد توضیحات دیگری نیز ضروری
است که چنانکه دستور فرمایند شفاها به عرض خواهم رساند.
استدعای بنده از حضرتعالی این است که
دستور فرمایند مسئولین مربوطه وضع بنده را روشن کنند و چنانکه برای دستگاه امکان این نیست که به
این وضع رسیدگی دقیق و سریع کند اجازه فرمایند استعفای مرا بپذیرند با کمال تأثر تحمل وضع فعلی از
حدود قدرت بنده خارج است ضمنا رونوشت دو عریضه ای را که قبلاً جهت جناب آقای مدیرکل اداره
یکم و جناب آقای مدیرکل اداره هفتم نوشته ام جهت اطلاع به حضور حضرتعالی تقدیم میدارم.
با احترامات فائقه ـ دکتر منوچهر آزمون
توضیحات سند:
1ـ جهانگیر تفضلی، فرزند
غلامرضا در سال 1293 ه ش در
مشهد متولد شد.
وی پس از
سپری نمودن دوره ابتدایی، از
دبیرستان فردوسی مشهد دیپلم
گرفت و از دانشکده ادبیات
دانشگاه تهران لیسانس ادبیات
دریافت نمود و در دبیرستان
ایرانشهر به دبیری پرداخت.
نامبرده در طول مدت فعالیت
سیاسی با گروهها و احزاب
زیادی همکاری داشت.
وی از
اعضاء حزب توده بود و در
معیت نماینده سازمان جوانان
حزب توده جهت روزنامه نگاری
به شوروی مسافرت نمود.
مشارالیه در رابطه با غائله
پیشه وری در آذربایجان، ضمن
حمایت و طرفداری از آنها در
روزنامه «ایران ما»، به نفع آنها
مقاله می نوشت و طرفدار ائتلاف
و عقد قرارداد با فرقه دمکرات
بود.
جهانگیر تفضلی در جمعیت
آزادی و جمعیت هواداران صلح
عضویت و در سال 1336 به
همراه تعدادی از دوستانش از
جمله اسداله علم، قصد تشکیل
حزب اقلیت کشاورزان را داشت
و قبل از کودتای آمریکایی 28
مرداد 3213 با جبهه ملی و
مصدق همکاری می نمود.
وی صاحب امتیاز روزنامه
«ایران ما» بود و با «روزنامه
نبرد» خسرو اقبال همکاری
داشت.
مشارالیه بعد از کودتای 28
مرداد 1332 به اسداللّه علم
پیوست و به مقام و منصب رسید
و در دوران نخست وزیری
هژیر، معاون او بود و در دوران
نخست وزیری دکتر منوچهر
اقبال سرپرست دانشجویان
ایرانی در اروپا گردید و
سوءاستفاده های مالی زیادی
در این مسئولیت داشت که باعث
اعتراض دانشجویان در اروپا
شد.
نامبرده که به عنوان مهره ای
در دست باندهای قدرت رژیم
پهلوی و براساس منافع
شخصی، سیاستهای حکومت
عمل می نمود و در روزنامه
«ایران ما» مقالات زیادی
برعلیه اسلام و روحانیت چاپ
می کرد.
وی در دوره 18 مجلس
شورایملی، از حزب مردم
اسداللّه علم، نماینده مردم
بیرجند بود و با حمایت علم به
عضویت هیئت مدیره سازمان
بیمه های اجتماعی در آمد و در
دوران نخست وزیری علم،
مشاور او و رئیس رادیو بود.
جهانگیر تفضلی به دلیل
خدماتش مورد تقدیر رژیم
پهلوی قرار گرفت و از جمله : در
سال 1342 نشان درجه اول
همایون دریافت کرد.
نامبرده ارتباط تنگاتنگی با
سران رژیم طاغوت از جمله
شاه، اسداللّه علم، دکتر خسرو
اقبال، نصیری رئیس ساواک و
...
داشت و در سال 49 در سفری
که به مشهد داشته، رئیس
ساواک دستور تحویل یک
ماشین به وی در مشهد را صادر
نموده است.
وی با ربی عزری
کاردار اسرائیل در تهران
ارتباط داشت و به دعوت دولت
اسرائیل به فلسطین اشغالی سفر
کرد.
جهانگیر تفضلی در مشاغل
مهم دیگری از جمله، نماینده
ثابت ایران در یونسکو، نایب
رئیس شورای اجرائی یونسکو،
سفیر ایران در افغانستان، به کار
پرداخت و در سال 1351
ساواک با استخدام وی در
مشاغل حساس نخست وزیری
موافقت نمود.
اسناد ساواک پرونده انفرادی.
منبع:
کتاب
منوچهر آزمون به روایت اسناد ساواک صفحه 56