تاریخ سند: 21 اسفند 1340
گزارش اطلاعات داخلی
متن سند:
شماره : 7872 ط س ت
موضوع : مسافرت دکتر بقائی و مراجعت او به تهران و تشکیل جلسه کارمندان
ساعت 30 /17 چهارشنبه 16 /12 /40 در سازمان نگهبانان آزادی اطلاع حاصل شد که دکتر
بقائی از مسافرت بازگشته.
1 نامبرده در ساعت 17 به تهران آمده و پس از یک ساعت توقف در
منزل در ساعت 18 به محل سازمان نگهبانان آزادی آمده و در دفتر کار خود از اعضای حزب،
دیدن می نمود و اعضای حزب با نهایت سرور به دیدن او می رفتند.
بین اعضای حزب، صحبت از
اختلاف حسین مکی و بقائی بود ولی این موضوع به گوش دکتر بقائی نرسید.
پس از دید و
بازدیدها جلسه کارمندان عضو سازمان نگهبانان آزادی(حزب زحمتکشان) در ساعت 30 /19
با حضور عده ای در حدود چهل نفر رسمیت یافت.
افراد شناخته شده عبارتند از آقایان
مدرسی، مرتضی پازوکی، مروی، فریدونی، دکتر جهان، براده، طباطبائی، مهدی سعیدیان،
عبداللّه شکری و عبدالعلی حمیدی.
آقای مدرسی جلسه را افتتاح نموده، سپس آقای براده عضو سازمان، درباره اصلاحات ارضی
سخنان مخالفت آمیزی بیان داشت.
آقای پازوکی بر علیه آقای براده اصلاحات ارضی و نتایج آن
را بر سه قسمت کرده سخنان آقای براده را در قسمت اول قرار داده گفت شما جهت فنی آن را در
نظر گرفته اید ما می دانیم این طور تقسیم اراضی به درد دهقان نمی خورد و حتی به کار آنها
لطمه های زیادتری نیز وارد خواهد کرد و شاید آنها را گرسنه تر سازد اما دو جنبه دیگر آن
موقعیت سیاسی و اقتصادی آن است.
اولاً این عمل از نظر اقتصادی در ایران یک تعدیل مالکیت
و ثروتی به وجود می آورد، این عمل گر چه به دست حکومت امینی انجام نخواهد گرفت، ولی
خلیفه کشی و فئودال کوبی را باب کرده و لااقل از رشد فئودالها جلوگیری می کند.
قسمت سوم
جنبه سیاسی آن این است که این عمل توجه ملت را که تقریبا در حال عصیان و شورش بود به
خود جلب کرد و حالا در صورت ظاهر قدری اجتماع را به خود مشغول کرده البته ما که طرفدار
طغیان و عصیان نیستیم باید اگر آنها را در این اقدامات استقبال نمی کنیم، خار راه هم نشویم
مخصوصا از لحاظ این که همسایه شوروی هستیم و می دانیم که شوروی هیچگاه طالب آرامش
ما نیست حالا اگر طرح اصلاحات ارضی غلط هائی هم دارد بعدا هویدا خواهد شد و رفع می شود،
در این موقع عده ای از آقایان سخنان بالا را تأیید کردند، سپس آقای فریدونی1 درباره آقای
بقائی گفت اگر من بخواهم درباره بقائی صحبت کنم مثل این است که خفاش بخواهد به وصف
خورشید پردازد.
نامبرده سپس درباره خانواده بقائی گفت پدر بقائی از شهدای صدر
مشروطیت2 و عمویش شهید راه آزادی گردید3 و خودش برای اولین بار در دوره پانزدهم
مجلس شورای ملی از کرمان انتخاب شد و به مجلس آمد ولی قبل از این که اعتبارنامه ایشان
تصویب شود، ندای حقیقت بلند کرد، مخالفین ایشان به دست و پا افتادند و به او گفتند که تو
هنوز تصویب اعتبارنامه خود را ندیده ای باید صبر کنی، همین حرف باعث شد که ایشان استعفا
بدهد ولی مخالفت و سرسختی و پشت کار ایشان برای جلوگیری از تشکیل مجلس مؤسسان
مفید واقع نشد و به هر ترتیبی بود مجلس مؤسسان را تشکیل دادند و دستبردهائی به قانون
اساسی زدند.
سپس دکتر بقائی عریضه سرگشاده ای وسیله رئیس مجلس برای شاه فرستاد ولی
جوابی به آن داده نشد.
بقائی مخصوصا این نامه را سرگشاده تهیه کرد تا اذهان عمومی را متوجه
جریان کند ولی به هر روزنامه و چاپخانه ای داد از درج آن عذر خواستند، بالاخره روزی در پشت
تریبون گفت که من به چاپخانه مجلس پناه می آورم و استدعای چاپ مطالبم را دارم.
رئیس
چاپخانه، عذر خواست ولی هیأت مدیره مجلس دستور چاپ داد ولی به بهانه تعطیل مجلس و
بهانه های دیگر بالاخره چاپ شده آن، به دست بقائی نرسید.
در پنجم فروردین 28، علی زهری
بوسیله نامه ای او را دعوت به امیدواری نمود.
روزنامه شاهد و پس از آن روزنامه های دیگر از
قبیل
آهنگر، مریم و غیره که مطالبی از دکتر بقائی می نوشتند، توقیف شدند.
در این موقع قتلی به
دست یاران نواب صفوی رخ داده بود که دکتر بقائی را هم گرفتند ولی چون مدرکی نداشتند به
علل دیگر او را در زندان نگهداشتند.
در مرداد ماه انتخابات شروع شد کسی شاید در آن روز
تشنه رأی دادن نبود ولی دکتر بقائی اعلامیه ای از همان زندان فرستاد و مردم را برای دادن رأی
تشویق نموده، گفت ای هموطن گر چه نمی خواهی رأی بدهی اما برو رأی بده که رأی داده
باشی، روی همین اصل عده ای از یاران دکتر بقائی انتخاب شدند ولی خلاصه، قرارداد گلشائیان
- گس را تصویب کردند و سپس دکتر بقائی از زندان آزاد شد.
پس از صحبت های آقای فریدونی
جلسه در ساعت 21 پایان یافت.
در پرونده حزب زحمتکشان ضمیمه و در بهره برداری بایگانی شود 24 /12 /40
توضیحات سند:
1ـ دکتر بقائی در ساعت 15 روز 16 اسفند 40 از کرمان به اصفهان وارد و پس از توقف در فرودگاه و ملاقات با گروهی
از طرفداران خود به تهران بازگشت.
2ـ سلطان محمد فریدونی: فرزند احمد، در سال 1306 در تهران متولد شد.
تحصیلات خود را در تهران به پایان
رسانید.
گویا در دوران دانشجوئی زمانی که بقائی استاد دانشگاه تهران بوده، با افکار بقائی آشنا شده و با توجه به
شخصیت خاص خود، مرید بقائی شده و رفته رفته جذب حزب گردیده است.
پست های متعددی را در حزب و سازمان
نگهبانان آزادی بر عهده گرفت.
از جمله مشاغل ایشان در اداره های دولتی می توان به مشاغلی در وزارت مسکن،
وزارت اوقاف، عضو هیأت مدیره و مدیر عامل توسعه کشاورزی و عمران، رئیس دفتر نظارت و پیگیری و مجلس شورای
ملی نام برد.
در حزب نیز عناوین رئیس دبیرخانه اولین کنگره حزب، قائم مقام تبلیغات، عضو کمیته تهران را به عهده
داشته است.
نامبرده سفرهای متعددی به کشورهای اروپایی و همچنین عربستان سعودی داشته است.
پرونده های انفرادی ساواک
3ـ نسبت داده شده، به پدر بقائی صحیح نیست.
میرزا شهاب راوری پدر دکتر بقائی است.
وی تا زمان مشروطه
اداره موقوفات «فخریه راور» را به عهده داشت که شامل یک باغ و تعدادی نهر و قنات بود.
میرزا شهاب از فعالین
انجمن های مخفی وابسته به لژ «بیداری ایران» بود و رهبری سازمانی را به دست داشت که «مجمع احیای نفوس» نامیده
می شد.
او سپس ریاست فرقه دمکرات کرمان را به دست گرفت.
میرزا شهاب همچنین سرپرستی تعدادی از مدارس جدید
به نام های «شهاب»، «سعادت» و «مدرسه ملی» را نیز به عهده داشت.
او در سال 1300 هش به دوره چهام مجلس
شورای ملی راه یافت.
انتخاب میرزا شهاب در مجلس چهارم به جای «حسن مشارالملک» انجام گرفت که از نمایندگی
سیرجان استعفا کرده بود.
سالها بعد، مظفر بقائی از فعالیت هائی که پدرش در حوالی سالهای 1300 به نفع آمریکایی ها در
ایران نموده بود، سخن به میان آورد.
بقائی در ملاقات با «گریدی» سفیر آمریکا در اواخر دهه 1320 هش به تفصیل از
تعلق خاطر پدرش به آمریکاییها و دوستی او با «میلسپو»ی آمریکایی سخن به میان آورد.
در اوایل سال 1301 هش
میرزا شهاب به همراه سلیمان میرزا اسکندری و عده ای دیگر «حزب سوسیالیست» را تأسیس کرد.
این حزب در تکوین
قدرت رضاخان و رسیدن او به سلطنت، نقش مهمی ایفا کرد.
رک: زندگینامه سیاسی دکتر مظفر بقایی
4ـ عموی دکتر بقائی با نام «میرزا جواد»، برادر ناتنی میرزا شهاب است.
وی پس از مشروطیت به عنوان اولین
رئیس دادگستری کرمان منصوب شد و به همین دلیل در کرمان به میرزا جواد رئیس، مشهور بود.
منبع:
کتاب
مظفر بقایی به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 377