تاریخ سند: 24 مهر 1357
موضوع: شیخ مرتضى امامى تلارمى
متن سند:
از: 2 ﻫ1 تاریخ: 24 /7 /1357
به: 312 شماره: 3619 /2 ﻫ1
موضوع: شیخ مرتضى امامى تلارمى
در مورخه 18 /7 /57 1 نامبرده فوق با شخصى به نام خیراندیش شغل خیاط تماس و ضمن احوالپرسى از وضع ناآرام شهر سئوال مىکند خیراندیش مىگوید خیلى شلوغ است و تظاهرکنندگان به سمت مأمورین سنگ پرتاب مىکنند و پلیس هم از گاز اشکآور استفاده مىنماید. امامى مىگوید همین کاریست که شما مىکردید. خیراندیش مىگوید آقا شما انقلابىتر هستید در این میان مردى که به نظر کنى مىباشد با امامى صحبت و مىگوید آقا داد و فریاد ما کار را به جایى رساند حالا شما پشتش را بگیرید و کار را تمام کنید خاتمهاش با شما. امامى درسته آقا اون کاغذ را (به نظر تمثال اعلیحضرت) پاره کن، کنى با خنده کدام کاغذ را در این موقع به زبان محلى مطلبى مىگوید. امامى شنیدهام امروز قرار است از آمل و بابل بیایند. کجا قرار است بیایند ولى فعلاً که همه بچههاى سارى مىباشند قرار بود بیایند امامى (ناخوانا) را سنگ بزنند. کنى بچهها در جیب سنگ دارند و به طرف پلیس پرتاب مىکنند. امامى با لحن بخصوصى مىگوید بزنید ببینیم چه جور مىشود. نظریه شنبه و چهارشنبه: کنى و خیراندیش از افراد سابق حزب منحله توده مىباشند. رومى.آقاى قاسمپى. دایره عملیات روى سابقه بهرهبردارى شود 26 /7 /57
توضیحات سند:
1. در این میان «اکثر دانشآموزان مدارس پسرانه سارى و جمع کثیرى از دانشآموزان دختر این شهر امروز از رفتن به کلاسها امتناع کردند و در خیابانهاى مرکز شهر اقدام به تظاهرات همراه با دادن شعار نمودند. تظاهرکنندگان پس از عبور از خیابانهاى شاه و نادر به خیابان قارن رفتند. مأموران انتظامى براى متفرق کردن آنها ناگزیر به پرتاب گاز اشکآور شدند و تظاهرکنندگان براى خنثىکردن اثر گاز، لاستیک آتش زدند و با انداختن پارههاى آجر در وسط خیابان، مانع عبور ماشینهاى آبپاش که قصد داشتند با پاشیدن آب آنها را متفرق کنند، شدند. تظاهرکنندگان در یکى دیگر از خیابانها نیز شیشههاى یک ماشین آبپاش را شکستند و سرانجام مأموران انتظامى در حوالى ظهر موفق به متفرق کردن تظاهرکنندگان از تمام نقاط شهر شدند.» به نوشته آیندگان در تظاهرات امروز سارى همچنین یک کامیون متعلق به نیروهاى انتظامى توسط تظاهرکنندگان به آتش کشیده شد. روزشمار انقلاب اسلامى، جلد 6، تهران: دفتر ادبیات انقلاب اسلامى، چاپ اول، 1378، صص 290 و 298.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مازندران، کتاب 08 صفحه 220