تاریخ سند: 20 اردیبهشت 1348
موضوع : ساعت وصول 1230 ساعت کشف 1530 کاشف 777 پیرو 971ـ17/2/48
متن سند:
از : عراق
به : کل سوم 316 شماره : 993
سید محمد شیرازی1 مقیم کربلا در تاریخ
18 /2 /48 ضمن مخابره تلگرافی جهت
روحانیون ایران از جمله آیت الله شریعتمداری.
نجفی.
گلپایگانی.
آشتیانی و خوانساری و
فلسفی واعظ اعلام نموده که اقدامات اخیر
دولت ایران شخصیت های عراقی را وادار نمود
که به دولت عراق پیشنهاد نمایند که موضوع
اروند رود را از طریق مسالمت آمیز و بر مبنای
مقررات دین اسلام عمل نمایند و این پیشنهاد
مورد قبول مقامات دولت عراق واقع شده و از روحانیون مزبور سؤال نموده است که آیا مقامات
دولت ایران نیز با چنین پیشنهادی موافقند یا خیر ضمنا در این تلگراف اضافه شده که ایرانیها
در عراق در کمال آسودگی زندگی می نمایند و اخبار منتشره از رادیو ایران را تکذیب نموده است.
ملاحظات.
به طوری که یکی از فرزندان آیت الله حکیم به نام سیدعلاء حکیم در مورد مذاکره مورخه
15 /2 /48 حردان تکریتی با حکیم اظهار نموده حکیم در پایان این مذاکره به تکریتی گفته است
چون هیچ گونه اعتقادی به اظهارات شفاهی مقامات دولتی عراق ندارد بنابراین در شرائطی که
دولت عراق توقع دارد که اقدامی از طرف وی (حکیم) به عمل آید خواسته های خود را کتبا به
مشارالیه (حکیم) تسلیم تا پس از حصول اطمینان اقدام لازم به عمل آورد و قرار می شود که
تکریتی این موضوع را با رئیس جمهوری عراق مطرح و نتیجه را به اطلاع حکیم برساند با توجه
به اینکه تا تاریخ 19 /2 /48 در زمینه فوق نتیجه تصمیمات متخذه از طرف رئیس جمهوری به
اطلاع حکیم نرسیده استنباط می شود که مقامات عراق به طور غیرمستقیم و به منظور برآورد
نظر مقامات دولت ایران پیرامون پیشنهاد فوق الذکر سید محمد شیرازی را وادار به مخابره
تلگراف مزبور نموده اند.
ناهید
یک نسخه در پرونده محمد شیرازی است.
در پرونده شهاب الدین مرعشی نجفی بایگانی شود.
اوانی
75862
اوانی
توضیحات سند:
1ـ سید محمد شیرازی فرزند سیدمهدی شیرازی در سال 1347 قمری در نجف اشرف دیده به جهان گشود و
در سن 9 سالگی همراه پدرش بزرگوارش، آیت الله العظمی سیدمهدی شیرازی، به کربلا عزیمت و در آنجا
ساکن شد و پس از خواندن دروس اولیه، سطوح متوسطه و عالیه را از علماء کربلا آموخت و خارج فقه و اصول را
از درس پدرش و مرحوم آیت الله حاج شیخ یوسف بیارجمندی و دیگران استفاده کرد.
وی از همان اوان جوانی
به تدریس ادبیات، فقه و اصول پرداخت و پس رحلت پدرش در شعبان 1380 قمری، رسما متصدی حوزه
علمیه کربلا شد.
آیت الله حاج سید محمد شیرازی در سال 1391 قمری به واسطه فشار و مزاحمت دولت بعث،
به کویت مهاجرت نمود و پس از 8 سال در سال 1399 به ایران مهاجرت کرده و در قم ساکن شد.
از جمله آثار ایشان دوره 125 جلدی فقهو ...
می باشد.
2ـ حجت الاسلام محمدتقی فلسفی فرزند حاج شیخ محمدرضا تنکابنی در سال 1326 هجری قمری (1286
هجری شمسی) در تهران تولد یافت.
تحصیلات خود را از سن 6 سالگی آغاز کرد و از محضر اساتیدی چون
مرحوم والدش، آقا شیخ محمد علی کاشانی، آقا شیخ مهدی، آقا میرزا مهدی آشتیانی، آقا میرزا طاهر تنکابنی
و میرزا یونس قزوینی بهره مند گردید.
وی نخستین بار در سن 16 ـ 15 سالگی در مسجد محل (فیلسوفها) با
شعری در وصف حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) به منبر رفت و چنان مورد استقبال مردم واقع گردید که در سن
19 سالگی از جمله مدعوین سخنرانی در مجلس شورای ملی آن زمان شد و نامش ورد زبان مردم گردید.
او مبارزات خود را از زمان رضاخان آغاز نمود و در سال 1316 شمسی پس از حادثه خونین مسجد گوهرشاد،
بر بالای منبر این حادثه را محکوم کرد و در نتیجه مدتی ممنوع المنبر و از پوشیدن لباس روحانیت محروم
گردید.
حجت الاسلام فلسفی با حزب توده و تشکیل دولت غاصب اسرائیل مبارزه می کرد و به جمع آوری اعانه جهت
کمک به مردم مظلوم فلسطین می پرداخت.
از خصوصیات بارز وی اطاعت محض و بی چون و چرا از مرجعیت
عالی شیعه حضرت آیت الله العظمی بروجردی بود که ضمن ملاقات با شاه و رساندن نقطه نظرات آقای
بروجردی، موجب عدم تخریب مسجد مادرشاه و ساخت مسجد ارک فعلی، الزامی شدن درس تعلیمات دینی
در مدارس و عدم حرکت دادن مشعل از امجدیه تا دربار که نمودی از آتش پرستی بود، گردید.
در پی غائله
انجمن های ایالتی و لوایح ششگانه مخالفت خود و علما و مراجع وقت به ویژه حضرت امام خمینی (ره) را طی
یک سخنرانی پرشور ابراز داشت و به همین دلیل تحت تعقیب قرار گرفت و تا بعد از انجام رفراندوم تحمیلی
شاه از رفتن به منبر محروم شد.
آقای فلسفی نخستین بار در تاریخ 18 اسفند سال 1341 در مجلس دومین سالگرد رحلت حضرت آیت الله
بروجردی توسط نیروهای شهربانی بازداشت و 2 روز در زندان قزل قلعه محبوس گردید و سپس به مدت 48
روز ممنوع المنبر شد.
در حادثه مدرسه فیضیه منبرهای متعدد رفت و سخنانی پرشور ایراد کرد.
در شب
عاشورای سال 1342 طی نطقی کوبنده به استیضاح دولت اسداللّه علم پرداخت که در همان روز سخنرانی وی
تحت عنوان «اولین استیضاح ملی در سال 1342» چاپ و در تیراژ وسیع در اختیار مردم قرار گرفت.
به همین
دلیل برای بار دوم از سوی نیروهای شهربانی بازداشت و به زندان شهربانی منتقل گردید.
او که در حادثه
خونین 15 خرداد در زندان بسر می برد، تدریس فن خطابه را برای علاقه مندان در زندان آغاز کرد.
این دوره
زندان 45 روز به طول انجامید.
پس از آزادی از زندان روز جمعه 28 تیرماه 1342، بلافاصله به ساواک احضار و
به مدت 100 روز ممنوع المنبر گردید.
اما این بار ممنوعیت به مدت 250 روز طول کشید تا سرانجام در 26 اردیبهشت 1343 برابر با دوم محرم
ممنوعیت رفع شد.
وی در سفرهای تبلیغی خود به شهرهای مختلف، محور سخنرانی های خود را پیام های
حضرت امام قرار می داد و به تبیین و تشریح خط کلی نهضت می پرداخت.
پس از تبعید امام به ترکیه، از سوی
ساواک مورد سوءقصد قرار گرفت.
در سال 1350 در مورد حادثه اخراج ایرانیان از عراق به ایراد یک سخنرانی و تشریح مواضع امام علیه بعثیون
عراق پرداخت، اما به دنبال توهین دو تن از سناتورهای انتصابی رژیم شاه نسبت به حضرت امام، چنان به رژیم
شاه حمله کرد که حکم ممنوعیت دائمی او از رفتن به منبر صادر شد.
پس از گذشت 2 سال از ممنوعیت منبر
مرحوم فلسفی، رژیم به طور مستقیم به وی اعلام کرد که تنها با نوشتن یک دستخط یک سطری به شاه،
ممنوعیت و لغو خواهد شد.
ولی او زیر بار این ذلت نرفت و همچنان استقامت ورزید.
آقای فلسفی سالهای 56 و 57 خصوصا هنگام شهادت آقا مصطفی خمینی و درج مقاله ای موهن با نام جعلی
احمد رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات و اهانت به ساحت مقدس حضرت امام به موضع گیری های بسیار
سخت پرداخت.
در ایام محرم 1357 مردم را به برگزاری باشکوه مراسم عزاداری فراخواند و آنان را از گرفتن
اجازه عزاداری از شهربانی منع نمود.
سرانجام پس از هفت سال ممنوعیت منبر و در روز سوّم ورود حضرت امام خمینی (ره) به وطن، در مدرسه
علوی (اقامتگاه موقت امام) و با حضور هزاران نفر از علما و روحانیون تهران و سایر ولایات ایران، اولین
سخنرانی خود را در محضر حضرت امام و به خواست ایشان ایراد نمود و موجبات انبساط خاطر امام و سایر
حاضرین را فراهم آورد.
در پایان امام فرمودند : «اعلام کنید که منبر آقای فلسفی فتح شده است.
»
حجت الاسلام فلسفی صاحب تألیفات ارزشمند و سخنرانی های روشنگرانه ماندگار است.
علیرغم کهولت سن
تا پایان عمر با برکت خود به فعالیت های مختلف و منبرهای تبلیغی خویش ادامه داد و بالاخره در روز جمعه
27 /9 /77 و در سن 93 سالگی به رحمت ایزدی پیوست.
وی در حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی
(علیه السلام) در شهرری به خاک سپرده شد.
ر.ک : یاران امام به روایت اسناد ساواک و زبان گویای اسلام، صفحات یازده تا بیست و شش.
3ـ اختلاف مورد اشاره در سند در خصوص اروندرود بود.
اروندرود نام دیگر رود دجله که در بعضی از کتب
پارسی میانه و همچنین در شاهنامه فردوسی بارها آمده واز 1338 ش.
به علل سیاسی بر شط العرب اطلاق
گردید.
به کار بردن نام اروندرود به جای شط العرب از 1338 ش/ 1959م.
آغاز شد.
دولت عراق تا 1975 از
پذیرفتن نام اروندرود بر این رودخانه سرباز زد ولی در همین سال براساس قراردادی رسما نام اروندرود را به
جای شط العرب پذیرفت.
از آن تاریخ اختلاف مرزی چندین ساله بین ایران و عراق رنگ تازه ای به خود گرفت و
با عنوان مسأله اروندرود شناخته شد.
در دوره امپراتوری عثمانی که عراق امروز بخشی از سرزمینهای وسیع
آن امپراتوری بود، اختلاف دو کشور همسایه یعنی ایران و عثمانی همواره بر سر اراضی سرحدی بود و دولت
عثمانی هیچگاه نسبت به حاکمیت ایران در مورد اروندرود اعتراضی نداشت و دو دولت عملاً بطور مشترک در
اروندرود اعمال حاکمیت می کردند.
اختلاف ایران با همسایه غربی بر سر اروندرود از حدود 170 سال قبل آغاز
گردید.
در قرارداد دوم ارزروم وضع و حاکمیت دو کشور همسایه در مورد اروندرود صریحا روشن بود و نیز در
پروتکل استانبول که در 1913م.
تدوین گردید حاکمیت مقام اروندرود بجز قسمت کوچکی در مقابل خرمشهر
به عثمانی واگذار گردید ولی این پروتکل هرگز صورت قطعی به خود نگرفت و به تصویب مجالس مقننه ایران و
عثمانی نرسید.
در اوان جنگ جهانی اول و پس از پیمان محرمانه سایکس ـ پیکو بین فرانسه و انگلیس که به موجب آن
متصرفات وسیع دولت عثمانی بین آن دو تقسیم شد، مرزهای جغرافیایی دول اسلامی دچار تحول گردید و بر
ویرانه های عثمانی کشور ترکیه و بعد عراق و اردن و سوریه و لبنان تأسیس گردید.
دولت عراق در سال 1932
به عضویت جامعه ملل درآمد و پس از شناسایی از طرف مقامات ایرانی وارث قراردادهای مرزی گردید و یکی از
این ادعاها ادعای حاکمیت بر اروندرود بود.
به هر حال اختلاف مرزی ادامه داشت تا این که در
1316ش /1937م.
تحدید حدود میان ایران و عراق به امضا رسید.
لکن با این قرارداد که با فشار انگلیس و
برخلاف اصول و قواعد جاری بین المللی بود حاکمیت عراق بر اروندرود تثبیت گردید.
اما دولت عراق تعهداتی
داشت که به آنها عمل نمی نمود از جمله کشتیرانی در اروندرود.
سه اختلاف اساسی بین ایران و عراق در مورد
کشتیرانی در اروندرود عبارتند از : 1ـ نحوه اداره اروندرود 2ـ چگونگی مصرف درآمدهای حاصل از کشتیرانی
3ـ مسأله پرچم و راهنمای کشتی ها.
در نوامبر 1959 شاه ایران ضمن مصاحبه ای درباره اروندرود گفت:
رودخانه ای که مرز بین دو کشور است نمی تواند مورد استفاده یکجانبه قرار گیرد و یا جایگاهی برای حاکمیت
یکطرفه باشد.
عبدالکریم قاسم هم در جواب گفت: امتیازی که به موجب قرارداد 1937م.
در مورد 5 کیلومتر از مسیر
اروندرود به ایران داده شده یک بخشش است از طرف عراق و این کشور می تواند در صورت لزوم آن را پس
بگیرد.
در 15 آوریل 1969 دولت عراق ضمن تکرار ادعاهای پیشین خود به دولت ایران اخطار کرد که به کشتی هایی
که در اروندرود رفت وآمد می کنند دستور دهد پرچم خود را پایین آورند وگرنه دولت عراق با قوه قهریه افراد
نیروی دریایی ایران را از کشتی ها خارج خواهد کرد.
دولت ایران در پاسخ به این تهدید و با استناد به این که
دولت عراق در طول 32 سال از زمان انعقاد قرارداد 1937 از اجرای آن سرباز می زند، بطور یکجانبه قرارداد
1937را لغو کرد و موضوع را طی اعلامیه رسمی وزارت امور خارجه ایران مورخ 27 آوریل 1969م17/
اردیبهشت 1348 تأکید کرد.
در پی این اعلامیه کشتی های ایرانی با راهنمایی راهنمایان ایرانی و تحت حمایت
ناوچه های جنگی از اروندرود عبور کردند و عراق هم در موضع دفاعی قرار گرفت و تحت عنوان این که ایران
یکجانبه قرارداد را لغو کرده به شورای امنیت شکایت نمود.
لکن نتیجه ای نگرفت و بحران بین دو کشور افزایش
یافت و از اول دسامبر 1971م10/ آذر 1350 ش.
روابط سیاسی عراق با ایران قطع گردید.
اما در سال 1975 م.
بومدین رئیس جمهور وقت الجزایر در کنفرانس سران کشورهای اوپک به ابتکار شخصی و در واقع به
درخواست حسن البکر رئیس جمهور عراق بین ایران و عراق میانجیگری کرد.
بعد از ملاقات شاه و
صدام حسین معاون حسن البکر مسأله رفع اختلاف مطرح گردید و نهایتا قرارداد جدید مرزی ایران و عراق و
پروتکلهای پیوسته آن سه ماه بعد از ژوئن 1975 در بغداد به امضا رسید.
قرارداد مرزی 1975م.
ایران و عراق با
تعیین نهایی خط تالوگ در اروندرود به عنوان مرز مشترک دو کشور به یکی از اختلافات دیرینه پایان بخشید.
از آن پس تا انقلاب اسلامی مسأله مهمی در روابط دو کشور روی نداد تا این که بعد از انقلاب بخاطر رفتار
ناشایستی که با امام خمینی در عراق صورت گرفت و همچنین اذیت و آزار شیعیان و روحانیون آنها روابط دو
کشور به سردی گرائید و نتیجتا در 17 سپتامبر /1980 26 شهریور 1359 صدام حسین طی نطقی در جلسه
مجمع عمومی ملی عراق الغای یکطرفه قرارداد 1975 و ضمائم آن را به دلیل نقض آن از طرف ایران اعلام
داشت.
ـ دائره المعارف بزرگ اسلامی ، ج 7، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، 1375 ص 714ـ710 و هفت هزار روز
تاریخ ایران و انقلاب اسلامی، جلد دوم صفحه 617.
قابل ذکر است : توافق شاه و صدام و انعقاد قرارداد 1975
الجزیره، نتیجه توافق آمریکا و شوروی بود.
مسلما در این تصمیم گیری شاه ابتکار عمل را بدست نداشت، چون
قبل از توافق شاه و صدام در اواسط اسفند 1353 در الجزیره رفت وآمدهایی برای زمینه سازی این توافق انجام
گرفته بود.
که عمدتا حالت میانجیگری بین ایران و عراق را داشت.
شاه در سفر خود به سوئیس در اوایل اسفند
1353 مدتی طولانی با هزی کیسینتر و جوزف سیسکو صحبت کرد و بلافاصله پس از عزیمت به ایران رهسپار
الجزایر شد تا در کنفرانس سران اوپک شرکت کند و در همین سفر بود که بین او و صدام توافق نامه معروف
1975 الجزیره به امضاء رسید.
صفحه 617.
سقوط شاه، فریدون هویدا، ص 155.
منبع:
کتاب
آیتالله العظمی سید شهابالدین مرعشی نجفی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 404