تاریخ سند: 1 مهر 1347
موضوع : اخراج افراد وابسته به حزب منحله توده از کنفدراسیون
متن سند:
به : مرکز شماره :2343
از : آلمان
با توجه به اختلافات عمیق و گروه بندیهائی که پیش آمده احتمال اخراج
افراد وابسته به حزب منحله توده از کنفدراسیون روز به روز بیشتر می شود در
گیرودار اردوی تابستانی، فعالین کنفدراسیون گاه گاهی در جلسات سری این
مطلب را مورد بررسی قرار
داده اند و آشکارا نیز عوامل
مخالف حزب توده منجمله
رحمت اله خسروی اظهاراتی
نمودند که در آخر سر نسبت
به دو موضوع من غیر
مستقیم صحبتهائی شده:
1ـ سازمانهای دانشجوئی
دست به انتشار اعلامیه هائی
که حزب منحله توده را
محکوم نمایند بزنند1 و در
اساسنامه های خود نیز موادی
را اضافه نمایند مبنی بر
محکوم نمودن حزب منحله
توده.
2ـ سازمان گراتس که در
دست عناصر وابسته به حزب منحله توده است یا باید حرفهای حساب
کنفدراسیون را بپذیرد و یا اینکه از کنفدراسیون خارج و برای خود اتحادیه
دیگری ترتیب دهند.
در کلاسه 155914 بایگانی شود.
30 /7 /46
بخش 311
311 بایگانی شود.
توضیحات سند:
1ـ در اطلاعیه ای که در همین
تاریخ توسط فدراسیون
دانشجویان ایرانی در برلین
غربی منتشر شده روابط دولت
شوروی با شاه و حمایتهای
حزب توده از این روابط بشرح
زیر نقل شده است:
«به دعوت دولت شوروی شاه
برای یک دیدار ده روزه فردا
وارد مسکو می شود.
این دیدار
به همان اندازه که گردانندگان
رژیم، زمامداران شوروی و
دنباله روان ایرانی آنها را
خشنود ساخته خلق ایران و همه
نیروهای مترقی را به حق
معترض و خشمگین نموده است.
زیرا این دیدار از یک سو بسط
نفوذ اقتصادی سیاسی و نظامی
شوروی و در نتیجه شرکت
فعالتر آن را در غارت ثروت
کشور ما و از سوی دیگر تحکیم
پایه های رژیم ضد خلقی و ضد
دمکراتیک ایران را به دنبال
خواهد آورد.
زمانی که کوششهای دولت
شوروی برای سهیم شدن در
چپاول این خوان یغما در مراحل
اولیه خود بود رهبران این دولت
و دستگاههای تبلیغاتی آنها
برای توجیه مناسبات اقتصادی
خود با ایران به انواع سفسطه ها
توسل می جستند ولی بسط
دامنه این روابط تا زمینه های
سیاسی و نظامی و پشتیبانی
معنوی شوروی از رژیم ایران و
آشکار شدن نتایج آن به صورت
تثبیت رژیم و سود کلان
شوروی از معاملات و
قراردادهای بسته شده بر همه
این تلاشهای آگاهانه داغ ننگ
کوبید و آن را مفتضح و رسوا
ساخت.
اینک رهبران شوروی و
متعهدین ایرانی آنها در
برابر واقعیات موجود دیگر
قادربه توجیه مواضع خود
نیستند، می کوشند که با برچسب
انتی کمونیسم و تحریف مفاهیم با
هرگونه جنبش اعتراضی در این
مورد به مقابله برخیزند.
آنها
چنین وانمود می کنند که هرگونه
اعتراضی به هر عمل دولت
شوروی آنتی سویتزم و در نتیجه
آنتی کمونیزم است.
تا با این حربه
مبارزه مردم در افشای کمکهای
شوروی به رژیم ایران را بدنام
کنند.
در حالیکه مخالفت با سیاست
رهبران شوروی در مورد ایران
را با آتش کمونیسم مساوی قرار
دادن، چیزی جز تحریف و قلب
مفاهیم عوامفریبی و شانتاژ
نیست.
آنتی کمونیسم سلاحی
است که امپریالیستها و
حکومتهای دست نشانده آنها
برای توجیه یورش به هر جریان
انقلابی استفاده می کنند لذا آنتی
کمونیسم را باید در ارتباط با
سرکوب و جلوگیری از جنبشهای
مترقی و موضع گیری نسبت به
این جنبشها جستجو کرد.
محکوم
کردن سیاست شوروی در ایران
که وسیله ای است برای تحکیم
پایه های حکومت ضد ملی و
مخلوق یک کودتای امپریالیستی
نه تنها آنتی کمونیسم نیست بلکه
برعکس سکوت در برابر این
سیاست و به طریق اولی دفاع از
آن خیانت به خلق ما و خدمت به
امپریالیسم و ارتجاع می باشد.
رژیم آفریده کودتای نظامی 28
مرداد 32 رژیمی که هزاران نفر
از بهترین فرزندان میهن ما را به
خون کشانید رژیمی که همه
سازمانهای ملی و دموکراتیک را
سرکوب کرد.
و متلاشی ساخت.
رژیمی که ثمره مبارزات ملت
ایران یعنی نفت ملی شده را
دوباره به انحصارات نفتی
بخشید.
رژیمی که در 15 خرداد
در چند ساعت هزاران میهن
پرست را قتل عام کرد.
رژیمی که
کاپیتولاسیون را برای مأمورین
نظامی آمریکا اختیار نمود.
رژیمی که در همین چند ماه پیش
سه نفر از برادران مبارز کرد را به
قتل رساند.
رژیمی که تنها در
ماههای اخیر با وجود صحنه
سازی تشکیل کنفرانس حقوق
بشر و اعلام «سال حقوق بشر»
صدها نفر از دانشجویان و سایر
میهن پرستان را به دست
شکنجه گران خود سپرد و به
زندان انداخت.
از چند سال قبل
به پیروی از سیاست عمومی
امپریالیسم آمریکا مانند سایر
کشورهای وابسته برای تثبیت
مواضع خود به رفرمهایی به ویژه
در زمینه ارضی دست زده است
تا به وسیله این رفرمها که با
برنامه تبلیغاتی بی سابقه ای
همراهی می شود از گسترش و
نضج جنبش ملی مردم ما
جلوگیری به عمل آید.
با برخورد
ساده ای به مناسبات ایران و
شوروی و نتایج ناشی از آن
می توان مشاهده کرد که چگونه
این مناسبات در جهت تحقق
چنین هدفی است.
شاه با استفاده از کمکهای
شوروی چنین وانمود می سازد
که اولاً تمام نیروی خود را صرف
صنعتی کردن کشور و رفاه مردم
می نماید.
ثانیا از یک سیاست
خارجی مستقل و ملی پیروی
می کند.
دولت شوروی نیز به
خاطر دست یافتن به منابع ثروت
کشور ما از طریق کمکهای
اقتصادی، نظامی، حمایت
سیاسی و پشتیبانی معنوی بر آن
صحه می گذارد.
کافیست به
سخنرانی الکسی کاسیگین در 13
فروردین 1347 در ضیافت شام
نخست وزیر ایران توجه کنیم.
کاسیگین گفت «در اتحاد
شوروی سیاست خارجی مستقل
ایران را محترم می شمارند.
ما با
رضایت خاطر آنها اظهار
می داریم که ایران به نفع کاهش
بحران بین المللی برضد استعمار و
به خاطر تحکیم امنیت بین المللی
کوشش می کند».
در اعلامیه رسمی پس از پایان
دیدار کاسیگین به تاریخ 18
فروردین 47 چنین می خوانیم
«طی این ملاقاتها و مذاکرات که
در محیط دوستانه و حسن تفاهم
جریان داشت درباره مسائل مهم
بین المللی تحکیم صلح و امنیت
بین المللی تبادل نظر به عمل
آمد...
.
در نتیجه معلوم گردید که
خوشبختانه نظرات طرفین درباره
مسائل مورد بحث منطبق و یا با
یکدیگر نزدیک است».
«طرفین با عزمی راسخ طرفدار
محو کامل هرگونه استعمار و
همچنین آثار آن می باشند و
پشتیبانی خود را از مللی که در
راه آزادی و استقلال سیاسی و
اقتصادی مبارزه می کنند اعلام
داشته اند».
حال ببینیم این «سیاست خارجی
مستقل ملی» کدام است.
نمونه هایی از این سیاست مستقل
ملی (عبارتند از وابستگی به
امپریالیسم، شرکت در پیمانهای
تجاوزکارانه نظامی کمک به
حکومت سایگون، کمک مالی و
نظامی به سلطنت طلبان یمن،
رویه خصمانه نسبت به جنبش
آزادی خلقهای عرب.
تأیید
سیاست تلافی جویانه آلمان
غربی، پاسبانی منافع
امپریالیستها در خاورمیانه و...
بنابراین با توجه به سیاست شدید
ارتجاعی و ضد ملی ایران اگر
دولت شوروی به وسیله
نخست وزیر خود اعلامیه
مشترک با ایران ادعا کند که در
مورد مسائل بین المللی : صلح،
امنیت جهانی و برخورد با
استعمار و مبارزه مللی که در راه
آزادی و استقلال سیاسی و
اقتصادی مبارزه می کنند دارای
نظراتی منطبق با او یا نزدیک به
نظرات رژیم ایران می باشد.
ناگزیر باید نتیجه بگیریم که این
دولت نیز دارای سیاستی از نوع
سیاست رژیم ایران است.
رژیم
ایران با تکیه بر امپریالیسم
آمریکا و استفاده از کمکهای
اقتصادی، نظامی و سیاسی
شوروی مبانی دیکتاتوری ضد
خلقی خود را پایه گذاری کرده و
استحکام بخشیده است.
هم اکنون
قریب 10% از تولید ملی سالانه
ایران صرف هزینه های نظامی
می شود.
این رقم مخارج نظامی
کشوری است که سرمایه گذاری
صنعتی آن از 6% تولید سالانه
تجاوز نمی کند.
علل اتخاذ چنین سیاستی کاملاً
روشن است.
رژیم ایران برای
سرکوب جنبش انقلابی میهن ما
به ارتشی هر چه مجهزتر و
مدرن تر نیاز دارد.
از سوی دیگر
امپریالیسم انگلیسی که براثر
جنبش مترقی ملل عرب و
دشواریهای اقتصادی داخل
ناچار به بیرون کشیدن نیروی
نظامی خود از سواحل جنوبی
خلیج فارس می باشد.
امیدوار
است که با گماردن ایران،
عربستان سعودی و کویت
جانشینی خود را در این منطقه و
منافع خود را به ویژه از نفت با
هزینه این 3 کشور حفظ کند.
در
این میان شاه با آرزوی یکه تازی
در خاورمیانه با سرعت ارتش را
تا دندان مسلح می سازد و
فروشندگان اسحله جیبهای خود
را پرمی کنند.
مردم ایران و از آن
جمله دانشجویان مترقی ایران
خود می دانند که مبارزه با رژیم
ایران مبارزه ای است همه جانبه
و علیه همه کسانی که به نحوی در
حفظ و نگهداری آن سهیمند.
مبارزه علیه دیکتاتوری و
ارتجاع در ایران از مبارزه علیه
حامیان امپریالیستی آن و
پشتیبانی جدید دولت شوروی
جدا نیست.
نقشی را که بلندگوهای تبلیغاتی
آلمان غربی و مطبوعات وابسته
به آن در جریان مسافرت شاه به
این کشور به عهده داشتند یعنی
دگرگون جلوه دادن واقعیات
جامعه ایران و سیمای رژیم،
امروز دستگاههای تبلیغاتی
شوروی و مطبوعات آن برعهده
گرفته اند.
با این تفاوت که
دانشجویان ایرانی در آلمان
غربی تحت رهبری فدراسیون
خود و کنفدراسیون جهانی
توانستند همه تلاشها سوء
تبلیغاتی آنها را خنثی سازند ولی
با توجه به تجربه گذشته
(مسافرت قبلی شاه به شوروی)
امکان اعتراض و فعالیت
افشاگرانه برای آن عده از
دانشجویان ایرانی که در
شوروی مشغول تحصیل هستند و
به حق چنین روابطی را محکوم
می کنند به علت اعمال فشار.
تضییق و تهدید به اخراج وجود
ندارد.
به همین دلیل دانشجویان ایرانی
در آلمان غربی که در جریان
مسافرت شاه به این کشور چنین
اعتراض پر دامنه ای بوجود
آوردند و بدین وسیله صفحه
درخشانی به تاریخ مبارزات
خود افزودند دعوت شوروی از
شاه را قویا محکوم کرده و از همه
مردم مترقی خواستارند که با
استفاده از هر امکانی بدان
اعتراضی کنند.
(اسناد ساواک ـ پرونده های
انفرادی )
منبع:
کتاب
چپ در ایران - حزب توده در خارج از کشور به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 263