صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

[موضوع:] اظهارات منصور رسولی عضو حزب ملت ایران در مورد مضروب شدن هدایت‌اله متین دفتری

تاریخ سند: 5 اردیبهشت 1347


[موضوع:] اظهارات منصور رسولی عضو حزب ملت ایران در مورد مضروب شدن هدایت‌اله متین دفتری


متن سند:

[از:] 20 ﻫ 2 [تاریخ:]5 /2 /1347
[به:] 312 [شماره:] 4773 /20 ﻫ 2
[موضوع:] اظهارات منصور رسولی عضو حزب ملت ایران در مورد مضروب شدن هدایت‌اله متین دفتری

منصور رسولی1 عضو حزب ملت ایران در مورد هدایت‌اله متین دفتری2 اظهار نمود پس از آن جریان که برای هدایت پیش آمد، من او را ندیده‌ام ولی شنیده‌ام که نامبرده در سه راه ژاله منتظر هوشنگ کشاورزصدر 3 بود که یک دفعه اتومبیلی نزدیک او ترمز می‌نماید و چند نفر از آن پیاده می‌شوند و یک گونی روی سرش می‌اندازند و او را با خود به بیابان‌های ‌حصارک می‌برند و با شلاق پذیرائی جانانه‌ای از او کرده‌اند و بعد متین دفتری را در بیابان رها نموده و متین دفتری مجبور شده پیاده به تهران بیاید پس از آمدن به تهران به اتفاق محمدعلی کشاورزصدر4 به سازمان امنیت و نزد سرتیپ رحیمی5 رفته‌اند و او هم اظهار نموده ما اطلاعی نداریم ولی تحقیق می‌کنیم. وی افزود حتی هدایت‌اله متین دفتری با دکتر احسان نراقی نزد آقای هویدا رفته‌اند و احسان نراقی گفته است این مسخره بازی‌ها چیست که راه انداخته‌اید و نخست‌وزیر هم اظهار کرده تحقیق می‌نمائیم.
رسولی ادامه داد بالاخره یک روز از طرف سازمان امنیت به متین دفتری اطلاع دادند که بیائید ما تحقیق کردیم و منشأ کار پیدا شد و متین دفتری به اتفاق داریوش فروهر به سازمان امنیت رفتند و شخصی به نام حسین‌زاده6 که از خلیل ملکی بازجوئی می‌کرد اظهار داشت در شب سال دکتر محمد مصدق بین شما و مهندس کاظم حسیبی7 اختلاف افتاده بود ما فکر می‌کنیم از ناحیه مهندس حسیبی یا دار و دسته دکتر خنجی8 باشند و فروهر و متین دفتری جز خنده چیزی نداشتند که تحویل دهند و از آنجا مراجعت نمودند.
ملاحظات. تحقیق مستقیم از منصور رسولی در مورد اظهاراتش باعث شناسائی منبع مربوطه خواهد شد.

توضیحات سند:

1. منصور رسولی: فرزند وجیه الله، پس از تحصیلات مقدماتی، در دانشکده حقوق دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت. پس از پایان تحصیل، در وزارت اقتصاد مشغول به کار شد. او که در فعالیت‌های ‌سیاسی به حزب ملت پیوسته و در جریان فعالیت‌های ‌جبهه ملی دوم و سوم نقشی بود، در سال 1349ش، به علت فعالیت‌هایی که داشت، دستگیر و مدتی زندانی شد. با اوج‌گیری انقلاب اسلامی، در سال 1356ش، به گروه رادیکال پیوست و همراه با داریوش فروهر، شاپور بختیار و حاج سیدجوادی به فعالیت پرداخت.
منصور رسولی که وکیل پایه یک دادگستری بود، در مهرماه سال 1392ش در تهران از دنیا رفت.
2. هدایت‌الله متین دفترى: فرزند احمد، در سال 1312 ش در تهران به دنیا آمد. پدرش، سناتور و نخست‌وزیر دوران رضاخان بود.
مشارالیه تحصیلات ابتدایی‌‌ و متوسطه را در تهران سپری نمود و سپس به انگلستان رفت و در رشته اقتصاد ادامه تحصیل داد. پس از بازگشت، به هیئت علمى دانشگاه تهران پیوست. در سال 1337، مدیر اطلاعات و روابط عمومى دادگسترى شد. در سال 1339، انجمن دوستداران آمریکایى در خاورمیانه، به وى بورس همکارى افتخارى با کنگره داد، که امکان اقامت 9 ماهه در واشنگتن و تحقیق در مرکز حکومتى آمریکا را، برایش فراهم آورد تا بتواند فعالیت‌هاى کنگره را نظاره کند. او، در بازگشت از آن سفر، وکیلى فعال در امور تابعیت شد. در سال 1341، عضو کمیته انتشارات جبهه ملى گردید. متین دفترى، با شناختى که از آمریکا و ارتباطى که با سفارت داشت و مسافرتى که به واشنگتن کرد، همواره اصول آن را تحسین مى‌کرد.
وى، در سال 1337 با مریم واضح نورى ـ که تحصیل‌کرده انگلیس بود ـ ازدواج کرد. ارتباط ثبت شده وى با سفارت آمریکا، از 21 شهریور 1339 تا 8 شهریور 1358 ادامه داشت. اولین سفر به آمریکا را همراه همسرش به دعوت انجمن دوستداران آمریکایى خاورمیانه به آن کشور کرد. در دوران نهضت اسلامى (1355 ـ 1357)، ارتباط وى بیشتر و در سال 1358، قبل از پناهندگى او به اروپا، استمرار یافت.
در سال‌هاى 1357، این ارتباط وسیع‌تر شد. از اسناد به جاى مانده، مشخص است که در مقام « منبع » و « گزارشگر » از اوضاع ایران، تحلیل‌هایى به سفارت مى‌داده است. عدم درک ناصحیح او که نواده‌‌ی محمد مصدق بود، از اسلام، انقلاب اسلامى، روحانیت و امام(ره)، به قدرى واضح است که گاهى مأمور سفارت، وى را متوجه برخى مسائل عینى مى‌نموده است!
در سند شماره 98 از جلد دوم اسناد لانه جاسوسی، آمده است: «متین دفتری، منبع قابل اطمینانی برای کسب اطلاعات درباره فعالیت سیاسی مخالفین است، وی بی‌تکلف صحبت می‌کند و درباره هر زمینه‌ای از فعالیت مخالفان (مخالفان آمریکا) به راحتی اطلاعات می‌دهد.»
متین دفترى، در اسفند 1357، جبهه ملى دمکراتیک را تأسیس کرد و در سال 1358، با همکارى برخى از عناصر چپ کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور، فعالیت علیه انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى را ادامه داد. پس از اعلام انحلال جبهه ملی و حکم جلب وى، به فرانسه پناهنده شد. در سال 1361، با شوراى مقاومت ملى به رهبرى منافقین، همکارى خود را آغاز نمود و از طریق طارق عزیز، معاون نخست‌وزیر صدام، به جمع همکاران اداره استخبارات ارتش عراق پیوست.
وی پس از تعطیلی شورای مقاومت ملی، به عنوان عضو ساده سازمان، به زندگى خود ادامه داد.
احزاب سیاسى ایران. بخش دوم
مجموعه اسناد لانه جاسوسى آمریکا، 1367.
3. امیرهوشنگ کشاورز صدر: فرزند سیدمحمدعلی، در سال 1311 ش در تهران به دنیا آمد. پدرش از اعضای اصلی جبهه ملی و در زمان حکومت مصدق‌، استاندار اصفهان بود و شغل اصلی او، قاضی دادگستری بود.
مشارالیه دوران ابتدایی را در دبستان بدر و متوسطه را در تهران به پایان برد و پس از اخذ دیپلم در سال 1336 به استخدام مجلس سنا درآمد و در کتابخانۀ آن شروع به کار کرد. در سال 1337 به دانشکدۀ ادبیات راه یافت و در رشتۀ علوم اجتماعی‌ تحصیل کرد. در این دوران بود که به عضویت جبهه ملی درآمد و به واسطه حضور پدرش در جبهه ملی‌، به عنوان نماینده دانشجویان در جلسات جبهه ملی شرکت نمود.
کشاورز صدر که در هنگام دانشجویی‌، در محل کار نیز حضور می‌یافت‌، یک بار در سال 39 و یک بار در سال 40 به علت فعالیت به نفع جبهه ملی دستگیر شد که در هر بار، پس از مدت کوتاهی آزاد گردید. مشارالیه که در سال 1341 لیسانس گرفته و به عنوان کفیل کتابخانه مجلس سنا، مشغول کار بود، در سال 1344 در دورۀ فوق‌لیسانس علوم اجتماعی‌، مشغول به تحصیل شد و در سال 1345 با موافقت ساواک به استخدام مرکز آمار ایران درآمد و در سال 1347 با موافقت جعفر شریف‌امامی و عبدالله معظمی به مؤسسه تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران راه یافت و در سال 1348 برای مدتی با سمت محقق امور روستایی به وزارت اصلاحات ارضی منتقل شد.
وی که به عنوان کارشناس تحقیقات اجتماعی در مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران فعالیت می‌کرد و کارشناس بخش عشایری مؤسسه تحقیقات اجتماعی بود و کتاب « سیمای اجتماعی ایل بختیاری » را به رشته تحریر درآورده بود، در مؤسسه تحقیقات روستایی و دهقانی وابسته به بنیاد فرح نیز کار می‌کرد.
او از دوستان ناصر تکمیل همایون بود و به واسطه‌‌ی همین دوستی، در زمانی که تکمیل همایون در اسرائیل بود، با وی مکاتبه داشت.
هوشنگ کشاورزصدر، از جمله افرادی بود که در جریان انقلاب اسلامی، دوباره در جلسات جبهه ملی حضور یافت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در دوران ریاست جمهوری بنی‌صدر، یکی از مشاورین نزدیک او بود، که پس از عزل و فرار بنی‌صدر، او هم به آمریکا‌‌ رفت و به فعالیت علیه نظام اسلامی مشغول شد. وی در بهمن ماه سال 1391ش، در فلوریدا درگذشت.
4. سیدمحمدعلی کشاورز صدر: فرزند سیدمحمدحسین، ملقب به بهارالملک، در سال 1288 ش در خمین به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی‌‌ و متوسطه را در دبستان اقدسیه و دبیرستان ادیب سپری نمود و فنون ادب و علوم فقه و قضا را نیز در نزد مدرسین مختلفی فرا گرفت‌. از سال 1312 ش وارد دستگاه قضایی کشور شد و پس از چندی به ریاست دادگاه‌های بخش اصفهان منصوب گردید. در دوره‌‌ی پانزدهم و شانزدهم مجلس شورای ملی، به عنوان نماینده‌‌ی خرم‌آباد به مجلس آمد و از نخستین کسانی بود که در جریان مبارزه برای ملی شدن صنعت نفت، به صف یاران مصدق پیوست و با زندان و تبعید روبرو شد. در روز 28 مرداد 1332 در اصفهان استاندار بود که در برابر کودتاگران ایستاد، ولی دستگیر شد و به زندان تهران انتقال یافت‌. پس از آزادی‌، تا پایان عمر هرگز شغل دولتی نپذیرفت و زندگی را از راه وکالت دادگستری گذراند.
در سال 1339 که حیات سیاسی جبهه ملی تجدید گردید، در راه گسترش آن کوشید و سرانجام همراه دیگر رهبران جبهه ملی به زندان رفت‌.
او در زمینه‌های حقوق، ادبیات‌، مسایل اجتماعی و سیاسی تألیفاتی دارد که از آن جمله است: از عقاب کمازان یا کریمخان زند، از رابعه تا پروین، مکتب سعدی، در قلمرو سعدی، آئین مددیه کیفری و قانون دیوان کیفر.
وی همچنین از جمله نامزدهای مجلس چهارم سنا بود که پس از مدتی در اعتراض به فرمایشی بودن انتخابات انصراف داد.
سیدمحمدعلی کشاورز صدر در 25 تیر 1353 به علت سکته قلبی از دنیا رفت که رژیم پهلوی از درج خبر مرگ او در جراید و برپایی مجلس ختم جلوگیری کرد.
5. مهدی رحیمى: فرزند محمدعلى، در سال 1300ش متولد شد. پس از پیوستن به ارتش، در جایگاه‌های ‌مختلفی فعالیت کرد. در سال 1338ش به ساواک آمد و در سال 1342 به لشگر گارد منتقل شد. در سال 1347ش، یک سال رئیس پلیس تهران بود و در سال 1356ش، در دفتر مخصوص فرح پهلوی به کار پرداخت و به پاس خدماتش، نشان درجه 1 رستاخیز و درجه 3 خدمت دریافت کرد.
مشارالیه از جمله نظامیانی بود که با تیمور بختیار روابط خوبی داشت و مدتى نیز دبیر فدراسیون وزنه‌بردارى بود.
او که باجناق دکترحسین فاطمی نیز بود، در زمان اوج‌گیری انقلاب اسلامی، فرماندار نظامی تهران شد و در کشتار مردم در این دوران، نقشی فعال داشت که به همین علت نیز، پس از پیروزی انقلاب اسلامی دستگیر و محاکمه شد و در بهمن ماه سال 1357ش، اعدام گردید.
(اسناد ساواک ـ پرونده‌ انفرادى)
6. رضا عطارپور مجرد معروف به دکتر حسین‌زاده: در سال 1317ﻫ ش در کاشان به دنیا آمد. وی با مدرک دیپلم در تاریخ 15 /3 /38 به صورت روزمزد در ساواک استخدام شد و در تاریخ 5 /8 /38 به رسمی تغییر عضویت یافت. تحصیلات خود را تا مقطع فوق‌لیسانس علوم سیاسی ادامه داد و دوره‌هایی چون توجیه و حفاظت، تخصصی بررسی، نبرد پنهانی و جنگ‌های روانی را در آلمان گذرانید. او سمت‌هایی چون مسئول دایره 2، رئیس بخش 2 اداره یکم، معاون اداره پنجم عملیات و بررسی را عهده‌دار بود و در تاریخ 9 /5 /1351 رئیس اداره یکم عملیات و بررسی اداره کل سوم، و در تاریخ 10 /5 /57 معاون دوم اداره کل سوم گردید. او به خاطر جدیت و تلاش در کار به دریافت نشان درجه 5 همایونی، نشان درجه 3 کوشش، نشان درجه 2 آبادانی و پیشرفت، مدال پهلوی، نشان درجه 2 همکاری، چهار فقره تقدیر مربوطه و یک فقره تقدیر تیمسار ریاست ساواک نائل آمد. عطارپور 38 مأموریت اداری و آموزشی داشته که چهارده مورد آن در خارج از کشور از جمله اسرائیل و آلمان غربی و ... بوده است.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
7. سیدکاظم حسیبى: فرزند حاج محمدعلى یزدى، از بازاریان تهران، در سال 1285 ش در تهران متولد شد. پس از طى تحصیلات مقدماتى در مدرسه کمالیه و دارالفنون، دوسالى هم در مدرسه حقوق درس خواند و پس از آن، همراه نخستین گروه اعزامى محصلین، در سال 1307ش برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت. ابتدا در مدرسه عالى پلى تکنیک درس خواند و سپس رشته معدن را در مدرسه عالى معدن پاریس سپری نمود و پس از هشت سال، در سال 1315ش به ایران بازگشت. ابتدا در اداره کل معادن در وزارت پیشه و هنر مشغول کار شد و سپس برای انجام دوره‌‌ی سربازی به دانشکده افسری رفت.
در سال 1320ش، در دانشکده فنی دانشگاه تهران مشغول تدریس شد و مدتی هم استاد دانشگاه جنگ بود.
کاظم حسیبی، در دوره هفدهم مجلس شورای ملی به مجلس رفت و در همین موقع بود که همراه دکتر مصدق به لاهه و آمریکا رفت.
او که تهیه و تنظیم‌کننده‌‌ی نطق معروف و تاریخى حسین مکى در خصوص عملکرد 45 ساله‌‌ی شرکت نفت ایران و انگلیس بود، در جریان ملى شدن صنعت نفت، چهره پشت پرده در گروه جبهه ملى به حساب مى‌آمد و در ماجراى خلع ید از انگلیس، در کنار مهندس بازرگان فعال بود. مهندس حسیبى در تأسیس «کانون مهندسین ایران» و سپس «حزب ایران» نقش عمده‌اى به عهده داشت و شرط «مسلمان بودن عضو حزب» از یادگارهاى او بود، در حالى‌که «حزب ایران» هیچ وقت یک حزب اسلامى نبود. وى همچنین از اعضاى جبهه ملى نیز به شمار مى‌رفت و در زمان دولت دکتر مصدق، مدتی معاون و قائم‌مقام وزارت داریی بود. حضور فعال شش‌ساله حسیبى در صحنه سیاست، با کودتاى 28 مرداد 1332ش، پایان یافت. مدتی به صورت مخفیانه زندگی کرد تا اینکه در قم دستگیر شد و حدود یک ماه در بازداشت بود.
کاظم حسیبى، در جریان انقلاب اسلامی، فعالیت‌هایى مانند مشارکت در هیئت پنج نفره نفت به ریاست مهندس بازرگان نیز داشت.
مشارالیه، 35 دفتر خاطرات چاپ نشده دارد که دربرگیرنده مقطع زمانی سال‌های ‌1329 تا 1363 می‌باشد. وی در آبان ماه سال 1369 ش، در سن 84 سالگى درگذشت.
تاریخ و فرهنگ معاصر، ج اول، مهر 1370، ص 280.
باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج 1، ص 575.
8. محمدعلى خنجى: فرزند محمدامین، که به تجارت اشتغال داشت، در سال 1304 ش در بحرین متولد شد. تحصیلات ابتدائى را در دبستان «اتحاد ملى» ایرانیان بحرین بود و در سال 1318ش برای ادامه تحصیل، به همراه خانواده، به تهران آمد و دوره‌‌ی متوسطه را در دبیرستان علمیه به پایان رساند. سپس به دانشکده حقوق تهران رفت و در رشته قضائى لیسانس گرفت و براى ادامه تحصیل راهی پاریس شد و در رشته اقتصاد، دکتراى دولتى گرفت.
وى فعالیت‌هاى سیاسى را از دوران دبیرستان شروع کرد، از سال 1322 تا 1326 در حزب توده ایران فعال بود. در سال 1326 به اتفاق «انشعابیون» از حزب توده جدا شد و از 1328 پس از بازگشت از فرانسه، که مقارن با فعالیت‌هاى جبهه ملى به رهبرى دکتر مصدق بود، به جبهه ملی پیوست و در نهایت به همکارى با خلیل ملکى در «حزب زحمتکشان ملت ایران» مشغول گردید. فعالیت‌های ‌او در حزب زحمتکشان، از جمله نوشتن سرمقاله‌هاى روزنامه شاهد و اداره بحث در جلسه فعالین و گویندگى تعدادى از حوزه‌هاى دانشجویى بود.
پس از انشعاب خلیل ملکى و دوستانش از حزب زحمتکشان و تشکیل حزب زحمتکشان «نیروى سوم»، دکتر خنجى نیز با آنان همراه و در کنگره حزب، در خرداد 1332ش، به عضویت هیئت اجرائیه برگزیده شد. پس از مسئله رفراندوم در مورد انحلال مجلس دوره هفدهم و دیگر مسایل مملکتى و دیدار خلیل ملکى با دکتر مصدق و مخالفت با رفراندوم در حضور مصدق، دو نظر در هیئت رهبرى نیروى سوم بود. یکى نظر دکتر خنجى در حمایت کامل از نظریه‌ها و اقدامات دکتر مصدق و دیگرى نظر خلیل ملکى که به طور کلى با تجزیه و تحلیل‌هاى دکتر خنجى به شدت مخالف بود و در واقع حزب نیروى سوم از همان زمان فلج شد.
حوادث بعد از 28 مرداد 1332 و نتایج حاصله از آن، منجر به از هم‌پاشیدگى حزب نیروی سوم شد و در نتیجه اعضا، به دو گروه تقسیم شدند: گروه خلیل ملکى و طرفدارانش و گروه دکتر خنجى.
خنجی که پس از جدا شدن از نیروى سوم، به نهضت مقاومت ملى پیوسته بود، بعد از کودتای 28 مرداد، مدت‌ها در اختفا به سر برد و بارها به زندان افتاد. مشارالیه پس از قطع فعالیت‌هاى سیاسى، از سال 43 به بعد به کارهاى علمى و تحقیقاتى روى آورد. کتاب معروف او «بیانیه جبهه بین‌المللى» که در شرایط سانسور و خفقان رژیم پهلوى بدان اجازه طبع و نشر داده نشد، بعد از مرگش در سال 1358 چاپ شد. محتواى این کتاب که شعار روى جلد آن: «هر که بر ضد ما نیست، با ماست» نوشته شده است، در حقیقت تز سیاسى و چکیده برداشت‌ها و مطالعات دکتر محمدعلى خنجى براى حل مسایل جهانى است. کتاب دیگر دکتر خنجى «طراحى براى بررسى تاریخ اجتماعى ایران» است که فقط مقدمه آن در یک جلد چاپ شد. دکتر محمدعلى خنجى، در بهمن ماه سال 1350ش درگذشت.

منبع:

کتاب احسان نراقی به روایت اسناد ساواک صفحه 194

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.