خلط تعبد و تعقل
متن سند:
خلط تعبد و تعقل
بیشک گرایش مهدی هاشمی به تحقیق و بررسی برای یافتن جایگاه تعبد و تعقل با ابزارها و شیوههای خاص خود به عدم درک واقعی مفهوم تعقل و تعبد از سوی وی باز میگردد. و این امر نتیجهای جز خلط بین تعقل و تعبد برای وی در پینداشت. این خلط را امروز میتوان به عنوان اصلیترین محور جریانهای التقاطی و غربزده در برخورد با انقلاب اسلامی به شمار آورد . در ورود به این بحث به این نکته اشاره میکنیم که مهآلود کردن جو برای گروههای مختلف در درک واقعیات و شناخت دوست از دشمن، خلط مرز تعبد و تعقل و سایر مقولههای دیگر چون خلط بین مؤلفه القلوب و تولی و تبری و... سرلوحهاین جریان فکری است. اعتراف مهدی هاشمی در خصوص خلط این دو مقوله و پیامدهای آن در نگرش به مقولههای گوناگون دینی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی که در گذر زمان به تعارض با مفاهیم اسلام ناب و دیدگاههای انقلاب اسلامی منجر میشود، بیش از پیش پرده از این جریان خزنده - در پیکره انقلاب و عواقب ماندگار آن در بافت نظام حوزه و انقلاب و نیزآیندهنگری امام(ره) در برخورد با این جریان - بر میدارد:
«ما بدنبال این مراحل گذشته به یک حالت بسیار لغزندهای رسیدیم و آن اینکه تعقل و تعبد را از جایگاه خودش خارج کردیم. البته اینطور نبود که بدانیم جایگاه آن چیست و از آن جایگاه خارج بکنیم. در مجموعه رشد فکری و ذهنی خودمان یک سلسله مسایلی که حالا حس میکنیم جایگاه تعبد داشته تعقلی کردیم و به خودمان حق میدادیم که در پیرامون آن محورها و مسائل به تحلیل و تجزیه و اینها بپردازیم و خودمان استنتاج بکنیم، استنتاج عقلی و آن برای ما حجت بود. کلاً در این که عقلایا حجت است یا حجت نیست بحث مستقلی است...
کلاً پیرامون محور امامت، یک سلسله تجزیه و تحلیلهای غلط و توأم با نفسانیات داشتم که این یک مورد آن میباشد. در مجموع موارد دیگری میتوانم نمودهایی را ذکر بکنم که تعقل و تعبد را از جایگاه خودش خارج کردیم و قبلاً تعقل را مطلق میکردیم و تعبد را کم رنگ؛ در حالی که در یک نظریه متعادل اسلامی، خُب هم تعقل و هم تعبد جایگاه خاص خودش [را] داراست و در هر امری باید بجای خودش تعقل کرد یا تعبد که این بستگی دارد به اینکه حالا دانشمندان اسلامی مشخص بکنند مرزهای دقیق تعقل و تعبد را؛ منتهی ما در یک حالت بیپروایی در سیر و سیاحتاندیشه و فکر خودمان روی هم رفته میتوانم بگویم که حالت تعقلی را هم در مسایل قرآنی شناخت قرآن، روایات و مواجه شدن با انقلاب اسلامی، نظام، رهبری، مسایل داخلی، بین المللی، همهاش را روی پایه تعقل استوار کرده بودیم و تعبدمان خیلی کم رنگ شده بود.»1
نگرش خاص مهدی هاشمی و مغایرت آن را با «رهبری» انقلاب اسلامی، نظام، و مسایل داخلی و بینالمللی» در مجلات دیگر خواهیم آورد. در این فصل به استناد اعترافات مهدی هاشمی و بدون هیچ نقد و بررسی به نگرش وی نسبت به «مفاهیم قرآنی و دینی و نیز ولایت فقیه» بسنده میکنیم.
توضیحات سند:
1. نوار شماره یک.
منبع:
کتاب
بنبست - جلد اول / مهدی هاشمی ریشههای انحراف صفحه 139