صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

گزارش

تاریخ سند: 28 آذر 1339


گزارش


متن سند:

مجله امید ایران تحت عنوان روی جاده هوس سلسله داستانهائی درج می نمود که از لحاظ عفت عمومی درج آن به مصلحت نبود.
برطبق دستور کلی تیمسار مدیریت کل اداره سوم به آقای صفی پور مدیر مجله مذکور تذکر داده شد که در نوشتن داستان مزبور رعایت عفت عمومی بشود آقای صفی پور ضمن اظهار تأسف عمیق تعهد نمود که من بعد رعایت نماید آخرین شماره مجله امید ایران ضمیمه است.
عطف توجه عالی را به خلاصه داستان1 استدعا می نماید.
28 /9 /39 ملاحظه شد 29 /9 /39 بایگانی شود.

توضیحات سند:

1ـ در دانشکده با دختری بنام زهره آشنا شدم که این آشنائی بسان آتشی مرا گرم کرده بود.
روزی در خیابانی می رفتم اتومبیلی کنار خیابان ایستاد و راننده آن که زن زیبائی بود از من خواست که سوار اتومبیل او شوم تا مرا به مقصد برساند.
این زن کسی جز کلاله نبود که مرا به خانه خود برد و شب را تا صبح با او گذراندم و صبح در حالی که قرار ملاقات مجدد با او را گذاشتم به دانشکده رفتم.
فردای آن روز طبق قرار قبلی کلاله را دیدم و به یک مجلس مهمانی رفتم.
در این مجلس با مردی بنام فتح اللّه خان آشنا شدم نامبرده مرا از دوستی با کلاله منع می کرد در همین بحث بین من و او جدالی در گرفت که نتیجه آن زخمی شدن فتح اللّه خان بوسیله اسلحه کمری خودش و دستگیری من شد.
کلاله پس از چند روز وسیله آزادی مرا فراهم ساخت و از زندان آزاد شدم و به خانه او رفتم در خانه محتشم قلی برای اولین بار روزی با نازنین دختر او هم صحبت شدم و احساس کردم که این دختر زیبا و خردسال را می پرستم.
یک شب کلاله را آنچنان مست کردم که از پا درافتاد و من توانستم خود را به اطاق نازنین برسانم و با او صحبت کنم.
آن شب را تا صبح با نازنین بودم و با هم زندگی آینده را پی ریزی کردیم اما «گوهر سلطان» کلفت خانه جریان آن شب را که خود شاهد آن بود.
صبح فردا برای کلاله تعریف کرد و کلاله با عصبانیت مرا مورد مؤاخذه قرار داد.
مجله امید ایران ـ مورخ 25 /1 /40 خلاصه داستان روی جاده هوس ص 44

منبع:

کتاب مطبوعات عصر پهلوی - مجله امید ایران به روایت اسناد ساواک صفحه 164

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.