این پیام است از ما زنان مسلمان خراسان به عموم ملت رنجدیده ایران پیامی است جانگداز و دلخراش اما حرکتآفرین
متن سند:
بسمه تعالی شأنه
این پیام است از ما زنان مسلمان خراسان به عموم ملت رنجدیده ایران پیامی است جانگداز و دلخراش اما حرکتآفرین شما ای خواهران و برادران محترم مسلمان پیام ما را که از اعماق جان ما بر میخیزد به گوش جان بشنوید و به خواستههای مشروع این خواهران مذهبیتان پاسخ مثبت دهید (ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم) ما برای مقتولین شهید اسلام که در راه تحقق حکومت اسلامی به رهبری حضرت نائب الامام (خمینی) مد ظله العالی در شهر مقدس قم و در تبریز و یزد و جهرم و اهواز و دیگر شهرستانهای ایران چون گلهای پرپر شدهاند به خاک و خون افتادهاند گریه کردیم. شما هم بر طلاب غرقه به خون و شهیدان مظلومی که در مشهد در روز شانزدهم ماه مبارک شعبان در جریان تشییع جنازه مرحوم حاج شیخ احمد کافی1 به دست مأمورین جلاد شاه دژخیم کشته شدهاند گریه کنید و برای چندمین بار خود و فرزندانتان را پیراهن سیاه بپوشید و این بار به سوگ عزیزانمان بنشینید که خون پاکشان در کنار حرم مطهر امام هشتم (ع) بیگناه بر زمین ریخته شد شما ای مردم غیور تبریز میدانید که ما برای شهدای رشید اسلام که جوانمردانه در تبریز کشته شدند روزهای متوالی محافل باشکوه به پا داشتیم و جنایات این دستگاه دیکتاتور پهلوی را بگوش همه رسانده و اعلام کردیم که مراسم نوروزی امسال را برپا نمیکنیم و چشم انتظار روزی هستیم که حجلهگاه فرزندان و شوهرانمان را به بستر خونآلوده آنان در راه حمایت از قرآن مبدل سازیم شما هم اینک هرگونه وظیفهای احساس میکنید برای شهیدان روحانی و بازاری و دانشجو و حتی دختر 3 سالهای که در مهد کشته شده انجام دهید.
تو ای قم ای دانشگاه بزرگ اسلام و ای مهد پرورش سربازان فدایی امام زمان ما ای زمین مقدسی که خدمتگزاران با اسلام ما از تو برمیخیزند اگر در 29 محرم امسال و در 17 خرداد سه سال قبل و [ناخوانا] و در 15 خرداد2 سال 42 ناظر ریختن آن همه خونهای پاک بودی اینک به مشهد بنگر و ببین که این رژیم سفاک پهلوی خونهای پاک هزاران مسلمان را که در واقعه کشف حجاب در مسجد گوهرشاد به دستور رضاخان قلدر سفاک ریخته شده کافی ندانست خونهای پاک هزاران مسلمان را در مسجد فیل به دست محمدرضا شاه خائن به این مملکت ریختند کم بود خونهای پاکی که در طول این 5 سال حکومت ننگین مکرراً از این مردم پناهنده به امام هشتم (ع) ریختند کم بود که واقعه شوم 16 شعبان را تشکیل دادند و برای چندمین بار ما مادران و خواهران داغدیده عزادار فرزندان و سیاه پوش مرگ عزیزانمان نمودند. تو ای فاطمه معصومه ای بزرگ الگوی زن اگر در روز اول فروردین امسال در صحن و حرم مقدس مطهرت ناظر حمله وحشیانه کماندوهای از خدا بیخبر مجروح و مضروب نمودن بهترین فرزندان اسلام بودی ما هم در مشهد شاهد بودیم در کنار مرقد پاک هشتمین امام شیعه حضرت رضا (ع) دشمن حتی از حمله وحشیانه به داخل صحن و حرم مقدس و ریختن خون پاک چندین نفر زوار بیگناه و مجاور در تحت قبه منوره کوتاهی نکرد. یعنی درست همانجایی خونها به زمین ریختند شاه خائن همه ساله سالی دو بار میآید و با چهره حق به جانب خائنانه میایستد و پلیدترین مأمورین را که به لباس مقدس روحانیت درآوردهاند با خود یدک میکشد تا به او لقب شاهنشاه اسلامپناه بدهد و این سفاک را که جگر مقدس اما هشتم (ع) صبح و شام از او خون است تعریف و تمجید کند اما ملت بیدار شده است و بر این مردک پلید و آن مداح مزدور و پلیدترین لعن و نفرین میفرستد تو ای فیضیه پایگاه مجاهدین اسلام و شهیدان فضیلت اینک بدان مدرسه نواب ما هم در مشهد به سرنوشت خونین تو گرفتار شد و به دست همان شاه جلادی که دشمن بزرگ علم و دانش است این فیضیه دوم کوبیده شد و در و دیوار و پنجرههایی را رنگ خون پوشاند و طلابش که شکوفههای امید آینده اسلام بودند زیر ضربات بیرحمانه پلیس جان دادند و پس از ویرانی و شکستن شیشهها و غارت بردن کتابهایمان مدرسه در اشغال نیروی ارتش و پلیس درآمد اما ما مادران و خواهران سرافرازیم زیرا اگر در خیابان نادری به چشم میدیدیم چگونه اجساد غرقه به خون و نیمهجان فرزندان و برادران روحانی ما را مأمورین شاه از مدرسه بیرون میکشاندند و در آمبولانسها هر یکی را نیمه جانی داشت با باتوم بر فرقش میکوبیدند تا آخرین رمق حیاتش گرفته شود همین ما به گوش صدای پرشور شعارهای پیاپی مرگ بر این سلسله پهلوی و خمینی بتشکن خدا نگهدار تو و مردان حق زندانند یا کشته میدانند و بالاخره زنده و جاوید باد یاد شهیدان ما را با تمام جانمان از فضای باصفا و روحانی این مدرسه و سپس از در و دیوار همه شهر مشهد میشنیدیم.
و اینک روی سخن با توست ای زعیم بزرگ ای قائد عظیم ای بر صراط مستقیم ای امام امت ای ایمان ملت ای مادرت زهرای اطهر به تو فرزند مفتخر (ای امام خمینی) تو یگانه مرجع تقلید و ملجاء امت و پناه ایمن ملتی که پرچم کلمه حق عند امام جائر را فقط و فقط در این زمان تو به دوش خویش کشیدی تو آنچنان رهبری هستی که در طول 15 سال مبارزه بیامان با هشتاد سال سن عصمت سیاست را به ثبت رساندی به دنیا اعلام کردی در راه دفاع از حقوق پایمال شده ملت مظلوم ایران و فلسطین در برابر شاه عمله استعمار و صهیونیسم تا آنجا ایستادگی میکنی که همه [ناخوانا] را از تو سلب نمایند و به تبعیدگاه بفرستند و فرزند 48 سالهات را بکشند و خود فرمودی من یکی دو نفس بیشتر از عمرم باقی نمانده امیدوارم در بستر مرگ طبیعی نمیرم، زندگیم که به اسلام خدمتی نکرد شاید مرگم باعث اثری شود ای مرزبان اسلام ای روح خدا به روح بزرگت سوگند که ما در راه رسیدن به کمال مطلوب تنها راه تو را تعقیب میکنیم و تنها به رهبری تو گردن مینهیم که ملاکهای رهبری را در تو یافتیم و با خون این همه فرزندان شهیدمان سند دفاع از تشکیل حکومت اسلامی را امضاء مینماییم و همیشه در خاطرهها خاطره سخن ملکوتی تو را گرامی میداریم که فرمودی آن ملتی که حتی بانوان آن قیام کنند پیروز است. مضمون سخن
18 شعبان 1357 ـ بانوان و دوشیزگان مسلمان خراسان
برادر مسلمان با رعایت اصول امنیتی در تکثیر و پخش کوشا باش.
توضیحات سند:
1. حجتالاسلام شیخ احمد کافى، فرزند میرزا محمد در اول خرداد 1315 ﻫ ش در مشهد مقدس دیده به جهان گشود. پدر بزرگش حضرت آیتالله میرزا احمد کافى امامى از علماى معروف یزد بود که به قصد زیارت به مشهد مقدس عزیمت و در آنجا سکنى گزید. مرحوم کافى در شش سالگى وارد دبستان ایمانى مشهد شد و به فراگیرى دروس متداول مشغول شد. پس از آن هم زمان با تحصیل دروس جدید، در نزد پدر بزرگ خود به فراگیرى علوم اسلامى پرداخت. بخشى از مقدمات را نزد وى خواند و در سال 1327 وارد مدرسه علمیه نواب مشهد شد. از پانزده سالگى در حرم مطهر رضوى حضور مىیافت و با صداى گرم خود براى زائران دعاى کمیل مىخواند. در سال 1333 به همراه پدر بزرگ خود مرحوم حاج میرزا احمد کافى عازم نجفاشرف شد و در مدرسه آیتاللّه سیدمحمدکاظم یزدى معروف به مدرسه سید به تحصیل پرداخت و از محضر آیات عظام: سیدابوالقاسم خویى، سیدمحسن حکیم، سیدمحمود شاهرودى، شهید سید اسداللّه مدنى و حسین راستى کاشانى بهره برد. در سال 1338 به توصیه شهید آیتاللّه مدنى به مشهد بازگشت و در اواخر سال 1342 در تهران ساکن شد. اولین سخنرانى سیاسى وى علیه لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى در تاریخ 14 /12 /41 در منزل آیتاللّه قمى انجام گرفت که منجر به بازداشت وى شد. در دوم فروردین سال 1342 به علت سخنرانى علیه رژیم شاه تحت تعقیب قرار گرفت و در قیام 15 خرداد 42 جزء وعاظى بود که اعلامیهاى در حمایت از امام(ره) صادر و امضا کردند. در تاریخ 4 /11 /43 به مدت چهار ماه و در تاریخ 8 /4 /49 تا 18 /4 /49 نیز بازداشت شد. در سال 1354 به علت سخنرانى حاد علیه رژیم صهیونیستى دستگیر و توسط کمیسیون امنیت اجتماعى به سه سال تبعید به ایلام محکوم شد و در تاریخ 21 /9 /1354 به شهربانى ایلام تحویل داده شد، ولى در ایلام نیز با اقامه نماز جماعت و اقدام به تأسیس کتابخانه و مدرسه علمیه به تلاش خود استمرار داد و به علت این فعالیتها و تلاش آیتاللّه سیداحمد خوانسارى و سرازیر شدن مردم به شهرستان ایلام براى دیدار او، ساواک مجبور شد از باقى مدت تبعید وى صرفنظر نماید و نامبرده در تاریخ 29 /8 /55 مجدداً به تهران بازگشت. ساواک مرتباً جلسات، مکاتبات و تلفنهاى وى را کنترل مىکرد و در مواقع حساس او را احضار و تذکرات لازم را به او مىداد. نامبرده علاوه بر وعظ و خطابه در فعالیتهاى فرهنگى و خدمترسانى به مردم محروم فعالیت گسترده داشت. ساخت مهدیه تهران، تأسیس صندوق قرضالحسنه مهدیه، ارائه خدمات درمانى و تأسیس داروخانه مهدیه، تأسیس حوزه علمیه مهدیه، خریدارى مشروبفروشى مجاور مهدیه و تبدیل آن به کتابخانه، عیادت از بیماران، احداث درمانگاه در شهرهاى مشهد، گرگان، دهلران، آران کاشان، ساختن بیش از بیست مهدیه در شهرهاى مختلف، تأسیس حوزه علمیه ایلام، ساخت حمام در ایلام، ساوه و دهلران، و... از جمله فعالیتهاى ارزشمند او بود. همزمان با تحریم جشن میلاد امام زمان (عج) در سال 57 از سوى امام خمینى (ره) همزمان با تحریم جشن میلاد امام زمان (عج) از سوى امام خمینى(ره)، مرحوم کافى بهرغم فشار ساواک، حاضر به برگزارى جشن نشد و به عنوان سفر راهى مشهد مقدس گردید که در بین راه، به صورت مشکوک طى یک تصادف در 30 تیر 1357 درگذشت.
حجتالاسلام حاج شیخ احمد کافی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1383
2. واقعه 15 خرداد: بـهار 1342 ایران و به ویژه شهر قم پرتلاطم و جنب و جوش بود و کـانون ایـن خـروش منزل حضرت امام(ره) در قم بود. محرم ۱۳۸۳ ق مصادف با خرداد 1342ش بود. در ایام عزاداری سرور شهیدان نام حضرت امام(ره) و نظرات ایشان ورد زبان محافل و هیئتهای مـذهبی بـود. حکومت پهلوی که میدانست روحانیون مخالف در این ایام به خوبی از فرصت استفاده میکنند وحشتزده در صدد جـلوگیری از تبلیغات ضدرژیم برآمد و به وعاظ دستور داد که در ایـام عزاداری از طرح مـباحث سیاسی به ویژه مسائل روز خودداری ورزند. اما حضرت امام(ره) با علمای قم مذاکره کرد و از آنان خـواست تـا هرچه بیشتر عاشورا را بـه نقطه اوج نهضت رسانند و پیشنهاد کرد روحانیون روز عاشورا به مدرسه فـیضیه بـروند و برای مردم سخنرانی کنند. رژیم که از شور و هیجان و ازدحام مردم در مدرسه فـیضیه وحشت داشت سعی کرد تا با شایعهپراکنی مردم را بترساند و در صبح روز عاشورا یکی از مقامهای ساواک از طرف شاه، حضرت امام را تـهدید کرد کـه اگـر بـخواﻫد در مدرسه فیضیه سخنرانی کند کماندوها آنجا را به آتش و خون میکشند. پاسخ امـام خمینی این بود که ما هم به کـماندوهای خـود دستور میدهیم که فرستادگان اعلیحضرت را تأدیب نمایند. به رغـم تـهدیدات شاه، عـصر روز عاشورا حضرت امـام(ره) از مـنزل خارج شدند و در میان ابراز احساسات انـبوه جـمعیت بیسابقه وارد مدرسه فیضیه شدند و نطق تاریخی و سرنوشتساز خـویش را ایراد کردند. امام در سخنانشان به صراحت و به شدت به شاه و سیاستهای حکـومت او اعتراض کردند و او را مجری برنامهها و مقاصد آمریکا و اسرائیل مـعرفی کردند و نتیجه سـیاستهای رژیـم را نابودی اسلام و بدبختی ملت دانستند. در پی این سخنان، مأموران رژیـم در شب۱۲ محرم مـطابق ۱۵ خـرداد 1342 به منزل حضرت امام هجوم بردند و حدود ۳ بعد از نیمه شب ایشان را دستگیر و شبانه به تهران منتقل و در زندان قصر زندانی کردند و این اقدام رژیم عامل بروز قیام ۱۵ خرداد 1342 شـد. خبر دستگیری رهبر انقلاب با سرعت در سراسـر ایـران انتشار یافت. مردم قم قبل از دیگر شـهرها قبل از طـلوع آفتاب ۱۵ خـرداد در جـوار منزل حضرت امـام(ره) اجتماع کردند و به اتفاق حاج آقا مصطفی به سـوی حرم حضرت معصومه(س) رفتند علماء و روحانیون هم که در منزل آیتالله گلپایگانی جمع شده بودند بـعد از صـدور بیانیهای به مردم پیوستند و فریاد یا مرگ یا خمینی در آسمان قـم طـنین افکـند. جـمعیت انبوه سـپس بـه راهپیمایی پرداختند امـا هنوز از حرم چندان فـاصله نگرفته بودند که بـا رگـبار مسلسل نیروهای رژیم مواجه شدند و درگیری آغاز شدکه تا ساعت ۵ بعدازظهر ادامه داشت و سپس شهر قم در خاموشی فرورفت. طـی این درگیری تعداد زیادی از مردم بیدفاع شـهید و مـجروح شـدند. در تـهران تظاهرات مردم خشمگین از بازار بارفروشان در مرکز شهر شروع شد. کشـاورزان ورامین، کن، جماران و دیگر روستاهای اطراف به سمت تهران سرازیر شدند. جمعیت انبوه با شعار مرگ بر شاه در خیابانهای اطـراف بازار تهران به حرکت درآمد. نـام شاه را از مـیدان و مسـجد برداشتند و جای آن را نـام حضرت امام(ره) قرار دادند. رژیم که از قیام عمومی مردم تهران به وحشت افتاده بود نیروهای ارتش و تانکها را به خبابانها گسیل داشت و تهران یکـی از خشونتآمیزترین و خونینترین روزهای تاریخ خود را پشت سر نهاد. رگبار مسـلسلها و گلولههای تانکها جوی خون در خیابانهای مرکز تهران به راه انداخت جمع کثیری از مردم که خواستههای مشروع و قـانونی داشـتند شهید و مـجروح گردیدند. همزمان با تـهران و قـم در شهرهای دیگر هم مردم قیام کردند در شـیراز و خـمین زادگاه حضرت امام(ره) مردم پرتحرکتر بودند (روحانی، بررسی و تحلیل از نـهضت امام خمینی، ص 448 ـ 476؛. دوانی، نهضت روحانیون ایـران، ج 4، ص 43ـ57؛ مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج ۲، ص 42 ـ 45)
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان گلستان- کتاب3 صفحه 22