متن سند:
بسم اللّه الرحمن الرحیم
دوست محترم
سلام گرم و صمیمانه تقدیم می کنم آرزومندم آن جناب و همه پیروان مکتب
قرآن در تشخیص وظایف خویش که یکی از مهمات امور است موفق شوید، و در
انجام آن مجّد و کوشا باشید و در زمره منتظران حضرت بقیه اللّه در آیید.
بدان
معنی که از نظر کمالات نفسانی و بینش روحی و روش عملی اسلامی و انسانی
آنچنان باشید که مهیای دخول در زیر پرچم عدالت شوید چه آنکه یاران
حضرتش جز پاکان دور از هوی و متقیان پشت پا زده به ما سوای نخواهند بود.
نه بدان معنی که در استراحت زندگی به خواب خوشی فرو روید و شانه از همه
مسئولیت ها مذهبی و وجدانی خالی کنید این صفت را انتظار نه نامند بلکه لازمه
اینکار ترس از ظهور و کراهت از آن است نه آرزو و اشتیاق! وه! چه اندازه فاصله
و تباین است میان انتظار واقعی و ادعای انتظاری که ما داریم و چه اشتباهی
کردیم و چه ضد و نقیضی در مرحله واقع و عمل ما وجود دارد.
خلاصه: نامه شریف را خواندم و مناسب دیدم در اطراف مندرجاتش مطالبی
معروض دارم:
اما راجع به نحوه مسافرت اینجانب از مشکین تا ماهان کرمان اواخر شهریور 52
در خانه گلینی در وطن اجدادم آرمیده بودم مدتها بود از این زادگاهم دور بودم و
برحسب اتفاق پس از گذشت زمانی توفیق زیارت خویشاوندم حاصل بودم.
به نگاه جوان ناشناسی وارد اتاق شد و در گوشه چشم به چشم همه دوخت و
قرعه فالش به نام اینجانب اصابت کرد.
وی از خانه بیرون شد و پیکش به سراغم
به اندرون که این جنبده مجهول الهویه را با تو کاری است، آنگاه قدم بیرون نهادم
خودم را در میان عده ناشناسی دریافتم که حلقه و احاطه کرده اند بی درنگ به
داخل ماشینی هدایت شدم در گوشه غنودم چشم بربستم و مدتی نگشودم، بدین
فکر فرو رفتم که مطلب چیست؟ و این عمل یعنی چه؟ و بدین طرز چرا؟ و
بالاخره به کجا؟
از شما چه پنهان این بنده همانند برده گریزپائی و بره رعیت به دستور کدخدایی به
اسارت بردند.
و از نه شهرستان این کشور عبورم دادند و با قبض رسیدهای
رسمی و توصیه های اکید که مراقبت شود و زیر نظر باشد.
و غفلت نشود.
بوسیله
دو مرد کارآزموده و میدان نبرد دیده با اسلحه گرم تحت الحفظ شدیدی روانه
داشتند کوتاه سخن آنکه در مدت یک روز و شب با حرکت سریع و پیمودن
مسافت 1920 کیلومتر، در ماهان کرمان داخل اطاقی از سنگ سیاه بر روی
پتوی ساده سربازی در افتادم و اینک هفت ماه است که در تحت شرایط
نامساعدی و مراقبت و تهدیدات سختی از کار خود بیکارم و ویلان و سرگردانم.
علت تبعید
در اواسط سفر اجباری که اینجانب را از شهربانی قم عبوری دادند برگه ای به
عنوان ذیل به دستم دادند.
(برحسب تصمیم متخذه در جلسه مورخ 22 /5 /52
کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی شهرستان قم علی مشکینی بر طبق ماده 2 قانون
حفظ امنیت اجتماعی به سه سال اقامت اجباری در ماهان کرمان محکوم
گردید.) از این برگه راهی بر اتهام منسوبه خویش یافتم و به ماده 2 قانون
فوق الذکر مراجعه کردم، آنجا چنین نوشته بود (ماده 2 وظایف کمیسیون
عبارتست از:
الف: رسیدگی به عمل اشخاصی که در شهرها و دهات مردم را به ضدیت با
یکدیگر تحریک و موجبات سلب آسایش و اخلال در نظم و آرامش را عملاً
فراهم می سازند.
نسبت به رسیدگی به عمل شخصی یا اشخاصی که کشاورزان را به امتناع از عمل
کشت و زرع یا جلوگیری از ورود مالک و به ملک خود...
وادار نمایند و همچنین
رسیدگی به عمل کسانی که در امر وارد کردن و خرید و فروش مواد مخدّره
دخالت دارند) نقل از مجموعه مدّون قوانین و مقررات ص 180 چاپ خرداد ماه
1350 ضمنا مسبوق شدم که عده زیادی از اساتید عالی رتبه حوزه علمیه قم را
نیز در تحت همین ماده و به اتهام مشابه اتهام اینجانب تبعید نموده اند.
از ماده
اتهام مربوطه مطلع شدم که ما را مسئول ماده 2 قانون نامبرده دیده اند بند (الف)
آن یا بند (ب) یا هر دو، یعنی اینجانب مردم را به ضدیت یکدیگر تحریک کرده
سلب آسایش و اختلال و نظم اجتماعی نموده ام، یا آنکه کشاورزان را به امتناع از
عمل کشت زرع یا مالکان را از ورود به ملک و مداخله در انجام عملیاتشان مانع
شده ام یا آنکه در امر وارد کردن و خرید و فروش مواد مخدره دخالت نموده ام.
(و
قد کنت و رب الکعبۀ بریئا من جمیع ذلک برائۀ الذئب من دم یوسف علیه السلام او
برائۀ
یوسف علیه السلام من السرقۀ و الفحشاء) پس از چند روزی برگه ای دریافت
کردم که از زیر دست خود مقامات مربوطه بدست آمده بود و در آن برگه به عنوان
اعلام جرم و تطبیق قانون فوق الذکر به حال متهمین مذکور (اساتید حوزه علمیه
قم) چنین نوشته بود (عده ای از طلاب قم به تحریک مردم به خون ریزی و
برادرکشی و ایجاب ضدیت با یکدیگر اشتغال دارند به نحوی که ادامه حضور
آنان در شهرستان قم موجب آسایش اهالی و ایجاد مزاحت برای یازده هزار
طلابی است که حقیقتا برای تحصیل و علم و کسب معارف اسلامی به قم
آمده اند.)
اعتراض از عمل خلاف قانون
دوست محترم فعلاً در این صدد نیستم توضیح مفصلی درباره فساد عمل کرد
دستگاه حاکمه بدهم ولی آن جناب مسبوقید که اولاً خود قانون ماده 1 تشکیل
کمیسیون امنیت و تعیین و تصویب جرم و سپس اجرا نمودن کیفر آن قانون است.
جدا مورد اشکال قوانین دیگر مملکتی چه آنکه قوی مقننۀ و حاکمۀ و مجریۀ
باید از هم جدا باشند و از هیچ یک از آنها حق دخالت در شئون دیگری نداشته
باشد، پس چگونه شد که عده معین هم جعل و هر تصویب و هم اجرای آن را
متکلف می شدند و به راستی این عمل از معجزات و فوق عادات این کشور مهد
تمدن و مرکز عدل و داد است.
ثانیا: اینجانب دو ماه قبل از تاریخ صدور رأی کمیسیون امنیت از قم به اردبیل
رفته و در آنجا مقیم بودم چنانچه اتهام و جرم بدان شدت بود که به ناگاه در
مشکینم محاصره کنند و بدان وضع اهانت آور ماخوزم دارند پس چگونه این
کیفر به دو ماه تأخیر افتاد؟!
و اگر جرمم در اردبیل بود پس چگونه شد که از مراکز مربوطه آن شهر مطلع
نشدند و اقداماتی ننمودند و از قم تعقیب نمودند.
و ثالثا: بر طبق تصریح ماده 16 ص 5 که می گوید (محکومین به اقامت اجباری
بدون مستحفظ به نقطه ای که مجبور به اقامت در آنجا می باشد رفته و در آنجا در
تحت نظر نخواهند بود) ما باید آمرانه بر محلهای تعیین شده می رفتیم به بدان
نحوه تحت الحفظ که اسیران جنگی یا محکومین به اعدام را می برند (فاصبرانَ و
عدَاللّه حق ولا یستخفنک الذین لا یوقنون)
و رابعا: در محل اقامت اجباری افراد مزبور (طبق تصریح همان ماده) نباید
تحت نظر باشند و باید به محلهای بد آب و هوا تبعید شوند پس به چه منطقی ما را
تحت مراقبت وزیر نظر قرار داده اید، و بدترین نقاط کشور را برای غالب تبعیدین
انتخاب کرده اند.
]انهم یکیدون کیدا وَاکیدُ کیدا]
و خامسا: او راج این افراد که از فضلاء و پاکان و غالبا از اساتید بزرگ حوزه
علمیه قم هستند در تحت ماده 2 قانون کمیسیون امنیت اجتماعی (که شامل بند
الف و بند ب است چنانچه قبلاً گفته شد) به راستی مطلبی است عجیب وبهت آور
و اسف انگیز، آیا معقول است یک فرد روحانی که شبانه روز خود را در تدریس
کتب فقهی و تألیف کتب اخلاقی و تفسیر قرآن مجید می گذراند کشاورزان را از
کشت و زرع جلوگیری کند یا مشغول خرید و فروش مواد مخدره گردد و یا آنکه
مردم شهرستان خود را به ضدیت یکدیگر تحریک نماید [سبحانک هذابهتان
عظیم اقرء واضحک او ابک ]ما برای اثبات بی گناهی خود و معرفی هیئت
حاکمه و چگونگی قضاوت و
رفتارشان برهانی لازم نداریم جز آنکه جامعه ما بدانند چه رقم جرم و اتهامی به
ما نسبت داده اند و تا چه حدی عمل کرد اینان و واقع و حقیقت فاصله است.
چه آنکه بی تردید می دانیم افکار و وجدان مردم پس از شناختن افراد متهم و
پی بردن به اتهامات منسوبه قضاوت عادلانه خواهند کرد و البته [چیزی که عیان
است چه حاجت به بیان است] اینان که دور هم نشستند و تصویب کرده و اجرا
نموده اند گویا خیال کرده اند که در میان دیوار آهنینند و کسی از نحوه رفتارشان
اطلاع نخواهد داشت غافل از آنکه همچنان که دیروز را امروز است امروز را نیز
فردا هست و جلوتر از آنکه خدای قهار ایشان را در محکمۀ عدل خویش به
محاکمه کشید.
صفحات تاریخ نیز روش و کردارشان را در مرئی و منظر و منظور آینده قرار
می دهد و سه انگشت آیندگان و وجدان بیدار آنها گره های مفقوده و گم تاریخ را
می گشاید و بالاخره روشن می کند در صحنه جهان چه گذشته و قضاوت
گذشتگان تا چه حدی از حقیقت دور بوده.
[اولایعلمون ان اللّه یعلم ما یسرون و ما یعلنون]
من اینک از این گوشه دور دست مملکت و کرانه بی آب و الف کویر لوت با زبان
قلم می گویم و فریاد می کشم و تظلم می کنم که دنیا بداند ما چگونه گرفتاریم و
فریادمان را کسی نمی شنود و یا گوش نمی دهد.
سادسا : اینان گفته اند که این افراد متهم مردم را به خونریزی تحریک می کنند و
سلب آسایش از مردم قم و یازده هزار نفر از طلاب قم کرده اند.
ما می گوییم برای
نمونه یک نفر از مردم قم یا از محصلین حوزه را پیدا کنید که قیمت سرش کمتر از
کلاهش نباشد و بر دعوی اتهام شما شهادت بدهد به شرط آنکه از خودتان و
جیره خوار مستقیم یا غیر مستقیم دستگاهیان نباشد در این فرض دعا وی شما را
می پذیریم و خود را ملامت می کنیم.
[فان لم تفعلوا ولن تفعلوا فاتقوا النار التی و قودها الناس و الحجارۀ]
و ضمنا اینها خوشبختانه از آمار طلاب قم بی اطلاعند زیرا مسلما طلاب قم
یازده هزار نفر نیستند و سابعا: اینها گفته اند سه نفر نهاوندی در بازار قم پاسبانی
را کشته و گرفتار شده اند در بازجویی مقدماتی شخص اخیرا آنها معلوم شده
عده ای از طلاب قم [افراد تبعیدشدگان] در این گونه ماجراها دست داشته اند ما
می گوییم اولاً اطلاق همه طلاب بر آقایان متعددین ناشی از عدم اطلاع اینهاست
چه آنکه آقایان از اساتید بزرگ و موجه و مورد احترام همه محصلین قم
می باشند و این سخن همانند این است که یک استاد دانشگاه را شاگرد کلاس اول
خوانند.
ثانیا: مراد از کلمه [این گونه ماجراها] چیست؟ معلوم می شود به تصدیق اینها
افراد مذکور در ماجرای واقع شده دست نداشته اند بلکه در اشباه و نظایر آن و اگر
چنین است پس خوب بود یکی از ماجراها را که به قول آنها بدست این آقایان
اجرا شده معین می کردند تا اتهام روشن شود.
شگفتا آیا این مطلب منطقی است
که عده را به به اتهام دخالت در ماجرای تهی و مبهم و نامعلوم که هنوز هم به
مصداق حقیقی آن پی نبرده اند یا به تعبیر صحیح فاقد المصداق است دستگیر
کنند و به مناطق کذایی کشور تبعید کنند.
[و قد مکروا مکرهم و غیراللّه مکرهم]
من در جواب برگه احضار دادگاه که ما را برای محاکمه طلبیده بودند نوشتم همان
طوری که به تقنین قانون نشستید و به تصویب و تشدیدش سخن گفتید و به اجراء
خود شویم برخواستید باز هم بنشینید و قضاوت کنید و اجرا نمایید محاکمه
حضوری اینجانب تحویل می شود به روزی که حکومتش بدست خدای عادل و
شهودش فرقه پاکان و کیفرش حبس ابدی الهی با اعمال شاقه (الاله الحکم و هو
اسرع الحاسبین، انهم برونه بعیدا و یریه قریبا)
(راجع به حوزه علمیه قم)
دوست محترم در ضمن سخنانتان اظهار ناراحتی از وضع حوزه داشتید
خوبست) از نابسامانی وضع خودمان صحبت بکنم والامثنوی هفتادمن کاغذ
می شود اما راجع به زعمای حوزه علمیه حقیر از محیط دور و کناره صحرای
بی آب و علف و کرانه کویر لوت چگونه صدایم را با آن هیاهو و اختلاط امواج در
محیط حوزه به سمع آنان برسانم چنانچه شاعر گفته:
(گوش اگر گوش تو و ناله اگر مانه من
آنچه البته به جایی نرسد فریاد است)
ولی می توانم شمه ای از آرزوهای قلبی خود را به شما بگویم من آرزو دارم که
آنان در مرحله اول دست اتحاد و یگانگی به هم بدهند و اسباب و علل مولده
اختلاف و دوئیت ون سوءتفاهم را پیدا کرده و ریشه کن سازند، و از مرض
خطرناک تشتت و افتراق که از روز اول بر پیکر جامعه اسلامی عارض شده آنها
را بدین طرز به خاک مذلت نشانید و سبب همه بدبختیها و تیره روزیها و
عقب ماندگی ها و سلطه اشرار و غارت منابع و اسارت سیاسی و اقتصادی
مسلمین و کاری شدن استضعاف چند بعدی از قبیل استعمار افراد و استثمار
منافع بلاد و استعمار افکار و استبداد نفوس و استعباد افراد گردید جدا بپرهیزند.
و در پیشرفت هدف اصالی و ایده آلی و خدائی و همگانی که به خاطر آن روی
مسند مخصوصی نشسته اند و برای آن اموالی می گیرید و می بخشند و تصرف
می کنند کوششی بیشتر و خالصتر و جدی تر نمایند آن هدف اعلای کلمه اللّه و
مرام قرآن و نشر معارف ائمه شیعه و دفاع از حریم دین و تشخیص صحیح و دقیق
راه تبلیغ و نشر مبانی دینی همه دنیا به وسائل متناسب روز و توافق عصر زمان
آرزو دارم که آنها راجع به فتوای و رساله های علمیه تغییر رویه دهند نقائص
مربوطه را بررسی کرده برطرف نمایند بدین معنی که اولاً مرحله استنباط حکم و
اصدار فتوی تبادل نظر کنند و بدین وسیله مقدار زیادی از اختلاف نظر را تبدیل به
اتحاد رأی نمایند و در موارد عدم امکان توافق در ابلاغ آن به جامعه مقلدین
راه حلی در نظر بگیرند و مثلاً فتوی افقه متخالفین و یا احواط اقوال را اعلام دارند
و مردم را از تحیر و تفرق و دودستگی و احیانا عداوت و دشمنی برهانند و این
نیروی عظیم روحانیت را که باید وسیله روشنی جامعه از نظر مذهب و اجتماع و
سبب توجه تمام ملت به یک نقطه وجدانی مقتدر و سبب ائتلاف و هم بستگی و
قدرت متشکله در مقابل قرآن باشند وسیله سرگردانی و اختلاف نسازند و در
نتیجه پنجاه رقم رسائل عملیه گوناگون را به یک رساله متفق علیها تبدیل نمایند.
من آرزو دارم زعمای دینی گردهم آیند و با قلبی مملّو از صمیمیت دست اخوت
و برادری به همدیگر بدهند و جانها در طریق هدف به کف گیرند و از همه
مسلمانها در این راه استفصار جویید باشد که بتواند موجودیت خود و قرآن را
حفظ کنند و از ضرر دشمنان نیرومند و مجهز و افسونگر چیره دست محفوظ
بمانند.
و اِلاّ روحانیت فعلی اگر به همین رویه و حال بماند مسلما محکوم به زوال
و فنا است و البته این مرض مهلک نتیجه سهل انگاری خودشان می باشد [و توفی
کل نفس ما عملت و هم لا یظلمون و ما ربک بظلام للعبید]
آیا به خاطر دارید که چندی پیش عده ای از علمای بزرگ اسلام در قاهره مصر
گردهم آمدند و از بدبختی مسلمین جهان و حکومت نفاق و افتراق و عداوت و
بغضاء بر جامعه آنان و ملعبه و بازیچه شدن آنها در دست دشمنان اظهار تأسف و
تأثر می کردند سخنها گفتند و تبادل افکار نمودند و بالاخره تصمیم براین داشتند
که لجنه تقریبی تشکیل دهند و دانشمندان و روشنفکران را از پیروان قرآن دعوت
به توحید کلمه و تفاهم و تقارب و نزدیکی نمایند باشد که مجدی از سوابق
حالات خویش را دریابند.
آری آنها گردهم آمدند و با خلوص و صمیمیت بنیاد چنین امری را ریختند و در
اندک مدتی عده زیادی از رجال برجسته علمی و دینی کشورهای اسلامی به
آنان پیوسته از ایران آیت الله بروجردی و از لبنان مرحوم سید شرف الدین1 و از
نجف مرحوم شیخ محمدحسین کاشف الغطاء بود و یک حد الفت و تفاهم مقتضی
میان روشن بینان فرق اسلامی حاصل آمد و فتوای عجیب و تاریخی و پر ارزش
استاد بزرگ دانشگاه الازهر شیخ شلتوت2 راجع به جواز تقلید عوامهای اهل
تسنن از فقها تشیع صادر گردید.
و مجله وزین علمی و دینی دارالتقریب تأسیس
و منتشر شد.
آیا نباید اقلاً رهبران داخلی یک طائفه هم الفت گیرند و به هم
نزدیک شوند؟!
آیا توجه دارید که بیش از 10 قرن بود ملت نصاری یهود را دشمن سرسخت
خویش می شمردند و آنان را قاتل حضرت مسیح (ع) می نامیدند ولی هنگامی که
آتش اختلاف در میان مسلمن و یهود شعله ور شد و بیم آن می رفت مسلمین را
وحدت کلمه ای حاصل آید و جان تازه ای بگیرند، رهبران مسیحیت یهود را از
خون عیسی تبرئه می کردند و مطلب را بی اصل و سوءتفاهم خواندند متحد
شدند.
شما دقت کنید تا چه اندازه دشمنان اسلام در مقام کوبیدن آن با هم
پیوستگی دارند و در این مرحله آب و آتش آمیخته می شود و گرگ و میش در
یک صف قرار می گیرند آیا نباید مسلمانها حرکت و جنبشی داشته باشند و از
موجودیت خویش دفاع کنند؟ عجبا دشمن دیرینه در داخل خانه مشغول غارت
است ولی صاحبان خانه به جان همدیگر افتاده مشغول ریختن خون
یکدیگرند.
(فواللّه [ناخوانا]) سوگند به ذات الهی هر ملتی که در میان محله
خویش مورد حمله دشمن شوند به خاک مذلت خواهند نشست آیا توجه دارید
در این جنگ اخیر کشورهای اسلامی با اسرائیل در سایه اندک اتحاد و تفاهم
اعراب چگونه دشمن مغرور و رجزخوان معرکه آرا خاورمیانه را که به اعتماد
خدایگان ابرقدرتش و پشتوانه دلار صاحب دلارش گاهی به آسمان حمله ور بود
و گاهی به زمین بی منطق حمله می کرد و بی دلیل می کشت و بی مبالات به آتش
می کشید و میبالید و می غرید و عربده می کشید به خاک مذلتش نشاندند و
صدایش را خاموش کردند و چگونه همانند خیک خالی بادش بیرون کشت و
بمانند وقاص...
.
در افتاد و فقره های کمرش شکست ولکن خاصره اش در رفت.
آری ارباب بزرگش در هنگام احتضار بر سر بالینش حاضر شد و دو ابرقدرت در
یاریش هم پیمان شدند زیر بغلش را گرفتند و سرپاهای سوزانش نگاه داشتند که
هنوز هم اگر رها کنند برو در می افتد و مغز زیرینش از منفذزیرینش بیرون
می ریزد شما دیدید در سایه افکار و اتحاد اندک اسلحه قویتری نفت بدست
گرفتند و قدرتهای جهانی را به لرزه در آوردند و اگر بتوانند از چنگال استعمار
بیرون شوند به طور مسلم مجد و عظمت دیرین خود را در خواهند یافت.
توضیحات سند:
1ـ سیدجعفر شرف الدین فرزند
سید عبدالحسین متولد 1914
میلادی لبنان ـ که در طی
دوره ای نماینده مجلس گردید
ساواک وی را از علاقه مندان به
ایران معرفی کرده و در همین
راستا بارها به ایران مسافرت
نمود.
وی دارای همسر ایرانی
بوده و دو فرزند به نامهای
محمد و موسی داشت که محمد
از بورس ساواک استفاده و در
رشته مهندسی به تحصیلات
دانشگاهی پرداخت و موسی نیز
در مسکو در رشته پزشکی
مشغول به تحصیل گردید.
سیدجعفر شرف الدین دارای
بینش و رویه سیاسی مستقلی
نبود و مدتی از طرفداران
عبدالناصر و ناسیونالیستهای
عرب به شمار می رفت و مدتی
نیز به امام موسی صدر نزدیک
شد و سپس در زمره مخالفین
وی قرار گرفت و از طرفی
علاوه بر ارتباط نزدیک با ایران
روابط نزدیک و گرمی با عراق
پیدا نمود و در همین جهت بعضا
با ایران مخالفت می نمود.
2ـ شیخ محمود شلتوت رئیس
دانشگاه الازهر طی تلگرافی به
آیت الله خوئی در تیرماه 42
همدردی و پشتیبانی خود را از
نهضت 15 خرداد اعلام داشته
می گوید: خصومت و دشمنی به
علمای دین در هر جا باشد
دشمنی به مقام رسالت پیغمبر
اسلام است که علمای محترم
حاصل بار سنگین آن هستند.
و
در راه تبلیغ و نشر احکام وظیفه
دینی را انجام می دهند.
اخباری
که متواتر می رسد حاکی است که
در ایران ظلم و ستم به علمای
دین ادامه دارد، البته با این
وضع ناگوار و آزاری که به آنها
می رسد وجود یک پایگاه
محکم و نیرومند به تمام علماء
ضروری است که به وسیله آن
عزت و منزلت و مقام دینی
خودشان را بازگردانند.
شخص
من و سایر همکاران من
خصوصا علمای جامع الازهر
خشم و نفرت و انزجار خودمان
را در قبال این فجایع و مظالم
بی شمار ابراز می داریم و در
این عزم و تصمیم پایداریم و
ثبات و استقامت نشان می دهیم
و آرزو می کنیم آن مرجع معظم
احساسات پرشور مرا و سایر
علمای الازهر را در ایران به
عموم برادران دینی از علماء و
افراد ملت و طلاب و
دانشجویان برسانند...
.
شیخ
محمود شلتوت رییس
جامع الازهر.
ر.ک : اسناد
انقلاب اسلامی، جلد 1، ص
145
* تاریخ: 9 /8 /53
شماره: 6248 /312
به : ریاست ساواک اصفهان 10
ه
از : اداره کل سوم 312
درباره: علی اکبر فیض مشکینی
بازگشت بشماره: 8611 /10 ه
ـ 19 /6 /53
خواهشمند است دستور فرمایید
در صورت امکان نسبت به تهیه
و ارسال اصل نامه یادشده اقدام
لازم معمول دارند.
مدیرکل اداره سوم.
ثابتی
رهبر عملیات: دوستار
رئیس بخش 312
رئیس اداره یکم عملیات و
رئیس ـ عطارپور
منبع:
کتاب
آیتالله العظمی علیاکبر فیض مشکینی به روایت اسناد ساواک صفحه 288