تاریخ سند: 11 اسفند 1345
گزارش
متن سند:
[تاریخ: 11 /12 /1345]
گزارش
محترماً به عرض می رساند مورخ11 /12 /45 از ساعت 30-7 الی ساعت 1115 که در منزل آقای قاضی روضه خوانی بود حاضر شدم. از آقایان واعظین که در آن روضه خوانی صحبت نمودند، یکی هم آقای انزابی بود که بعد از ذکر مقدمه سخنانی بدین شرح ایراد نمود که ذیلاً به عرض میرساند.
1- بعد از ذکر مقدمه، اظهار داشت: «این همه تشنج که بین علمای ما ایجاد می شود همه اش بالا سر شما مردم است چون شماها هستید که حرف مرا به آن واعظ و حرف آن واعظ را به من [می رسانید] بالاخره اگر من یک کلمه گفته ام، ده کلمه هم اضافه کرده به آن یکی می گویید، در نتیجه اختلاف بین ما میافتد. خدا رحمت کند به مأمور سازمان امنیت، چون او، فقط گوش می دهد موقعی که حرفی راجع به دولت گفته شد فقط آن را در اداره مربوطه گزارش میدهد در صورتی که شما روی یک حرف راست، ده حرف دروغ گذاشته و همه جا پخش می کنید در نتیجه اختلاف شدید بین علما تولید می-شود.»
2- ضمن صحبت درباره کار کردن پیامبران اظهار داشت: «کارگران ایران بدبخت شده اند زیرا کارگر ایرانی یوم الجدید رزق الجدید هستند و اگر روزی کار نکنند از گرسنگی هلاک خواهند شد.»
3- در طی سخنان خود راجع به زمان قدیم و وضع اخلاقی زنان اظهار داشت: «آقایان! روزنامه کیهان یعنی هم وزن شیطان، راجع به حق زن درباره گذرنامه که گویا اخیراً تغییراتی در گذرنامه ها راجع به حق زن داده شده می نویسد، زن احتیاج به این ندارد که زن، موقع مسافرت به مکه از شوهرش اجازه بگیرد چرا باید اینطور شود و این مطلب با حروف درشت در آن روزنامه فاسد نوشته شود؟»
4- درباره اینکه چگونه باید مسلمانی را ثابت کرد چنین اظهار داشت: «مثلاً اینک شما می دانید که در این شهر ما یک بهایی گردن کلفتی است و اسمش را نمی گویم، شما حتی ماشین چرخ گوشت را از او می خرید، این یک کمک شما در پروراندن بهاییها است؛ یا کارهای دیگر، مثلاً می گوییم بابا پپسی حرام است آقایان علما هم می گویند ولی کو گوش شنوا؟ فقط کمک به بهایی است که می کنید میخواهم عرض کنم اینکه دیگر مبارزه سیاسی نیست این مبارزه منفی است و باید انجام شود این بهایی ها را باید گرفت البته از راه مبارزه منفی این وظیفه شماست.» بعد از آن با ذکر چند از مصیبت ائمه اظهار سخنان خود را به پایان رسانید مراتب جهت استحضار به عرض می رسد.
منبع:
کتاب
حجتالاسلام و المسلمین محمد حسین انزابی به روایت اسناد ساواک صفحه 271
