تاریخ سند: 17 فروردین 1351
حضور محترم جناب آقای بهبهانیان معاون وزارت دربار شاهنشاهی
متن سند:
شماره: 220
حسبالامر مبارک ملوکانه عین عریضه والاحضرت بهزاد رضا پهلوی ایفاد میگردد.
دستخط ذات مبارک ملوکانه در ذیل عریضه بدین شرح شرفصدور یافته است (به دربار بگوئید پول را فردا به سفارت ابلاغ کنند که پرداخت شود) در اجرای اوامر مطاع مبارک خواهشمند است اقدام لازم معمول فرمائید.
ارادتمند معینیان1 14 /1 /52
خیلی فوری است
امور مالی دربار شاهنشاهی خیلی فوری تلگرافی به سفارت ابلاغ کنید که گیتار را خریداری و تحویل دهید و صورت آنرا ارسال دارد تا وجه تلگرافی حواله شود ضمناً دستور بدهید اینگونه هزینههای جزیی را بپردازند و گزارش دهید تا حواله گردد.
16 /1 /51
توضیحات سند:
1ـ معینیان، نصرتالله در سال 1304 ه ش در اصفهان به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی خود را در آن جا گذراند.
بعد از آن برای ادامه تحصیلات به تهران عزیمت نمود و از هنرستان راه آهن فارغ التحصیل شد و آنگاه رشته سیاسی را در همین هنرستان سپری کرد.
اولین سمتی که او رسما در ادارات دولتی به دست آورد، کارمندی راه آهن بود.
با توجه به علاقه و ذوقی که در نویسندگی داشت به خدمت در مطبوعات در آمد و طی سالهای متمادی سر دبیری چند روزنامه و مجله را به عهده داشت.
در این زمان وی برای آزمایش ذوق نویسندگی به خدمت در اداره رادیو در آمد و معاونت اداره کل انتشارات را قبول کرد.
در سال 1332 کفالت اداره کل انتشارات را عهده دار شد، تا اینکه در سال 1334 به مدیر کلی انتشارات و رادیو رسید.
در سال 1337 در کابینه دکتر اقبال به سمت معاونت نخست وزیر و سرپرستی اداره کل انتشارات و رادیو برگزیده شد و این سمت را در کابینه شریف امامی، امینی و اسداله علم برای خود حفظ کرد.
در کابینه علم که در تاریخ 30 تیر 1341 به محمدرضا پهلوی معرفی شد با سمت وزیر راه به عضویت دولت درآمد و در کابینه سوم علم، سمت وزیر مشاور و سرپرستی انتشارات و رادیو را عهده دار بود.
وی در دولت حسنعلی منصور به وزارت جدیدالتأسیس اطلاعات رسید که وزارت او تا 7 بهمن 1343 ادامه داشت.
نصرت اللّه معینیان که تدریجا توجه شاه و اسداللّه علم را به خود جلب کرده بود به دربار راه یافته و رئیس دفتر مخصوص شاه گردید که این شغل را تا اوایل انقلاب در اختیار داشت.
معینیان به نخوت و تکبر و برخوردهای زننده با اشخاص مشهور بود.
ر.ک: کتاب شرح احوال رجال، ج 2، ص 700.
منبع:
کتاب
حمیدرضا پهلوی به روایت اسناد ساواک صفحه 140