صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: سخنان آقای حجازی در مسجد ارک

تاریخ سند: 4 تیر 1341


موضوع: سخنان آقای حجازی در مسجد ارک


متن سند:

شماره: 4425/س‌ت در تاریخ جمعه 1 /4 /41 آقای حجازی در مسجد ارک به منبر رفته و چنین اظهار داشت: در دنیا دو نوع حکومت و سرمایه‌داری وجود دارد.
اول حکومت سرمایه‌داری غرب که در آن‌جا سرمایه و مالکیت نامحدود است و در آن‌جا فئودالها و لردها و سرمایه‌دارهای بزرگ وجود دارد که تقریباً‌ زندگی و حکومت با آنها است.
دوم حکومت کمونیستی و سوسیالیستی1 شرق که می‌گویند حکومت ما براساس برابری و مساوات و برادری و اشتراکی بودن لوازم زندگی است یعنی هر کس به اندازه احتیاجی که در زندگی خود دارد از لوازم زندگانی برخوردار شود.
این تز را اسلام در هزار و سیصد سال قبل بیان کرده که مسلمان‌ها در منافع یک‌دیگر شریک باشند اما حکومت اسلامی جامع‌تر و محکم‌تر از این دو نوع حکومت است.
اسلام می‌گوید باید مالک و سرمایه‌دار باشد اما سرمایه را تا حدی محدود کرده است.
بشر ذاتاً مالکیت را دوست دارد و مالکیت حق مسلم یک موجود زنده است و نمی‌توان او را از مالکیت محروم کرد اما باید برای مالکیت محدودیت قائل شد که عده‌ای مانند فئودالها ولردهای غرب در کاخ‌های عظیم که از خون مردم بنا شده زندگی کنند و بردگان و کارگران آنها در نهایت فقر و تنگدستی در مزارع و باغهای آنها کار کرده و مخارج عیاشی و قمار بازی‌ها و شب‌نشینی‌ها و ولخرجی‌های فئودال‌ها را تهیه کنند و نه مانند دنیای کمونیزم و سوسیالیست مالکیت را از آنها سلب کنند.
در این 19 شبی که بنده در این شهر سخنرانی می‌کنم بارها مرا تهدید کرده‌اند و اگر کسی دیگر به جای من بود که نمی‌توانست جواب آنها را بگوید تا حال به جایی انداخته بودندش که عرب رفت و برنگشت اما من از آن آخوندها و کسانی نیستم که از این تهدیدها و توپها جاخالی کنم و از میدان بیرون روم و کسی نیستم که بتوانند مرا با پول بخرند من هدفی دارم و تا آخرین لحظه از هدف و ایده خود دست برنمی‌دارم و انتقاد خود را از دستگاه آلوده و استعماری می‌کنم مثلاً این فرهنگ است که مردی از حزب استعماری بهائیان بر آن تکیه زده2 و آخرهای شب باید لاشه نیم مرده او را که از مستی نمی‌توانسته روی پایش بایستد از کناره‌های کاباره‌های دربند پیدا می‌کنند و به خانه‌اش می‌رسانند آیا این شخص لیاقت آن را دارد که آینده کشور ما یعنی محل تعلیم و تربیت جوانان ما در دست او باشد؟ دیروز آقای نخست‌وزیر که من خدمت ایشان ارادت قلبی نداشتم به بنده تلفن کرده و از این‌که بنده بخشنامه ایشان را (راجع به فرهنگ که دستور داده بودند در سال آینده رشته‌ای مربوط به قرآن و ترجمه تفسیر آن در دانش‌سرای مقدماتی و عالی تأسیس شود) از جایی مقدس که منبر و تکیه پیغمبر اسلام بوده قرائت کرده‌ام سپاس‌گزاری و تشکر نمودند ولی ای کاش وزیر استعماری معارفش به اندازه خود نخست‌وزیر گوش شنوایی داشت.
آقای حجازی سپس گفت طبقه تحصیل‌کرده ما یعنی دانشجویان از مسجد و سخنرانی‌های مذهبی می‌گریزند در تمام میتینگهایی که بر پا می‌کنند و شعارهایی که می‌دهند محض نمونه شعار اسلامی دیده نمی‌شود.
در نیم قرن اخیر ما وزیران فرهنگ خوبی داشته‌ایم اما چون دستور عمل کار از جایی دیگر به آنها داده می‌شد نتوانستند کاری انجام دهند.
خود آقای نخست‌وزیر در این مدت یک سال که حکومت می‌کنند جز وعده چیزی به ما تحویل نداده‌اند و از بس صحبت و سخنرانی کرده و حرف زده‌اند دست ما آخوندها را از پشت بسته‌اند.
گیرندگان: اداره کل سوم تعداد نسخه: 5

توضیحات سند:

1ـ سوسیالیسم (sosialism)، فرضیۀ سیاسی و اقتصادی برای اصلاح امور جامعه، مبتنی بر این‌که کلیۀ عوامل و وسایل تولید و پخش کالا باید به مالکیت دسته‌جمعی مردم درآید، و دولت به نمایندگی مردم آنها را بر طبق اصول دموکراسی اداره کند.
سوسیالیسم با مالکیت خصوصی مخالف است، و هواخواه اینست که رفاه جامعه را به وسیلۀ اشتراک مالکیت تأمین نماید.
هدف آن از بین بردن رقابت به وسیلۀ همکاری افراد جامعه، طرد سودجوئی، برقراری خدمات اجتماعی، تقسیم عادلانه‌تر درآمد، و ایجاد فرصت بیشتر برای افراد است، تا بتوانند به خدمات اجتماعی بپردازند.
انقلاب صنعتی، که در قرن 18 م در انگلستان آغاز گشت و به تدریج در قارۀ اروپا توسعه یافت، مسائل و مشکلات اقتصادی و اجتماعی بسیاری به وجود آورد، که متفکرین و روشنفکران توجه بسیار به حل آنها معطوف داشتند و در صدد برآمدند که با طرح نقشه‌های جدید، سازمان اجتماعی جوامع را از نو پی‌ریزی نمایند.
سوسیالیسم و کمونیسم و آنارشیسم نتیجۀ افکار این متفکرین بوده است، که هر یک طرفدارانی پیدا کرده است، که موجب پیدایش نهضتهای مختلف شده‌اند.
در فرانسه اتین کابه و شارل فوریه نقشه‌هایی برای تشکیل جامعه‌های اشتراکی تهیه کردند.
در انگلستان چ.
کینگزلی و ف.
د.
موریس اصول مذهبی را با سوسیالیسم پیوند داده نهضتی به نام سوسیالیسم مسیحی ایجاد کردند.
دسته‌های دیگر، به پیشوایی رابرت اوون و تامس سپنس، سوسیالیسم را ترویج کردند، و در تکمیل آن جهد بسیار نمودند.
در آلمان، ف.
لاسال، و.
لیبکنشت،‌و ف.
آ.
ببل نهضت سوسیالیستی را به وجود آوردند، و راه را برای ایجاد حزب سوسیال دموکرات آلمان هموار کردند.
در ایالات متحده آمریکا، آ.
بریزبین و ا.
ب.
آلکت به ترویج عقاید سوسیالیستی پرداختند.
در روسیه گ.
و.
پلخانوف و جمعی دیگر اصول سوسیالیسم را پی‌ریزی کردند.
در سایر کشورهای اروپا هم زعمای روشنفکران ایجاد جامعه‌های سوسیالیستی را صواب دانسته در پیشرفت‌ آن می‌کوشیدند.
لکن در بین رهبران سوسیالیسم، هیچ‌کس اهمیت و شهرت بین‌المللی کارل مارکس را نیافت؛ وی بود که با هم‌دستی فریدریش انگلس در 1848 بیانیۀ کمونیست را انتشار داد، و بعد هم اصول سوسیالیسم علمی را در کتاب معروف خود به نام سرمایه‌ تشریح نمود.
امروز مبانی سوسیالیسم همان است که کارل مارکس پایه‌گذاری کرده است، و اگرچه بعضی از پیش‌بینی‌های او هنوز تحقق نیافته و مورد تردید واقع شده است، مع‌هذا، اصول کلی نظریات وی پایه و اساس سوسیالیسم قرار گرفته است.
مارکس مدعی است که مبارزه بین سرمایه‌داران و کارگران همواره رو به تزاید خواهد بود، و مخصوصاً با تمرکز سرمایه در دست گروهی معدود، طبقۀ متوسط از بین خواهد رفت، و کارگران فقیرتر و بیچاره‌ تر خواهند شد تا آن‌که بالمآل روزی می‌رسد که قیام خواهند کرد، و سرمایه‌داران را منکوب خواهند نمود.
امروز احزاب سوسیالیست روشها و سیاستهای مختلفی پیش گرفته‌اند.
در جناح راست سوسیالیستهایی هستند که می‌گویند تدریج را باید پیروی کرد، و قانع شد به این‌که بعضی از اموال و منابع طبیعی به مالکیت عمومی درآید، و بعد به تدریج به هدف نهایی رسید.
حزب کارگر در انگلستان و احزاب سوسیال دموکرات در آلمان و کشورهای اسکاندیناوی سوسیالیست‌هایی هستند که با شدت عمل و انقلاب مخالف‌اند،‌ و معتقدند که با اصول دموکراسی و تحصیل اکثریت در انتخابات پارلمانی توفیق نهایی حاصل خواهد شد.
در جناح چپ سوسیالیستهایی هستند که پای‌بند به روش تدریجی نیستند و روش‌های انقلابی را پیروی می‌کنند و احزاب کمونیست را تشکیل می‌دهند.
آنها مدعی هستند که روش تدریجی مردم را به هدف نمی‌رساند، بلکه موجب اتلاف وقت است، و بهتر است که، به وسیلۀ انقلاب، حکومتهای سرمایه‌داری را سرنگون کرده دیکتاتوری پرولتاریا را جایگزین آن سازند.
لنین رهبر این دسته بود، و سیاست خود را در روسیۀ شوروی عملی ساخت.
رهبران کمونیسم در کشور چین همان سیاست را تعقیب می‌کنند.
(دایرۀ‌المعارف فارسی، غلامحسین مصاحب،‌ جلد اول، صفحه 1372، شرکت سهامی کتابهای جیبی، چاپ سوم، سال 1381) 2ـ در آن تاریخ محمد درخشش فرزند یدالله وزیر آموزش و پرورش بود وی متولد 1294 ش است.
پس از اتمام تحصیلات متوسطه به دانش‌سرای عالی وارد شد و در سال 1317 درجۀ لیسانس گرفت و از همان تاریخ کار خود را در وزارت فرهنگ آغاز کرد.
مدت‌ها با سمت دبیری در تهران اشتغال داشت.
مدتی بازرس بود و زمانی به ریاست ادارۀ اعزام محصل منصوب گردید.
درخشش با همکاری عده‌ای از دوستان خود، جامعۀ فارغ‌التحصیلان دانش‌سرای عالی را تشکیل داد و روزنامه‌ای نیز در این زمینه انتشار داد و باشگاهی هم به نام «مهرگان» تأسیس نمود.
در دورۀ هیجدهم، درخشش با همت همکاران خود از تهران به وکالت مجلس شواری ملی انتخاب و در سال 1340 در کابینۀ دکتر علی امینی وزیر فرهنگ شد و تا پایان حکومت امینی در این سمت باقی ماند.
دوران وزارت او توأم با جنجال و سر و صدای زیادی بود.
تشنج به حد اعلی رسید.
طرفداران و مخالفین او به جان هم افتادند.
بعد از وزارت، کار مهمی به او ارجاع نشد و در صف مخالفین دولت‌ها قرار گرفت.
چند بار تحت تعقیب قرار گرفت و به زندان افتاد.
(شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، دکتر باقر عاقلی، جلد دوم صفحه 669)

منبع:

کتاب پایگاه‌های انقلاب اسلامی، مسجد ارک تهران به روایت اسناد ساواک صفحه 26

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.