تاریخ سند: 16 آبان 1337
موضوع مطبوعات
متن سند:
شماره : 2-3-3360
اختلافی که بین دسته ای از روزنامه نویسها با عباس شاهنده به وجود آمده و
دو صف در برابر هم قرار گرفته اند از ناحیه بهرام شاهرخ1 سردبیر روزنامه پست
تهران سرچشمه می گیرد زیرا شاهرخ از مدتها قبل یعنی پس از آنکه تصمیم
گرفت اتحادیه روزنامه فروشها را تحت اختیار خود در آورد مشغول فعالیت
است تا در جمع
روزنامه نویسها نیز ایجاد
قدرت نموده و ارباب جراید
را هم زیر نفوذ در آورد و
علاوه بر آن که دوستان او
بین مدیران جراید شهرت
می دهند که نامبرده دارای
موقعیت محکمی است و با
دربار شاهنشاهی مربوط
است انتشار داده اند شاهرخ
از طرف سیاست انگلستان
هم جانبداری می شود و در
سیاست عمومی کشور نقش
حساس را بر عهده دارد تا از
این راه او را عضو
فوق العاده ای جلوه گر سازند
و چون عباس شاهنده از لحاظ دریدگی و شهامت تنها کسی است که به اجرای
نقشه های شاهرخ مخالفت کرده مشارالیه تصمیم گرفته او و امثال او را به صورت
تحریک عده ای از روزنامه نویسها به صورت مبارزه با شاهنده از صحنه
مطبوعات خارج سازد تا مانعی در راه انجام نقشه های بعدی او وجود نداشته
باشد.
اداره سوم
2ـ ج ـ 3
1ـ رونوشت روی پرونده نامبردگان فوق منعکس گردد.
2ـ در این مورد بررسی و نظریه اعلام دارید.
16 /8
رونوشت ضمیمه روزنامه پست تهران گردید 22 /8 /37
نویسنده این اطلاعیه از دوستان شاهرخ است در کانون روزنامه نگاران عضو کوچکی است و سر
دبیر یک روزنامه است علت اختلاف شاهنده با کانون به علت حزب مردم و ملیون است که
اکثریت آنان عضو حزب مردم هستند مذاکراتی در جریان نیست که مجددا آشتی نماید.
21 /8 /38
توضیحات سند:
1ـ بهرام شاهرخ، فرزند
کیخسرو زرتشتی بود.
در سال
1290 در تهران به دنیا آمد.
کیخسرو نماینده مجلس در
دوره رضاشاه و مشهور بود به
عمال و طرفدار سیاست انگلیس
که به دلیل مخالفت با رضاشاه
دستگیر و سپس به قتل رسید.
بهرام شاهرخ برای تحصیلات
روانه آلمان شد و چندین سال
در برنامه فارسی زبان رادیو
برلن، برای ایرانیان برنامه اجرا
کرد.
برنامه های رادیویی او در
دوران پیش از جنگ جهانی
دوم علیه رضاشاه و پس از
جنگ علیه سیاست های انگلیس
بسیار معروف بود.
او پس از
پایان جنگ به ایران بازگشت و
مدتی را نیز در زندان سپری
کرد.
ولی پس از آن به عنوان
یک خبرنگار و روزنامه نویس
مشغول فعالیت بود.
در زمان
دولت منصور، او به سمت
مدیرکل تبلیغات دولت برگزیده
می شود.
ارتباطات او در این
هنگام با دربار زبانزد عام و
خاص بوده است و همچنین به
موازات آن می کوشید با دیگر
جناح ها و جریانهای سیاسی
مانند فدائیان اسلام، جبهه ملی
و دیگر احزاب ملی گرا ارتباط
برقرار کند.
بهرام شاهرخ به مرد هزار چهره
شهرت دارد و گروهی او را
جاسوس آلمان می خوانند و
گروهی نیز او را جاسوس نفوذی
انگلیس در دستگاه تبلیغاتی
حکومت نازی آلمان می دانند، با
این همه هیچ گاه چهره واقعی این
شخصیت مرموز روشن نشد.
با
فاش شدن اسرار خانه سدان و
جاسوسی های انگلیس: گوشه ای
از ارتباط بهرام شاهرخ با
انگلیس روشن شد.
گفته
می شود او در جریان قتل
رزم آرا و احمد دهقان
روزنامه نگار ایرانی بوده است.
بهرام شاهرخ به هنگام اقامت در
برلین با یک آلمانی تبار ازدواج
که ثمره آن هفت فرزند بود وی
بعدها این همسر آلمانی را طلاق
داد و با یک مسلمان ایرانی
ازدواج کرد و در سالهای پس از
برکناری از سمت مدیریت
تبلیغات کشور، نمایندگی
خبرگزاری آلمان را در ایران به
عهده گرفت.
در دوران جنگ
جهانی دوم به نفع هیتلر سخن
می گفت و می نوشت.
پس از
پایان جنگ دوم راهی لندن شد.
پس از بازگشت به ایران از
سوی دربار مأمور نفوذ در
سازمان فدائیان اسلام گردید.
حتی به عنوان و بازگشت به
اسلام در نزد شهید نواب صفوی
توبه و به آداب اسلامی آشنا
شد.
و با یک دختر مسلمان
ازدواج و همسر آلمانی خود را
طلاق داد.
ارتباط وی در دهه ی
بیست با محمدرضا پهلوی
افزایش یافت و هفته ای دو بار به
دیدن وی می رفت.
در کابینه
رزم آرا اداره کل تبلیغات در
دست او بود.
حتی بعضی از افراد
وابسته به محافل آمریکائی
امثال «مظفر بقائی» «وی را
شاهزاده ساسانی که در برلن
جاسوس انگلیس بود»
معرفی می کردند.
در دوران
نهضت ملی شدن نفت فعال بود،
که اکثر خاطره نویسان و رجال
سیاسی دهه ی بیست و سی به
نقش شاهرخ اشاراتی دارند.
که از جمله آنها : اسفندیار
بزرگمهر / امیر علائی / ناصر
صولت قشقائی می باشند.
در
سال 1336 سعی کرد اتحادیه
روزنامه فروشها را تأمین
کند.
و با عباس شاهنده درگیر
شد.
در سال 1339 سردبیر
روزنامه سیاسی و اجتماعی
«تریبون» شد و در سال 1340
تقاضای تأسیس مطبوعات
خارجی ایران را نمود.
در
سال های 1341 ـ 1345
خبرنگار و نماینده و مفسر
خبرگزاری آلمان «ا ـ پ ـ آ» در
ایران بود.
در دوران حکومت
هویدا علیه وی مقالاتی
انتقادآمیز نوشت.
در سال های
1353 (بیست و هشتم شهریور)
خبر در گذشت بهرام منتشر شد.
منبع:
کتاب
مطبوعات عصر پهلوی - روزنامه فرمان به روایت اسناد ساواک صفحه 88