تاریخ سند: 17 بهمن 1346
موضوع : کمیته مهاجرین در شوروی عطف : 2542 ـ 20/7/46 / 315
متن سند:
به : 315
از : آلمان شماره : 3811
راجع به هدف تشکیل سازمان مهاجرین ایرانی در شوروی دلیل و سندی
ندارم آنچه ذیلاً می نویسم صرفا استنباط شخصی بنده است.
ظاهرا بیشتر چنین به نظر
می رسد که هدف از تشکیل
این سازمان استفاده از
جنبه های تبلیغاتی آن است.
به نظر نمی رسد که مقامات
شوروی اصراری به مراجعت
ایرانیان مقیم شوروی داشته
باشند زیرا اینها در آن جا
اولاً شناخته و تحت تعقیب
خواهند بود که از لحاظ
سازمان جاسوسی شوروی
چندان نافع به نظر نمی رسند
و ثانیا این عده اگر به ایران
برگردند از نظر مصالح و
مقاصد شوروی بیشتر
مضرند تا مفید.
بنابراین به نظر بنده هدف تأسیس این سازمان بیشتر یک بازی سیاسی است تا
عودت دادن مهاجران.
خاصه آنکه به قراری که شنیده ام مقامات دولتی ایران
همواره نسبت به فعالیت حزب توده و فرقه دموکرات در شوروی معترض بوده اند
و آن را مغایر روابط عادی حسنه بین دو دولت می شمارند.
ضمنا گاهی صحبت
از این می شد که دیگر حزب توده و فرقه دمکرات نمی تواند به نام خود در
شوروی فعالیت کنند و این نوع فعالیت به مناسبات دو کشور که رو به بهبود است
و قطعا شورویها از این بهبود مناسبات انتظاراتی هم دارند لطمه می زنند.
بنابراین درصدد برآمدند سازمانی به نام سازمان مهاجرین ایرانی مقیم شوروی
تأسیس کنند که جنبه سیاسی نداشته باشند و همه افراد بتوانند در آن شرکت کنند
و بخصوص از وجود جوانان در مقابل افراد مسن که کمتر شورویها را قبول دارند
استفاده شود.
بدین جهت البته به نظر بنده جهت تأسیس سازمان مهاجران در چهار نقطه
آذربایجان مسکو شهر دوشنبه تاجیکستان و قزاقستان که تعداد ایرانیان در این
نواحی بیش از نقاط دیگر است اقدام به عمل آمد.
ضمنا با خود می اندیشیدند که
اگر روزی مقامات دولت
شاهنشاهی اعتراض کنند
آنها جواب خواهند داد که
حزب توده و فرقه دمکرات
در اتحاد شوروی فعالیت
سیاسی ندارند و فقط
مهاجران ایرانی در اینجا
جمعیتی ترتیب داده اند که
دارای مقاصد سیاسی نیست
بلکه هدفش مراجعت
مهاجران به میهن است و
نظائر آن نیز در بسیاری از
کشورها وجود دارد و مغایر
با موازین بین المللی هم
نیست و به روابط سیاسی
بین دو کشور نیز ارتباطی
ندارد و این جمعیت فعالیت سیاسی هم نمی کند.
این البته ظاهر مطلب است و باطنا اگر لازم شود این جمعیت می تواند مورد همه
گونه استفاده قرار گیرد و در مورد لزوم روزنامه هم داشته باشد و با مقامات و
مجامع بین المللی هم تماس گیرد به سازمانهای مختلف جهانی نماینده بفرستد
والخ .
تصور می کنم اینها باشد هدف تأسیس سازمان مهاجرین.
در مورد چگونگی تشکیل آن نیز عرض شد که آنها چهار ناحیه مهم آذربایجان
مسکو قزاقستان شهر دوشنبه را در نظر گرفته اند.
ابتدا در هر یک از این نواحی به
استثنای مسکو سازمان مهاجرین را تشکیل دادند، ابتدا در باکو سپس در
قزاقستان و شهر دوشنبه مسکو برای آنان از همه مشکل تر بود زیرا به طور کلی
افرادی که در مسکو بودند زیربار نفوذ آنها نمی رفتند و اگر انتخاباتی هم صورت
می گرفت موافق میل اربابان نمی شد.
لذا نشستند و ماده واحده ای گذراندند که
البته غیررسمی است و در جریان کار به عرض خواهد رسید و آن محروم کردن
افسران سابق از حق انتخاب شدن بوده است.
ضمنا برای اینکه سازمان
مذکور را یک سازمان مستقل
جلوه دهند برای آن حق
عضویتی هم قائل شدند که
در حدود سالی یک روبل
است که به طور کلی مبلغ
ناچیزی می شود.
آئین نامه سازمان مهاجرین
بررسی] به روسی] نوشته
شده بود و چنانچه شایع بوده
گویا از روی آئین نامه
سازمان مهاجرین یونانی
بوده که عینا به فارسی
ترجمه شده است.
بدین
ترتیب چنانچه ملاحظه
می شود نسخه حاضری را از
قبل به زبان روسی ارائه دادند که ترجمه بشود نه اینکه خود این جمعیت بنشیند و
اساسنامه و آئین نامه ای طبق شرایط و صلاحدید خود تدوین نماید.
مجلس مؤسسان هم برای خودشان ترتیب دادند که به طور خصوصی و به دستور
مقامات شوروی برای تأسیس سازمان مهاجرین تعیین شده بود.
دلیل روشن بر
این امر که علی جودی را بدون اینکه اصلاً خبری داشته باشد برای شرکت در این
مجلس مؤسسان دعوت کردند ولی او جدا رد نمود و در آن شرکت نکرد.
این
خود نشان می دهد که جلسه مؤسسان تا چه اندازه داوطلبانه بوده است.
اشخاصی که در این جلسه شرکت داشتند تا آنجا که در نظرم هست عبارت بودند
از محمود بقراطی.
یوسف لنکرانی.
نصرت اللّه جهانشاهلو (که شاید نام فامیلش
جهانشاهلوی افشار است و گاهی خود را جهانشاهلو و گاهی افشار معرفی
می کند و دو نام برخود می گذارد) بانو ژاله سلطانی (شاعره که همسر شمس الدین
بدیع تبریزی افسر فنی هوائی سابق است) احمد طباطبائی.
حسین هاشمی (که به
نام مستعار دارا گرامی معروف است) عبدالرضا آذر، احمدعلی رصدی اعتماد و
چند نفر دیگر که نظرم نیست در این مجلس مؤسسان اصلاً صحبت از افسران و
حق انتخاب شدن و یا نشدن
آنها نبود.
اساسنامه ای که از
متن روسی ترجمه شده بود
ارائه و مورد تصویب قرار
گرفت و قرار شد دو شب بعد
جلسه تشکیل گردد و
انتخاب کمیته مسکو صورت
گیرد آذر و رصدی امیدوار
بودند که افراد نسبتا صالح به
این کمیته بروند غافل از
اینکه قبلاً توسط مقامات
شوروی همه گونه تدارک
انجام شده بود.
دو شب بعد که تاریخ آن در
نظرم نیست جلسه عمومی
مهاجرین مقیم مسکو
تشکیل شد که عده بسیار قلیلی از جمله علی جودی و بنده و خانم و دخترم در
آن حضور نداشتیم البته برای نخستین بار گفته بودند اطفالی که به سن بلوغ
رسیده اند می توانند در این جلسه شرکت کنند.
این نکته را مضافا باید عرض کنم
که همه ساله از طرف فرقه دمکرات عده ای از جوانان به عنوان دانشجو جهت
تحصیل به مسکو می آیند که سرپرستی آنها با علی ابلوچ نماینده فرقه در مسکو
است.
به قراری که شنیدم یک باره و بلامقدمه این جوانان دانشجو را برای نخستین بار
وارد جلسه کردند و ابلوچ فرماندهی آنها را برعهده داشت و بعدها ایرانیان مقیم
مسکو می گفتند که شورویها توسط علی ابلوچ در جلسه «چترباز» پیاده کردند.
جلسه با حضور یفیم پطروویچ موکریاک نماینده کمیته مرکزی حزب کمونیست
شوروی که در جایگاه هیئت رئیسه قرار داشت افتتاح گردید.
قبل از تشکیل جلسه موکریاک به عبدالرضا آذر و احمدعلی رصدی اعتماد گفت
از شما خواهش می کنم در این جلسه صحبت نکنید.
این خواهش به منزله امر بود
و آن دو نفر تکلیف خود را فهمیدند و از جریاناتی که باید می گذشت خبر
نداشتند.
ابتدا آئین نامه سازمان
مهاجرین خوانده شد و گفتند
هرکس این آئین نامه و
اساسنامه را قبول دارد
تقاضای عضویت کند
بلافاصله ورقه چاپی بین
حاضرین پخش و مدتی
تنفس داده شد.
حاضرین
ورقه را پرکردند و به هیئت
رئیسه موقت دادند.
بعد از این اعضاء باید شروع
می کردند به انتخابات.
بلافاصله نماینده شوروی
«موکریاک» برخاست و
گفت این البته یک امر مربوط
به مهاجرین است و به ما ارتباطی ندارد و ما به شما توصیه می کنیم اگر می خواهید
به میهن خود مراجعت نمائید افسران را در هیئت مدیره و عامله انتخاب نکنید
زیرا افسران محکومیت زیادی دارند و مقامات دولتی ایران نسبت به آنها
فوق العاده خشم و غضب دارند و این هیئت عاملی باید فردا به عنوان نماینده
مهاجران ایرانی با مقامات دولتی ایران و نمایندگان آنها در شوروی و خارج از
شوروی تماس بگیرند بنابراین اگر افسران و اشخاصی که دارای محکومیت زیاد
هستند جزو این هیئت عامله باشند مقامات ایرانی از تماس با آنان خودداری
خواهند ورزید.
بنابراین صلاح بر این است که افسران و اشخاصی که دارای محکومیت زیاد هستند در این
هیئت عامله انتخاب نشوند.
آذر و چند نفر اعتراض کردند ولی بی فایده بود زیرا اکثریت حساب شده بود و
چتربازان غلام یحیی را هم بی جهت به جلسه نیاورده بودند.
اشخاص اعتراض کردند اگر چنین است پس
چرا ابتدای امر هنگام قرائت اساسنامه و آئین نامه نگفتید و چرا در اساسنامه ذکر نکردید.
آن را از مردم
مخفی نگاه داشتید از همه تقاضای عضویت را گرفتید و حال که موقع انتخابات است مطرح می کنید این
دغلی و فریبکاری است.
ولی این صداهای اعتراض با های و هوی مزدوران در نطفه خفه می شد تا اینکه رأی گرفتند و وجود
چتربازان کار خود را کرد و این «ماده واحده» تصویب شد.
بعدا انتخابات به عمل آمد و نصرت اللّه جهانشاهلو ـ یوسف لنکرانی (که استوار سابق هوائی بود و به علت
انواع جنایات و آدمکشی محکوم به اعدام هم هست از سیاهه مستثنی شد و مشت اربابان بازگشت) ـ بانو
ژاله سلطانی ـ رشیدفر (که گویا اسمش کاظم باشد دقیقا نمی دانم) حسین هاشمی (به نام مستعار دارا
گرامی) ـ ناصرانی و شاید کسان دیگری که نظرم نیست به عضویت این کمیته انتخاب شدند.
اردوبادی و شخص دیگری که نظرم نیست به سمت عضویت کمیسیون تفتیش انتخاب شدند.
عده ای از
حاضرین اعتراض کردند و گفتند این چه صیغه ای است.
نماینده شوروی گفت که افسران و اشخاصی که
دارای محکومیت های سنگینی هستند بهتر است که انتخاب نشوند پس چطور جهانشاهلو که معاون
«نخست وزیر» حکومت فرقه و پیشه وری بوده و یا لنکرانی که مرتکب جنایت شده و محکوم به اعدام
است و یا اردو بادی که در بانک ملی مرتکب سرقت شده انتخاب گشته اند.
گوش شنوا نبود و مثل همیشه
جلسه ختم شد و افراد متفرق گشتند.
بعدا قرار شد کسانی که از نواحی مختلف به عنوان هیئت های عامل انتخاب شده اند نمایندگانی جهت
شرکت در یک جلسه به مسکو بفرستند و انتخابات کمیته سازمان مهاجرین سراسر شوروی صورت گیرد.
از شهر دوشنبه علی کباری و احمد طباطبائی و از قزاقستان سهراب زمانی و از باکو علی ابلوچ و حسین
البرزی که هر دو از مهاجران قفقازی هستند به مسکو آمدند و جلسه تشکیل شد و در نتیجه هیئتی به نام
کمیته مهاجرین ایرانی به ریاست نصرت اللّه جهانشاهلو و معاونت علی کباری و عضویت سهراب زمانی و
یوسف لنکرانی و احمد طباطبائی و بانو ژاله سلطانی (همسر شمس الدین بدیع تبریزی) تشکیل شد.
(در مورد انتخابات علی کباری از شهر دوشنبه تردید دارم نمی دانم دقیقا از کجا انتخاب شده ولی معاون
جهانشاهلو است ضمنا سهراب زمانی و یوسف لنکرانی هم سمت معاونت دارند شاید معاونت غیررسمی
باشد.
نمی دانم)
فردای آن شب حسن قائم پناه (ستوان یکم سابق پیاده ارتش) و چندی بعد پرویز اکتشافی (افسر سابق
نیروی هوائی) از عضویت این سازمان استعفا دادند.
اولاً پولی تاکنون به عنوان حق عضویت پرداخت نشده.
ثانیا پرداخت هم شده باشد بسیار ناچیز است.
جهانشاهلو، علی کباری و گویا یوسف لنکرانی بابت کار در این کمیته مبلغی هر یک در حدود 100 تا 150
روبل حقوق اضافه بر حقوق ماهیانه خود می گیرند.
مخارج این جمعیت هم از طرف صلیب سرخ و هلال
احمر شوروی (شعبه کمک به مهاجرین سیاسی) که در حقیقت شعبه ای از کمیته مرکزی حزب کمونیست
اتحاد شوروی و امنیت ان کشور است پرداخت می شود.
رئیس این جمعیت جهانشاهلو مرتبا و شاید حداقل هفته ای یکبار به کمیته مرکزی حزب کمونیست
شوروی به دیدن همان یفین پطروویچ موکریاک می رود و کلیه مسائل مبتلابه را با او در میان می گذارد و از
او کسب اجازه می کند.
مثلاً زمانی که جناب آقای هویدا نخست وزیر به اتحاد شوروی آمدند این کمیته مهاجرین نامه ای تنظیم
کرد که توسط ایشان خدمت شاهنشاه آریامهر تقدیم گردد و مضمون آن تقاضای عفو مهاجرین بوده است.
چنانچه نصرت اللّه جهانشاهلو اظهار داشت هنگام نوشتن نامه درباره عنوان و لحن نامه اختلاف نظر پدید
می گردد.
جهانشاهلو طرفدار لحن ملایم و ذکر عناوین معموله بود و بعضی از جمله یوسف لنکرانی و
سهراب زمانی با این امر مخالفت داشتند و برخی بی طرف بودند.
بالاخره بغرنج حل نشد و به همان یفیم پطروویچ موکریاک مراجعه کردند او تأیید کرد که باید عناوین ذکر و
نامه با لحن ملایم نوشته شود.
به این ترتیب میزان استقلال عمل کمیته مهاجرین هم معلوم و روشن است.
این کمیته و شخص جهانشاهلو و یوسف لنکرانی و سهراب زمانی و بقیه اعضاء با شعبه مهاجرین سیاسی
در صلیب سرخ شوروی ارتباط نزدیک دارند و همواره با آنها مشورت می کنند و از آنها دستور می گیرند.
ضمنا این کمیته تحت نفوذ مستقیم دکتر رادمنش نیز هست و دستورات رادمنش را هم که البته با توافق
مقامات شوروی باشد اجرا می کند.
اصل در پرونده سازمان مهاجرین ایرانی و شوروی
پرونده احمدعلی رصدی اعتماد ضمیمه و بایگانی شود.
ذیل شماره 149 ـ 12 /1 /47 ش 315
منبع:
کتاب
چپ در ایران - کادرهای حزب توده به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 463