تاریخ سند: 7 خرداد 1347
درباره: اختلاف بین آیاتاله خمینی و خوئی
متن سند:
از:316 تاریخ:7 /3 /1347
درباره: اختلاف بین آیاتاله خمینی و خوئی
به عرض عالی میرساند.
اطلاع واصله حاکی بود بین نامبردگان بالا بر سر شاگردانشان اختلاف پیدا شده زیرا شاگردان خوئی1 در درس خمینی شرکت مینمایند و این اختلاف روزبهروز زیادتر میشود مراتب به منظور تعیین صحت و سقم موضوع به نمایندگی ساواک در عراق اعلام پاسخ واصله حاکیست آیتاله خمینی قبل از این که از ترکیه وارد عراق شود تاریخ عزیمت خود را تلگرافی به آیتاله خوئی اطلاع داد و خوئی هم با همکاری شیخ نصراله خلخالی استقبال قابل توجهی از وی به عمل آورد و به همین جهت از ابتدا[ی] ورود خمینی به نجف توقع خوئی از وی بیش از توقع سایر علما بود خمینی نیز در بین روحانیون خوئی را برای همگام نمودن با خود در راه مخالفت با دولت ایران انتخاب نمود ولی خوئی تحت تاثیر او قرار نگرفت و از طرفی چون تعدادی از طلاب که از خوئی شهریه دریافت مینمودند تنها به خاطر گرفتن پول بیشتر به طرف خمینی رفتند این مسائل موجب گردید که به تدریج روابط بین آیات مزبور رو به سردی گراید. ضمناً در ایام سوگواری محرم گذشته که هیات زنجیرزن زنجان با حمل پرچم ایران وارد نجف شده بودند افراد هیات بدیدن خوئی رفته و در این موقع شیخ محمد صادقی با نظر خمینی، خوئی را ملاقات و از او درخواست میکند که هیات مزبور را از حمل پرچم ایران منع کند ولی خوئی پاسخ میدهد که این امر مربوط به وی نمیباشد و در این کارها دخالت نمیکند. در مورد اختلاف بین دو نفر آیات یادشده شنیده شده که فرزند خوئی به نام سید جمال در جلسهای علناً نسبت به خمینی بدگوئی نموده است.
موضوع دیگری که درباره اختلاف بین روحانیون لازم به یادآوری است این است که به طور کلی مابین مراجع تقلید همیشه بر سر مسائلی از قبیل ریاستطلبی و مرجعیت اختلافاتی وجود داشته و علاوه بر خوئی آیات اله حکیم و شاهرودی هم نظر خوبی با خمینی ندارند و حتی میتوان گفت که اختلاف بین آیتاله شاهرودی و خمینی بیش از اختلاف موجود با سایرین میباشد2 و در حال حاضر خمینی با دو نفر از روحانیون به اسامی سید عبداله شیرازی و شیخ علی کاشفالغطاء دارای رابطه است مراتب استحضاراً معروض میگردد. ک
در بولتن گذارده شود ـ13 /3 /47
در بولتن درج شد.
رونوشت در پروندههای نامبردگان ضمیمه گردید.
در پرونده آیتاله خمینی بایگانی شود ـ 13 /3 /47
توضیحات سند:
1. آیتاللهالعظمی سید ابوالقاسم خویى، فرزند سید علىاکبر از مراجع بزرگ شیعه در رجب سال 1317ﻫ ق/ آبان 1278 ﻫ ش در شهر خوى پا به عرصه وجود نهاد. در 13 سالگى به نجف اشرف مشرف شد و از محضر استادان بزرگ آن حوزه کهن بهره برد و خود نیز از استادان علوم آن دیار شد. ایشان از جمله موفقترین شاگردان آقا ضیاء عراقى ومرحوم نائینى و کمپانى بود و خود موفق به پرورش شاگردان بزرگى شد. در ماجراى لایحه شاهانه انجمنهاى ایالتى و ولایتى به مخالفت با رژیم پهلوى برخاست. وى پس از 94 سال خدمت و تحمل فشارهاى بى شمار از سوى دولت بعثى عراق، روز پنج شنبه هشتم صفر 1413ﻫ ق برابر با 17 مرداد 1371 ﻫ ش به سراى باقى شتافت. از وى کتابها و مقالات ارزشمندى از جمله کتاب رجال او باقی مانده است.
2. نظیر این گزارش، گزارشهای دیگری نیز از سوی عوامل ساواک دیده میشود. آنها چون آشنایی هر چند جزئی با آداب و سنن اسلامی و رفت و آمد علمای اسلام با یکدیگر و آداب علما در حوزههای علمیه و نیز حوزههای درسی نداشتهاند؛ لذا هر نوع حرکت و فعل و انفعال علما را با دید سیاسی و نگاههای رقابتی و بدبینی تلقی نموده و برای خالی نبودن عریضه، خیالها و تصورات ذهنی خود را برای مقامات مافوق گزارش مینمودند.
منبع:
کتاب
آیتالله العظمی سید عبدالله شیرازی به روایت اسناد ساواک صفحه 16