تاریخ سند: 19 مهر 1357
مکالمات سوژه از ساعت 0715 چهارشنبه 19/7/57 تا ساعت...
متن سند:
مکالمات سوژه از ساعت 0715 چهارشنبه 19 /7 /57 تا ساعت...
دکتر[سیدمحمد حسینی] بهشتی تماس گرفت؛ بعد از احوالپرسی، سوژه گفت: چند نوبت حالتان را پرسیدم، جواب داده شد مسافرت هستید. 19 /7 /57
بهشتی: بله، در ضمن امروز اعلامیه تهران منتشر شده راجع به شهدای تهران و سالگرد آقا مصطفی خمینی و اعتراض به دولت ایران.
صدوقی: برای دوشنبه؟
بهشتی: بله.
صدوقی: اگر برای ما زودتر بفرستید خیلی خوب است.
بهشتی: میخواهید بنویسید همین الان برایتان بخوانم.
صدوقی: باشه.
بهشتی چنین خواند:
بسمه تعالی
در این ایام که چهلمین روز شهادت صدها مرد و زن دلیر و مبارز تهران در بامداد خونین جمعه هفده شهریور و سالروز فقدان مرموز و موج آفرین مرحوم آیتالله حاج سید مصطفی خمینی طاب ثراه فرزند عالیقدر بزرگ پیشوا و مرجع تقلید آیتالله العظمی خمینی دام ظله فرا میرسد، در این ایام که هر روز ملت ما قربانی میدهد، قربانی در راه خدا، راه دفاع از حق و عدل و آزادی در این ایام که دستگاه جبار ایران هر روز در جایی مبارزان فداکار و جانباز ما را به گلوله میبندد، در کرمانشاه حمام خون دیگری به راه میاندازد در مهاباد، در بانه، در سنندج، در خرم آباد، در آمل و بابل در تبریز و در شهرهای بسیار دیگر، در این ایام که رهبر عالیقدر و خستگی ناپذیر و استقامت آفرین امام خمینی دام ظله در اثر فشارهای مرئی و نامرئی استبداد شوم ایران ناچار شدهاند خاک عراق و حوزه هزار ساله نجف را ترک گویند تا تسلیم خواستههای ضدالهی و ضد مردمی ایران و عراق و اربابان آنها نگردند با تائید مراجع عالیقدر تقلید به عنوان بزرگداشت آن عزیزان از دست رفته و به عنوان اعتراض به این همه تبلیغات ناروا به رهبرمان و رفتار ضد اسلامی و ضد آزادی و نوکر مآبانه حکومتهای ضد مردمی ایران، عراق و کویت روز دوشنبه 24 مهر و سیزده ذیقعده را تعطیل اعلام میکنیم و بار دیگر پیمان استوار خود را با مبارزه حق طلبانه با شهیدان مبارزی که روح تابناکشان در انتظار پیگیری ما و با رهبر مصمم و تسلیم ناپذیر مبارزه امام خمینی دام ظله تجدید مینماییم. با ایمان به اینکه جباران ستمگر دچار قهرالهی خواهندشد و از طوفان خشم سهمناک بپا خواسته نخواهند رست و پیکار مردم ما با گامهای بلند به سوی پیروزی ادامه خواهد یافت. اعلامیه مراجع تهران
بهشتی: با آقایان قم هم صحبت شده و آقای شریعتمداری موکداً آمادگی خود را برای هر نوع همکاری اعلام کرده و گفته با آقایان دیگر هم صحبت میکنم و اگر آنها هم موافق بودند، ما هم اعلامیهای خواهیم داد و گرنه خودم شخصاً تائید میکنم و امر به تعطیل میدهم، جنابعالی هم تماس بگیرید و به شهرهای دیگر هم بگویید.
صدوقی: چشم.
بهشتی: ما هم تماس میگیریم. ضمناً دیروز با پاریس صحبت کردیم، مطالب هم همین طورهاست که روزنامهها نوشتهاند.
صدوقی: یک اعلامیه مفصلی هم از آقا رسیده که امروز منتشر خواهد شد.
بهشتی: اینجا هم رسیده است. همان طوری که شاید بدانید، ما هم به علتی که میدانید در منزل نیستم و فعلاً هم از جای دیگری تلفن میکنم، به خاطر اینکه مبادا کارها راکد بماند. سپس خداحافظی کردند.
*****
خانم مدیر دبستان اسلامی علوی دخترانه با دکتر [میرزا محمد] نظام الدینی تماس گرفت و گفت: بچهها شعار میدهند و شلوغ میکنند و دبستانهای دولتی هم تعطیل کردهاند. ما چون از حاجی آقا دستور نداشته ایم، خواستم بپرسم چی کار کنم؟
دکتر نظام الدینی: حاجی آقا میفرمایند اگر شعار نمیدهند و اگر این اعتصاب به عنوان پشتیبانی از روحانیت هست، تعطیل باشه و اعتصاب باشه و اگر انگیزههای دیگری دارد، خیر.
*****
از اداره تعاون شخصی به نام آقای عرب تماس گرفت و گفت: دیروز آمدند مسجد و گفتهاند که مدرسه شهناز شعارهای ضد دینی میدادهاند. من تحقیق کردم و دیدم اشتباه است و شعارشان هم مانند شعارهای بچههای دیگر بوده است؛ این خبر را هم علی نفتی1 خودمان که میآید حظیره گفته بوده است.
دکتر نظام الدینی: پس شعارشان ضد دینی نبوده است؟
عرب: خیر. سپس خداحافظی کردهاند.
*****
از روزنامه آیندگان2 تماس گرفته شد و گفت: اعلامیهای که جنابعالی در مورد خرم آباد و لرستان3 و اسامی تبعیدشدگان خرم آباد را اعلام فرموده بودید، میخواستم ببینم اگر اینها را از طرف شما اعلام کنیم، اشکالی ندارد؟
صدوقی: نه، چه اشکالی دارد؟
ناشناس: پس من این متن را برایتان می خوانم:
در اعلامیه جدید حضرت آیتالله صدوقی ضمن محکوم ساختن حوادث اخیر لرستان و خرم آباد اسامی روحانیان و حجج اسلامی که در جریان سیاست آشتی طلبانه! در حبس و تبعیدگاهها به سر میبرند به شرح زیر میباشد:
حجتالاسلام آقای آل اسحاق، حاج آقا ورامینی4، رحیمی5، مهدی قاضی6، عباس صادق اصفهانی7، سیف السادات8 در اعلامیه حضرت آیتالله صدوقی آمده است که این عده از روحانیان هم اکنون در کمیته تهران9 محبوس میباشند.
ناشناس: شایع است که آقای [کاظم] راشد آزاد شده است؟
صدوقی: خیر. سپس خداحافظی کردند.
*****
دکتر نظام الدینی با دکتر پاک نژاد تماس گرفت و گفت: حاجی آقا تقاضای یک شماره تلفن جدید کردهاند و تقاضایشان را فرستادهاند، خواستند محبتی بکنید که تا فردا درست شود. سپس خداحافظی کردند.
توضیحات سند:
1. محمدعلی حسن پور اشکذری(مشهور به علی نفتی) فرزند غلامرضا در سال 1317ش به دنیا آمد. وی از یاران آیتالله شهید صدوقی بود که در این مسیر فعالیتهای قابل توجهی داشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به علت تلاشی که در مقابله با تفکرات انحرافی مخصوصاً جریان نفاق داشت، در 12 مهرماه سال 1360ش در مغازهی نفت فروشی خود به دست منافقین ترور شد و به شهادت رسید.
2. روزنامه آیندگان، نشریهای بود که توسط داریوش همایون و با کمک مالی و هدایت رژیم صهیونیستی در راستای منافع غرب به فعالیت مشغول بود.
3. در بخشی از این اعلامیه که دارای تاریخ « 17 /7 /57 برابر با 6 ذی القعده 98 » میباشد، آمده است: «... هر روز گوشهای از ایران صحنه نمایش سیاست آشتی ملی است!!! روزی در میدان ژاله تهران هزاران مسلمان به خون میغلطند... روز دیگر در مشهد و در جوار مقدس حضرت ثامن الجج(ع)... اینک استان لرستان و بیش از همه شهر خرم آباد مرکز تجلی این سیاست آشتی طلبانه است!!... اینجانب ضمن عرض تسلیت به بازماندگان شهدای خرم آباد و استان لرستان... به ملت شریف ایران نوید پیروزی میدهم و به هیئت حاکمه ایران اعلام میکنم که ملت بیدار شده ایران برای تحصیل استقلال و آزادی از هیچ کوششی دریغ نمی ورزد و دیگر کشته دادن و حبس و تبعید سد راه او نخواهد گردید... » انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . استان یزد . ج 4. بخش ضمائم
4. حجتالاسلام سید محمد جعفری معروف به ورامینى، فرزند سید ابراهیم در سال 1301 ﻫ ش در ورامین متولد شد. تحصلات حوزوى خود را در شهر قم شروع و به اتمام رساند. در سال 1325 از طرف مرحوم آیتاللّه بروجردى به حومه نورآباد مامور تبلیغات اسلامى شد. در سال 1342 در جریانات حوزه علمیه قم حضور فعال داشت. پس از تبعید امام به عراق سه مرتبه در خرم آباد دستگیر و بازداشت شد. پس از پیروزى انقلاب اسلامى در مقاطع مختلف به خصوص جنگ تحمیلى، نقش فعالى را به عهده داشت.
5. شهید حجتالاسلام سید فخرالدین رحیمى، فرزند سید علی اکبر در سال 1323 در شهر خرمآباد و در یک خانواده روحانى متولد شد. شهید سید فخرالدین رحیمى پس از پایان دوران دبستان، تحت تربیت برادر بزرگ خود که از فضلاى خرمآباد بود، دروس دینى را آغاز کرد و سپس راهى حوزه علمیه قم شد. دروس سطح را خدمت اساتید حوزه علمیه به پایان برد. در سال 1341 با آغاز نهضت امام خمینى(ره) وارد مبارزات شد، و پس از مدتى دستگیر و 6 ماه به زندان افتاد. پس از پایان زندان به زادگاه خود بازگشت و پایگاه مبارزاتى خود را در مسجد علوى برقرار کرد. اقامه نماز، ارشاد نسل جوان، جذب نیروهاى فعال منطقه و تربیت نیروهاى مستعد، از جمله اقدامات او بود. دومین بار در خرمآباد دستگیر و به زندان محکوم شد. و به زندان کمیته مشترک ضدخرابکارى در تهران انتقال یافت. پس از تحمل شکنجه و اذیت و آزار، بار دیگر به خرم آباد وارد شد و مورد استقبال مردم متدین قرار گرفت؛ اما ساواک وى را ممنوع المنبر اعلام کرد. آقاى رحیمى براى انجام وظایف به میان عشایر مىرفت، مردم را علیه نظام ضد اسلامى شاهنشاهى فرا مىخواند و مسائل اسلامى را طرح مىکرد. ساواک این بار وى را دستگیر و پس از مدتى حبس، به ایرانشهر تبعید کرد. وی در میان برادران اهل سنت به نشر مبانى اسلام مىپرداخت به همین دلیل رژیم پهلوی وی را به اقلید فارس تبعید کرد. وى همچنان ارتباط خود را با خرم آباد حفظ کرد و سفرى مخفیانه به زادگاه خود نمود و در آنجا با علما و بزرگان شهر ملاقات کرد، ولی بار دیگر دستگیر شد. روحیه قوى سیاسى و توان رهبرى و هدایت نسل جوان در کنار، صداقت و معنویت وى باعث جذب بسیارى از جوانان پرشور و انقلابى به ایشان شد. پس از پیروزى انقلاب کمیته انقلاب اسلامى را تأسیس کرد و از طرف مردم ملاوى به نمایندگى مجلس شوراى اسلامى انتخاب و در کمیسیون طرحهاى انقلاب به کار مشغول شد. وی به همراه بیش از هفتاد تن از مسئولین نظام در جریان بمب گذارى دفتر حزب جمهورى اسلامى توسط منافقین به شهادت رسید.
یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب بیست و سوم، شهیدان سید فخرالدین، سید نورالدین رحیمى، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1381
6. حجت الاسلام شیخ مهدی قاضی، فرزند آقای رضا قاضی در سال 1306 ﻫ ش در خرمآباد متولد شد. تحصیلات ابتدائی را در زادگاه خود سپری کرد و پس از آن راهی قم شد و از محضر حضرات آیات عظام بروجردی و امام خمینی کسب فیض نمود.
با تأسیس حوزه علمیه کمالیه به خرم آباد بازگشت و به تقویت حوزه و اداره آن پرداخت. بعد از رحلت مرحوم آیت اله کمالوند سرپرستی حوزه به ایشان واگذار گردید. با ورود شهید آیتالله سید اسداله مدنی به خرم آباد که نماینده معرفی شده از طرف امام خمینی(ره) بود، سرپرستی تمامی امور حوزه علمیه کمالیه و بانک رضوی به ایشان واگذار شد. در این شرایط، فعالیت آقای قاضی نیز ابعاد وسیعتری یافت که تأسیس مراکز عام المنفعه، ایجاد کارخانه برق، تأسیس دبیرستان علوی، خانههای سازمانی برای نیازمندان و ... از جلمه فعالیتهای او بود. در سال 1359 ش با تأسیس مدرسه عالی قضائی و تربیتی طلاب قم، سرپرستی آن از طرف آیتالله شهید دکتر بهشتی به ایشان واگذار گردید. آیتالله قاضی علاوه بر نمایندگی امام خمینی در استان لرستان مسئولیتهای دیگری همچون: ریاست دانشگاه قم، معاونت شورای عالی قضایی، معاونت شورای مدیریت حوزه علمیه قم و .... را عهدهدار بود. این عالم بزرگوار در دوم آذر ماه 1388 دار فانی را وداع گفت.
7. حجتالاسلام عباسعلی صادقی، فرزند محمدباقر در سال 1304 ﻫ ش در اردستان متولد شد. در بیوگرافی تنظیم شده از سوی ساواک درباره وی آمده است: «برابر سوابق موجود مشارالیه از شاگردان سابق آیتالله بروجردی و خمینی بوده و در سال 43 اعلامیه خمینی را که حاوی مطالب تند و حادی بوده با خود از قم به خرم آباد برده و توزیع نموده است. یاد شده در همان سال نامهای را که از طرف حوزه علمیه خرم آباد جهت آیۀ الله میلانی ارسال شده و در آن نسبت به توقیف و تبعید خمینی اظهارتأسف نموده بودند به اتفاق چند نفر امضا نموده است...» حجتالاسلام صادقی در خرم آباد محضر آیتالله کمالوند و آیت اله العظمی بروجردی را درک کرد و سپس در همان شهر مقیم گردید. وی در سال 1342 از سوی ساواک دستگیر و تحت مراقبت قرار گرفت. وی که امامت مسجد جوادالائمه خرم آباد را عهده دار بود در سال 1357 به اتهام ایراد سخنرانی علیه رژیم و ترغیب و تشویق مردم به برپایی تظاهرات توسط ساواک خرم آباد دستگیر و روانه کمیته مشترک ضد خرابکاری شد، و در آنجا تحت بازجویی و شکنجه قرار گرفت. با حکم اداره دادرسی ارتش در 26 /7 /1357 بازداشت وی به قرار التزام به عدم خروج از حوزه قضایی تهران تبدیل و آزاد شد. وی پس از پیروزی انقلاب سرپرستی مدرسه علمیه کمالیه را برعهده گرفت. اسناد ساواک . پرونده انفرادی
8. حجتالاسلام سید مجید سیف السادات، فرزند سید مرتضی در سال 1307 ﻫ ش در خرم آباد متولد شد. به جهت ایراد سخنان انتقادی مدتی را ممنوعالمنبر بود و ساواک در سال 1346 با صدور گذرنامه برای سفر حج وی مخالفت کرد. حجتالاسلام سیف السادات در سال 1357 به اتهام ایراد سخنان به اصطلاح خلاف مصالح مملکتی و تحریک و تشویق مردم به برپایی تظاهرات دستگیر و روانه زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری شد و در آنجا تحت بازجویی و شکنجه قرار گرفت. با حکم اداره دادرسی ارتش در مورخه 26 /7 /57 قرار بازداشت وی به قرار التزام به عدم خروج از حوزه قضایی تهران تبدیل و وی آزاد شد. حجتالاسلام سید مجید سیف السادات در مهر 1392 در خرم آباد درگذشت. اسناد ساواک . پرونده انفرادی
9. عدم هماهنگی نیروهای مختلف نظامی و امنیتی، خصوصاً ساواک و شهربانی، که هر کدام دارای کمیتههای جداگانهای برای مبارزه با گروههای مبارز در دههی چهل بودند، موجب به وجود آمدن مشکلات عدیدهای شده بود. وجود اکیپهای گشت متعدد ساواک و شهربانی که هر کدام به طور مستقل عمل میکردند، باعث به وجود آمدن درگیری و برخورد آنها با یکدیگر در سطح شهر میشد و چه بسا مأمورین شهربانی دنبال فردی بودند که به وسیله ساواک دستگیر شده بود، یا بالعکس. این مسئله موجب شد تا سران رژیم، متمرکز نمودن این فعالیتها را تحت یک فرماندهی واحد، در دستور کار قرار دهند و براین اساس، با الگو برداری از سیستم اطلاعاتی انگلیس که تجربه مبارزه با ارتش آزادیبخش ایرلند را در جنگهای شهری و چریکی داشت، دو کمیته مستقر در اوین را که متعلق به ساواک بود، با کمیته شهربانی در یکدیگر ادغام و طرح تأسیس کمیته مشترکی تحت عنوان « کمیته مشترک ضد خرابکاری » تهیه و ارائه و با دستور محمدرضا پهلوی، در تاریخ چهارم بهمن ماه 1350 تأسیس شد. در این کمیته مشترک که در آن، شهربانی نقش «اداره ویژه» اسکاتلندیارد و ساواک نقش «ام. آی. 5» را داشت، در محل اداره اطلاعات شهربانی تشکیل شد و بعدها در شهرستانها نیز شعبههایی که تحت نظر مرکز فعالیت مینمودند، راهاندازی گردید. اولین رئیس کمیته مشترک، سپهبد جعفرقلی صدری، رئیس شهربانی وقت و رئیس ستاد آن، پرویز ثابتی، مقام امنیتی ساواک، بود و نمایندگانی از ارتش و ژاندارمری نیز به منظور هماهنگی در ترکیب آن قرار داشتند.
ساواک که ریاست شهربانی را بر این کمیته نمیپذیرفت، چندماه بعد، دوباره کمیته اوین را فعال کرد و به صورت مستقل به پیگیریهای خود مشغول شد. این مسئله موجبات تضعیف کمیته مشترک و تغییر ساختار و مقدمات ریاست ساواک بر آن را فراهم آورد. در این مرحله که در سال 1352 صورت گرفت، انتخاب ریاست کمیته مشترک از بین امرای ساواک انجام میشد و بودجهی آن نیز در اختیار او قرار گرفت. بدین ترتیب بود که سرتیپ رضا زندیپور، به عنوان زیرمجموعهی اداره کل سوم ساواک و با سمت معاونت آن اداره کل، به ریاست این کمیته منصوب شد و در واقع، پرویز ثابتی حاکم مطلق آن شد.
***
منبع:
کتاب
گفت و شنود، جلد دوم - شنود مکالمات شهید آیتالله محمد صدوقی صفحه 37