صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

ایران و استعمار سرخ و سیاه

ایران و استعمار سرخ و سیاه


متن سند:

ایران و استعمار سرخ و سیاه

کتب آسمانی از طرف خداوند بزرگ برای برقراری عدل و قسط و زدودن الحاد، بت‌پرستی، شرک و نابرابری نازل شدند. در مقابل جبهه‌ی حق، یکتا‌پرستی و صراط الهی، جنود کفر و شرک و مستکبران و ظالمان قرار داشته و دارند که برای زدودن روح توحید و آزادی از هیچ اقدامی کوتاهی نکرده و نخواهند کرد.
پیامبران بزرگ الهی همچون؛ حضرت ابراهیم(ع)، حضرت نوح(ع)، حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی(ع) در راه استقرار کلمه طیبه لااله الاالله و نجات ستمدیدگان از ظلم و تعدی و تجاوز زیاده‌خواهان و زورگویان، سختی و مرارت‌های طاقت‌فرسایی متحمل شدند. فشارهای گوناگون روحی و روانی و جسمانی که خارج از تحمل انسان عادی بود، اما رسولان الهی در مقابل تمام این مصائب و مشکلات و محرومیت‌ها، صبر پیشه کردند تا شجره‌ی وحدانیت همچنان بر روی زمین باقی ماند و هر روز نسبت به گذشته تنومندتر شود و شاخه و برگ جدیدی برآن جوانه زند و زنان و مردان مؤمن و رستگار به جامعه بشریت تحویل دهد.
رسول گرامی اسلام(ص) نیز به نصّ صریح آیات، روایات و کتب و منابع تاریخی با مشکلات عدیده‌ای رو به رو بود و جامعه اشرافی مکه برای حفظ امتیازات اشرافی و به بند کشیدن مردم ستمدیده و بهره‌مندی و تثبیت موقعیت مالی، اعتقادی و ارزشی خود از تمام توانایی و استعداد خود کمک گرفت تا شاید از شکل‌گیری جامعه توحیدی و عدالت‌محور قرآنی و اسلامی ممانعت کرده و آن را از پای درآورد.
برای اشراف مکه که تمام ارزش‌های اشرافی و مناسبات موجود و حاکم در مکه و جامعه عربی را در قلمرو اقتدار سیاسی و نظامی اشراف، رفتار و سنن اشرافی، تنعمات و امتیازات مالی و حقوقی و نسبی و قومی، قابل تصور و شایسته استمرار می‌دانستند، طبعاً درد‌آور و غیرقابل تحمل بود که محمد (ص) با آنان از رفعت و کرامت و مساوات جایگاه انسانی تمام انسان‌ها در نظام خلقت سخن گوید و بر همان شالوده، بر شناسایی حقوق سائلین و محرومان تأکید کند و بگوید که در اموال ثروتمندان، حقی معلوم برای سائل و محروم وجود دارد. اشرافیتی که بر بنیاد فلسفه شرک و نتایج اجتماعی آن، مالکیت بر انسان‌ها را نیز قانونی و طبیعی و موجه می‌شمرد، چگونه می‌توانست با چنین پیام‌هایی وحشت‌زده نشود؟ اشراف مکه که بردگان را در حد چهارپایانی برای خدمت به خویش می‌دانستند، چگونه می‌توانستند بپذیرند که بردگانی همچون زید، بلال و صهیب، با امیه، ولید، عتبه و شیبه و سایر اشراف برابر باشند؟ آنان حتی نمی‌توانستند تصور کنند که انفال و ماعون و ثروت‌هایی نظیر آنها، متعلق به همه مردم است نه اشراف.1
بدیهی بود با این نگاه، جامعه اشرافی مکه با تمام قد و قواره‌ی خود در مقابل وحی و رسول ایستادگی کند و همان‌گونه که اشراف به زودی متوجه خطر اسلام برای منافع خود شدند، محرومان، ستمدیدگان و بردگان این شهر نیز دریافتند که راه نجات دنیا و آخرتشان، در تمکین از تعالیم محمد (ص) است. نوشته‌اند که وقتی امیۀ بن خلف، بلال حبشی را شکنجه‌های طاقت‌فرسا داد، از بلال پرسیدند که مگر در «اَحَد» چه یافته‌ای که این همه سرسختی می‌کنی؟ پاسخ داد که نجات و آزادی خویش را.2
ملموس شدن پیام دین اسلام برای مشرکان تهدیدی جدّی بود و به همین دلیل بود که برای مقابله با اسلام، پیامبر و نومسلمانان؛ دست به اقداماتی مانند انزوای اجتماعی پیامبر، استهزا، تهمت ساحری، جاودگری و دروغگویی و ... زدند تا شاید بتوانند دین نوظهور را در نطفه خفه کرده3 و آن را به شکست بکشانند، اما اراده لایزال الهی بر پیروزی مؤمنان و مصلحان گواهی داد و مشرکان مکه و شبه جزیره نابود شدند.
در ایران اسلامی، در فراز و فرود شاهان و سلسله‌ها، قیام‌های مردمی، حرکت‌های آزادی‌بخش و اصلاحگر اجتماعی و مذهبی قابل توجهی سراغ داریم که در گذر زمان رُخ داده است. دوران پهلوی اول و دوم یکی از مقاطع حساس تاریخ اسلام و تشیع است که رضاخان پس از استقرار و تثبیت حکومت خود، تلاش بی‌شماری برای زدودن ریشه اسلام و مسلمانی از جامعه ایرانی و اسلامی کرد. پس از او نیز فرزندش محمدرضا، راه رضاخان را که تبعیت از دستورات و برنامه‌ی استعمارگران بود، در پیش گرفت و با ابعادی وسیع‌تر و عمیق‌تر، ایمان و تدین و پاکی و رستگاری جامعه شیعی را نشانه گرفت.
یکی از فرازهای مهم تاریخ معاصر ایران، کودتای 28 مرداد 1332 بود که طی آن آمریکا‌ و انگلیس شاه فراری را به تخت بازگرداندند و سیاست سرکوب را به نوعی پی‌گرفتند که برای آینده‌ای طولانی، ایران در یَد قدرت آنها خواهد بود و از منافع سرشار آن بهره خواهند برد و از شکل‌گیری هرگونه حرکت اعتراضی که تضعیف حاکمیت پهلوی باشد، ممانعت خواهند کرد، اما پس از یک دهه، قیامی دیگر به رهبری فردی از سلاله نبی‌اکرم (ص) و حضرت علی (ع) در جامعه ایران به وقوع پیوست که خواب خوش مستکبران را به کابوس تبدیل کرد و ملت غیور ایران با پرچمداری روحانیت در عرصه‌ی جدیدی از تاریخ خود قدم گذاشت که نهضت امام خمینی (ره) نام گرفت.
انقلاب امام(ره) به تأسی از حکومت ظلم ستیز و کفر برانداز حضرت محمد (ص) شکل گرفت و ملت ایران 15 سال حبس، زجر و شکنجه، محرومیت، تبعید و شهادت را مقابل خود دید.
جنگ روانی و به کار گرفتن تمامی رسانه‌های داخلی و خارجی و استکباری برای بدنام کردن امام(ره) و یاران او و به طور کلی اسلام و قرآن و تعالیم انسان‌ساز آن، وجهه همت سردمداران رژیم پهلوی و حامیان خارجی او قرار گرفت و در گیرودار لایحه اصلاحات ارضی و تقسیم زمین زارعان و اعتراض امام(ره) به رفرم‌های ظاهری شاه و لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی، رژیم شاهنشاهی، مخالفت امام(ره) را به نفع زمین‌داران و اربابان و فئودال‌ها عنوان کرد و با اعلام انقلاب ـ به اصطلاح سفید ـ امام خمینی (ره) را مخالف با آزادی زنان معرفی کرد.
همچنین در واقعه 15 خرداد سال 42، فردی به نام عبدالقیس جوجو را دستگیر کرد و مدعی شد که این تبعه مصری، تأمین‌کننده منابع مالی از طرف عبدالناصر برای شورشیان بوده است. دروغی که به زودی رنگ باخت و باعث آبروریزی حاکمان شد.
چاپ مقاله‌ای با عنوان، ایران و استعمار سرخ و سیاه در روزنامه اطلاعات 17دی سال 1356 و اعلام وابستگی رهبری قیام به بیگانگان، یکی دیگر از آخرین حرکت‌های تبلیغی رژیم بود که باعث خروش فراگیر و بنیان برانداز ملت شد و آتش این حرکت عظیم پس از یک سال طومار رژیم 25 ساله شاهنشاهی و حکومت پهلوی را در هم پیچید و انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.
اسناد زیر که متضمّن نوشته‌‌هایی علیه امام خمینی(ره) است، نمونه‌ای از این تلاش‌ها است:

سند شماره (183)
تاریخ: 1 /9 /43
موضوع: روزنامه پست تهران
کاردار، نویسنده روزنامه پست تهران به یکی از دوستان خویش گفته است پس از انتشار مقاله‌ای که اخیراً علیه آیت‌الله خمینی در روزنامه پست تهران درج گردیده روزانه تعدادی نامه تهدید‌آمیز برای مسئولین روزنامه پست تهران واصل می‌گردد که مفاد نامه‌ها همگی تهدید کارکنان روزنامه مذکور است ضمناً این شخص اضافه کرده علاوه بر نامه‌های مذکور روزانه به طور متواتر تلفن‌های تهدید‌آمیزی به مسئولین این روزنامه می‌گردد.
سند شماره (184)
به: 312 تاریخ: 9 /8 /36
از: 26/ ﻫ شماره: 186 /26/ ﻫ
موضوع: آتش‌سوزی در انبار روزنامه اطلاعات
پیرو: 1813 /26/ ﻫ ـ /8 /36
ساعت 15 روز 27 /7 /36 انبار دفتر نمایندگی روزنامه اطلاعات یزد طعمه حریق گردید در این آتش‌سوزی مقداری روزنامه و مجله و همچنین روزنامه‌های ویژه اطلاعات که مربوط به سال‌های قبل بوده و تعدادی گونی سوخته و حدود یکصد و پنجاه هزار ریال خسارت وارد گردیده است.
نظریه شنبه: برابر تحقیقات معموله تاکنون علت آتش‌سوزی روشن نشده لیکن آقای احمد خضری یزدان نماینده روزنامه اطلاعات در یزد مدعی است چون آقای حجازی شب قبل از آتش‌سوزی در روی منبر در مسجد جامع کبیر برعلیه نشریات اطلاعات از جمله بانوان و جوانان و حتی مجله زن روز که متعلق به روزنامه کیهان می‌باشد انتقاداتی نموده این اظهارات وی باعث تجری افراد متعصب مذهبی بخصوص جوانان یزدی شده و این آتش‌سوزی صورت گرفته زیرا بیش از 1 سال است که در این انبار جراید اضافی نگهداری و تا به حال چنین اتفاقی رخ نداده است.
نظریه یکشنبه: آتش گرفتن انبار روزنامه اطلاعات مورد تأیید است. افق
نظریه سه‌شنبه: 1ـ نظریه یکشنبه مورد تأیید است. 2ـ با تحقیقاتی که به عمل آمده آقای خضری موضوع سخنرانی آقای سیدعبدالرضا حجازی و آتش گرفتن انبار دفتر روزنامه را که با یکدیگر مرتبط می‌دانسته به دفتر مرکزی روزنامه اطلاعات در تهران تلفنی اطلاع داده و نامبردگان از وی خواسته‌اند تا در صورت امکان نوار مکالمات ضبط شده حجازی را به تهران ارسال تا موضوع تعقیب گردد. اورنگ
نظریه 26/ ﻫ: نظریه سه‌شنبه مورد تأیید است.

سند شماره (185)
روزنامه اطلاعات شماره 2536 مورخ 17 /1 /36
تحت‌عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» به قلم شخصی، ضمن اشاره به اینکه این روزها به مناسبت ماه محرم و عاشورای حسینی بار دیگر اذهان متوجه استعمار سیاه و سرخ شده است پیرامون آغاز انقلاب شاه و ملت در روز ششم بهمن ماه2521 شاهنشاهی و متحد شدن استعمار سرخ و سیاه در ایران و پیدایش بلوای روزهای پانزدهم و شانزده خرداد ماه 2522 در تهران بحث کرده می‌نویسد.
مردی که سابقه‌اش مجهول بوده و به قشری‌ترین و مرتجع‌ترین عوامل استعمار وابسته بود چون در میان روحانیون عالی‌مقام کشور با همه حمایت‌های خاص موقعیتی به دست نیاورده بود در پی فرصت می‌گشت که به هر قیمتی هست خود را وارد ماجراهای سیاسی نموده اسم و شهرتی پیدا کند.
روح‌الله خمینی عامل مناسبی برای این منظور بود و ارتجاع سرخ و سیاه او را مناسب‌ترین فرد برای مقابله با انقلاب ایران یافتند و او کسی بود که عامل واقعه ننگین روز پانزدهم خرداد شناخته شد.
روح‌الله خمینی معروف به «سید هندی» بود درباره انتساب او به هند هنوز حتی نزدیک‌ترین کسانش توضیحی ندارند. به قولی او مدتی در هندوستان بسر برده و در آنجا با مراکز استعماری انگلیس ارتباطاتی داشته است و به همین جهت به نام «سید هندی» معروف شده است قول دیگر این بود که او در جوانی اشعار عاشقانه می‌سروده و به نام «هندی» تخلص می‌کرده است و به همین جهت به نام هندی معروف شده است.
آنچه مسلم است شهرت او به نام غائله‌ساز پانزده خرداد به خاطر همگان مانده است. کسی که علیه انقلاب ایران و به منظور اجرای نقشه استعمار سرخ و سیاه کمر بست و به دست عوامل خاص و شناخته شده علیه تقسیم املاک، آزادی زنان، ملی شدن جنگل‌ها، وارد مبارزه شد و خون بیگناهان را ریخت و نشان داد هستند هنوز کسانی که حاضرند خود را صادقانه در اختیار توطئه‌گران و عناصر ضد ملی بگذارند.

سند شماره (186)
26 /1 /36
شایعه تحریم روزنامه اطلاعات
در پی درج خبر «ایران و استعمار سرخ و سیاه» در روزنامه اطلاعات مورخ 17 /1 /2536، بین بازاریان و کسبه تهران شایعه گردیده عده‌ای از روحانیون خرید روزنامه مذکور را تحریم نموده‌اند.

سند شماره (187)
به: 347 تاریخ: 4 /2 /37
از: 6 ﻫ شماره: 23232 /6 ﻫ
موضوع: روزنامه اطلاعات
پس از درج مقاله‌ای در روزنامه اطلاعات در مورد خمینی سطح فروش روزنامه مزبور در سطح کشور کاهش یافته و در آبان هم روزانه حدود 3 شماره کمتر از قبل روزنامه به فروش می‌رسد که از طریق نمایندگی به تهران عودت داده می‌شود و چندی پیش هم چند نفر از روزنامه‌فروشان آبادان اظهار داشته بودند بنا به فتوای روحانیون روزنامه اطلاعات نجس است و حاضر به قبول روزنامه نبوده‌اند.
نظریه شنبه: عدم فروش 3 شماره روزنامه نسبت به سابق و عدم قبول روزنامه توسط چند نفر از روزنامه‌فروشان مورد تأیید می‌باشد.
نظریه سه‌شنبه: شنبه صادق می‌باشد.

سند شماره (188)
به: مدیریت کل اداره سوم 347 تاریخ: 23 /2 /37
از: سازمان تهران 2 ﻫ شماره: 2836/ 2 ﻫ
درباره: نصب اعلامیه در مؤسسه روزنامه اطلاعات
برابر اطلاع واصله در تاریخ 21 /2 /37 یک برگ اعلامیه روحانیون در مورد تعطیل بازار به درب اتاق کار آقای فرهاد مسعودی مدیر مؤسسه اطلاعات چسبانده بودند که به وسیله یکی از کارمندان مؤسسه برداشته شده است. همچنین در ساعت یک بامداد روز 23 /2 /37 یک دستگاه پیکان مقابل محل روزنامه اطلاعات متوقف و سرنشین آن با عجله از اتومبیل پیاده و به طرف مؤسسه اطلاعات حرکت ولی چون متوجه نگهبان مؤسسه گردید که مراقب او می‌باشد سریعاً به طرف خودرو حرکت و متواری می‌شود مراتب جهت استحضار اعلام می‌گردد.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت تهران ـ پرنیان فر
از طرف فردوس
گوینده: صابر
گیرنده: زرگرها
ساعت 12 روز 23 /2 /37
مراتب را به پلیس تهران اعلام دارند. 24 /2 /37 به بخش 2 ﻫ اوامر ابلاغ شد. 24 /2 /37
در پرونده روزنامه اطلاعات بایگانی شود. زرگرها 25 /2 /37

سند شماره (189)
به: 347 تاریخ: 27 /7 /57
از: 2 ﻫ شماره: 1293 /3 ﻫ
موضوع: علی نیک‌رفتار سرپرست روزنامه اطلاعات تبریز
پیرو: 1287 /3 ﻫ ـ 16 /6 /57
نامبرده برخلاف وظایف خبرنگاری که صرفاً بایستی در مسایل خبری روزنامه بر حسب آیین‌نامه خبرنگاران دخالت داشته باشد مورخ 9 /6 /57 نامه‌ای به محمدعلی قاضی طباطبایی ارسال داشته و در مورد چاپ مقاله علیه خمینی در روزنامه اطلاعات توضیحاتی داده و متذکر شده که این مطلب در آن زمان در نتیجه فشار دولت و وزارت اطلاعات و جهانگردی صورت گرفته و قاضی طباطبایی نیز آن را در مسجد مقبره بالای منبر قرائت نموده است.
نظریه شنبه: چیزی نمانده بود در آن موقع اداره اطلاعات و جهانگردی و مؤسسات وابسته وسیله شرکت‌کنندگان در مجالس مذهبی به آتش کشیده شود و یا کارمندانش مورد ضرب و جرح قرار گیرند و عمل نامبرده بالا که خبرنگار می‌باشد غیرقانونی بوده است فتوکپی نامه مورد بحث به پیوست می‌باشد.
نظریه یکشنبه: صحت خبر مورد تأیید است نامبرده بالا یکی از مخالفین دولت معرفی شده و اظهارنظر پیرامون وضعیت علی‌نیک‌رفتار از طریق ﻫ 3 امکان‌پذیر می‌باشد. ضمناً فتوکپی نامه مورد بحث به پیوست تقدیم می‌گردد.
نظریه چهارشنبه: نظریه یکشنبه مورد تأیید است.
نظریه جمعه: نظریه چهارشنبه تأیید می‌گردد.

توضیحات سند:

1. زرگری‌نژاد، غلامحسین، تاریخ صدر اسلام (عصر نبوت)، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی (سمت)، 1385، صص 246 ـ 247
2. همان، ص 249
3. همان، صص 250 ـ 260

منبع:

کتاب اتفاقات تاریخی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 335








صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.