صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

بازجوئی از: محسن مقدسی فرزند محمدعلی

بازجوئی از: محسن مقدسی فرزند محمدعلی


متن سند:

بازجوئی از: محسن مقدسی فرزند محمدعلی

س: با احراز هویت سرکار(به شرح فوق) مشروح اطلاعات خود را درباره فعالیت‌ها و اقدامات ضد‌امنیتی احمدی علی‌آبادی بنویسید.
ج: بنده با احمدی علی‌آبادی قبل از ماه رمضان امسال با هم زیاد آشنا نبودیم ولی امسال ماه رمضان شاهی در مسجد اعظم دعوت شده آنجا زیاد رفیق شده‌ایم و شب‌ها که بعد از منبر همه آخوندهای شاهی برای جلسه دور هم جمع می‌شدند ما هم بودیم و من هاشمی ‌و احمدی علی‌آبادی و شجاعی آخوندها را تحریک می‌کردیم که اسم خمینی را بالای منبر ببرند و او را به نام مرجعیت معرفی کنند ولی این کار را نکرده‌اند همه آقایان شاهی یک عده آملی را و یک عده خوئی را معرفی کرده‌اند ولی شجاعی و احمدی علی‌آبادی و حسن و سیدمحسن هاشمی که هر کس از ما سئوال می‌کرد راجع به مرجعیت ما خمینی را معرفی می‌کردیم و شب‌ها بعد از جلسه من و هاشمی ‌می‌رفتم پیش احمدی این شخص در عظمت خمینی و شریعتی برای ما شرح می‌داد مخصوصاً کتاب‌های شریعتی را همش برای ما تعریف می‌کرد و یک مقدار از فعالیت‌های خمینی را هم برایم می‌گفت و خودش اظهار می‌داشت که من در علی‌آباد اکثر جوان‌هایی که کمونیسم بودند و دین نداشتند آنها را کشاندم به اسلام و همه خیلی جوان‌های روشنی شده‌اند که اگر کتابی یا جزوه‌ای یا رساله خمینی را آنجا برود آنها فوری تقسیم می‌کنند و من این‌ها را آنقدر تشنه خمینی و شریعتی کرده‌ام که حتی حاضرند جانشان را برای این دو نفر فدا کنند و در قم هم که بودیم جزوه‌های شریعتی را به ما می‌داد که مطالعه کنیم و خودش می‌آمد حجره ما برای ما تشریح می‌کرد و همه غروب مدرسه فیضیه با یک عده از طلبه‌ها می‌نشست صحبت می‌کرد و آنها را تحریک می‌کرد و من یک مرتبه اعلامیه حزب رستاخیز خمینی را به او دادم و مطالعه کرد و بعداً داده است به من و در زیر اتاق خودم که یک پنجره داشته است انداختم و همه شب خودش می‌رفت منزل یک سیدشیرازی درس می‌گرفت یک شب هم من را با خودش برد که آن درباره فقه حوزه صحبت کرد و می‌گفت که اصلاً این کتاب لمعه و مکاسب به درد حوزه نمی‌خورد و باید یک کتاب مستقل درباره فقه اسلامی ‌نوشته شود و این احمدی اظهار می‌داشت که من‌ اینقدر علمی‌ که دارم از طرف همین سیدشیرازی است که خیلی با آن دوست بوده است و با محقق نوگندی و با جهانشاهی هم خیلی دوست بوده است که منزل هم زیاد رفت و آمد می‌کرده‌اند و با من و سیدمحسن هاشمی و نبوی و لطیفی هم دوست بوده البته نه مثل آنها و با فرامرز محمودی هم اتاق بوده‌اند و با طلبه‌های بهشهر که در فیضیه حجره 33 و 32 بوده‌اند زیاد رفت و آمد داشته‌اند و یک مرتبه با احمدی علی‌آبادی و سیدمحسن هاشمی ‌و سیدرضای مدنی و قریشی ساروی و فرامرز محمودی با هم رفتیم گلپایگان پیش مشکینی1 و صحبت آنها با هم یک مقدار راجع به حزب رستاخیز بوده و یک مقدار از وضع مراجع قم صحبت کرده‌اند و بعد آقای مشکینی فرمودند که علمای قم اعلامیه نمی‌دهند و کاری نمی‌کنند مسئولیت گردن خودشان است و یک مقدار از وضع درسی حوزه صحبت شده راجع به اصول که فرموده است من اخیراً یک جزوه راجع به معالم نوشته‌ام و داده‌ام قم مدرسه حقانی که قدوسی2 رئیس آنجا بوده است چاپ کند و شما می‌توانید از آنجا تهیه کنید و درس بگیرید و در شاهی هم احمدی علی‌آبادی با زمانی و کبیریان و خناری و یک عده دیگر از انجمنی‌ها تماس داشته است.
س: صحت اظهارات خود را چگونه گواهی می‌نمایید.
ج: تمام مطالب فوق را خودم نوشته‌ام و صحت آن را با امضاء گواهی می‌کنم.
[امضاء] خط‌خوردگی از خودم است. مقدسی
[امضاء] بازجو

توضیحات سند:

1. آیت‌الله على‌اکبر فیض مشکینى، فرزند علی در سال 1300 ﻫ ش در روستاى «آلنى» در یک فرسخى مشکین‌شهر به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایى و علوم قدیم را در مشکین شهر انجام داد. سپس به قم رفت و در حوزه علمیه آن شهر مشغول تحصیل شد و دوره خارج فقه و اصول را نزد مدرسان سرشناس حوزه علمیه قم از جمله آیات عظام محقق داماد، حجت کوه کمرى، بروجردى و امام خمینى (ره) فرا گرفت. بعد از قیام 15 خرداد 1342 سال‌هایى از عمر خود را در زندان و تبعید گذراند. وى یکى از مدرسین برجسته علم اخلاق و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بود. آیت‌الله مشکینى پس از پیروزى انقلاب اسلامى، مسئولیت‌هاى زیر را به عهده گرفت: حاکم شرع دادگاه‌هاى انقلاب، امام جمعه قم، امام جمعه موقت تبریز در مدت کوتاهى از سال 1360، سه دوره نماینده مجلس خبرگان رهبرى که همواره ریاست آن مجلس را عهده‌دار بود و عضو و رئیس شوراى بازنگرى قانون اساسى در سال 1368. آیت‌الله علی‌اکبر مشکینی در سال 1386 دار فانی را وداع و در جوار حضرت فاطمه معصومه(س) به خاک سپرده شد.
یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب چهلم، آیت‌الله علی‌اکبر فیض مشکینی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1388
2. شهید آیت‌الله علی قدوسی، فرزند ملا احمد قدوسی در سال 1306 ﻫ ش در خانواده‌ای روحانی، در نهاوند متولد شد. پس از فراگیری دروس ابتدایی و دبیرستان، در سال 1321 برای فراگیری علوم حوزوی وارد حوزه علمیه قم شد و پس از پشت سرگذاردن دروس مقدماتی در درس خارج آیت‌الله العظمی حاج آقا حسین بروجردی، و حضرت امام(ره) و درس فلسفه استاد علامه طباطبایی حاضر و در سال 1341 به درجه‌ی اجتهاد نائل آمد. شهید قدوسی مبارزات سیاسی خود را پس از ورود به حوزه با شهید نواب صفوی شروع و فعالیت‌های زیادی را در مبارزه با شاه و تفکرات الحادی و التقاطی شروع نمود. با شروع نهضت حضرت امام(ره) در سال 1342 فعالیت‌های خود را تشدید نمود و به همراه عده‌ای تشکیلات مخفی روحانیون را به وجود آوردند و در همین ارتباط در سال 1344 دستگیر و روانه زندان شد. پس از آزادی از زندان، مدیریت مدرسه‌ی حقانی قم به وی واگذار شد که با همکاری شهید آیت‌الله محمد حسینی بهشتی، اصلاح حوزه‌ی علمیه را سرلوحه‌ی کار خود قرار داد و فراگیری بعضی از درس‌های کلاسیک را برای طلاب اجباری نمود. پس از مدتی این مدرسه به صورت پایگاهی برای مبارزه با رژیم شاه درآمد و طلاب بسیاری دستگیر و روانه زندان شدند. از دیگر اقدامات شهید قدوسی می‌توان به تأسیس مکتب توحید(مدرسه طلاب خواهران) اشاره نمود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به فرمان حضرت امام(ره) به دادستانی کل انقلاب منصوب گردید و پس از دو سال خدمت شبانه‌روزی در 14 شهریور سال 1360 ﻫ ش توسط منافقین کوردل به درجه‌ی رفیع شهادت نائل آمد.
یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت‌الله علی قدوسی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مازندران، کتاب 02 صفحه 167

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.