تاریخ سند: 16 تیر 1348
موضوع : مکاتبه از لبنان
متن سند:
به : 313
از : 344 شماره : 989
شخصی به نام (کاظم)1 از لبنان ضمن ارسال نامه ای برای پدرش به نشانی
تهران ـ میدان شهناز.
آیت الله صدر، در نامه مطالبی به شرح زیر نوشته است : ...
.
از چیزهای تازه اینکه آقای سید محمد باقر صدر هم آمدند لبنان و تصمیم دارند
تابستان را در لبنان باشند.
علاوه بر ایشان آقای سید مرتضی عسگری2 و عده ای
دیگر از طلاب که به ایران هم نمی توانند بیایند آمده اند لبنان : نظیر آقای صادقی
تهرانی3.
عموجان اقدامات زیادی در این مورد نمودند اعلامیه شدیداللحنی به
اتفاق جمیع علمای لبنان منتشر و در روزنامه های بیروت چاپ کردند.
توسط
رئیس مجلس نمایندگان، و بعضی دیگر از نمایندگان متنفذ به سفیر عراق در
مورد قضایای نجف سخت تندی و اظهار نگرانی نمودند ضمنا مجلس شیعی از
عموجان خواست که با تمام رؤسای ممالک عربی تماس گرفته و حقیقت
قضایای عراق را توجیه کنند.
عین پاکت توزیع و فتوکپی آن تهیه و جهت اطلاع به
پیوست تقدیم می گردد.
روی پرونده آیت الله صدر بایگانی شود 16 /4 /46
آقای اوانی در گزارش روزانه درج شود.
بهره برداری شد عینا به استحضار ریاست بخش 316
برسد 17 /4
محترما به استحضار می رساند
توضیحات سند:
1ـ دکتر سید کاظم صدر فرزند
سید رضا در سال 1325 شمسی
در خانواده ای روحانی در
شهرستان قم به دنیا آمد.
تحصیلات ابتدایی و متوسطه
خود را در همان شهرستان و
تهران گذراند و پس از اخذ
دیپلم، از آنجایی که عموی
بزرگوارش امام موسی صدر در
لبنان مقیم بود ـ جهت ادامه
تحصیل ـ به ایشان پیوست و در
دانشگاه آمریکایی بیروت در
رشته اقتصاد کشاورزی به
تحصیل پرداخت.
پس از اخذ
لیسانس در سال 1968 م
(1347 ش) به ایران بازگشت و
سال بعد مجددا به همان دانشگاه
سفر کرد و تا مقطع فوق لیسانس
را پشت سر گذارد.
در سال
1972 م (1351 ش) به دریافت
مدرک فوق لیسانس نایل آمد و
همان سال یعنی 1972 م پس از
یک بار مراجعت به ایران برای
دریافت مدرک دکتری PHD
عازم آمریکا شد و در دانشگاه
اوهایو کسب علم نمود.
در سال
1976 م (1355 ش) پس از
فراغت از تحصیل به ایران
بازگشت و به عنوان مربی به
استخدام دانشکده کشاورزی
دانشگاه شیراز درآمد و همان
رشته آموخته خویش را به
تدریس نشست.
در سال 1346
آنگاه که در مقطع لیسانس
تحصیل می کرد خانه خود را در
لبنان، مدتی در اختیار انجمن
دانشجویان ایرانی ـ که وابسته
به جبهه ملی و خود نیز عضو آن
بود ـ می گذارد تا جلسات خود
را در آنجا برگزار نمایند.
او یک
بار در سال 55 هنگام بازگشت
به ایران به اتهام آوردن
اعلامیه های شدیداللحن از
لبنان، توسط ساواک دستگیر
شده است.
2ـ علامه سید مرتضی عسگری
فرزند سید محمد شیخ الاسلامی
متولد سال 1288 ه ش در شهر
سامرا.
وی چند سال، در دوران
نوجوانی و جوانی در همان شهر
به شغل آزاد اشتغال داشته است
برای گسترش کسب خویش به
بغداد سفر می کند و در آن شهر در
کنار کسب و تجارت به مطالعات
دینی روی می آورد.
از آن هنگام
که با معلمین مدرسه جعفریه
بغداد آشنا می شود، کسب را رها
می کند و به تبلیغ دین روی
می آورد...
سپس به تأسیس
مدارس الامام الجواد مبادرت
نموده، مرتبا با تبلیغ پیگیر شیعیان
را ترغیب می کرد تا فرزندان خود
را به آن مدارس بفرستند.
در
زمان حکومت عبدالکریم قاسم
به علت ارادتی که قاسم به مرحوم
آیت الله العظمی حکیم داشت،
سید مرتضی عسگری نیز به گروه
طرفداران مرحوم حکیم
پیوست...
و در زمان عارف
«کلیه» (دانشکده) اصول دین را
تأسیس نمود و با دانشگاه بغداد و
الازهر مصر همکاری خود را
شروع کرد و سازمان جوانان
اخوان المسلمین را در عراق
تشکیل داد.
با روی کار آمدن
بعثیان و مخالفت آنان با مرحوم
حکیم و متواری شدن دوست
صمیمی مرتضی عسگری یعنی
سید مهدی حکیم، علامه
عسگری نیز در سال 1348 از
طریق لبنان به ایران سفر می کند.
از علامه کتب متعددی چاپ و
منتشر شده است.
(پرونده علامه سید مرتضی
عسکری به شماره 4892)
3ـ دکتر شیخ محمد صادقی
اصفهانی فرزند رضا در سال
1307 شمسی در تهران متولد
شد.
پس از اتمام تحصیلات
جدید تا مقطع «سیکل دوم» به
جهت اینکه از خانواده ای
روحانی است به تحصیل علوم
دینی روی آورده و به کسوت
روحانیت در آمده و به مدت
دوازده سال در شهر مقدس قم و
در جمع طلاب مدرسه های
فیضیه و حجتیه از محضر درس
حضرات آیات عظام خوانساری،
حجت و اندکی نیز آیه اللّه العظمی
بروجردی بهره برده است.
وی در
سال 1330 به تهران بازگشته و
پس از اخذ «تصدیق مدرسی»
وارد دانشگاه تهران ـ دانشکده
معقول و منقول ـ شده پس از اخذ
مدرک لیسانس به عنوان دبیر به
جمع معلمان «وزارت فرهنگ»
(آموزش و پروش فعلی)
می پیوندد.
از سال 1337 در
خلال تبلیغ و تدریس و تألیف به
تحصیل در دوره دکتری اشتغال
می ورزد و ظاهرا در سال 43
فارغ التحصیل می گردد.
هنگام فعالیتهای فداییان اسلام
در قم و تهران از آنان هواداری
کرده و در زمان مصدق نیز چند
منبر به طرفداری از او رفته
است.
از سال 1336 تا زمانی که
مرحوم آیه اللّه کاشانی در قید
حیات بود منبری ویژه ایشان
محسوب می شد و همواره در
خطابه های خویش از آن مرحوم
تجلیل می نمود.
او خود گفته است
که او را همچون پدر، لسان
المحققین لقب داده بودند و در
جای دیگر خود را از بستگان سید
ابوالحسن اصفهانی معرفی و
علامه طباطبایی صاحب کتاب
شریف المیزان را نیز دوست خود
قلمداد کرده است.
اولین
سخنرانیهای تند او علیه دستگاه
حکومت طاغوت از سال 1343
آنگاه که در عراق بود شروع شد.
همان زمان بود که ساواک تصمیم
می گیرد با تمدید گذرنامه اش
مخالفت کند و از طرق مختلف
دیپلماسی و هماهنگی با مقامات
عراقی او را به ایران بازگرداند و
با وی برخورد کند ولی موفق
نمی شود.
چگونگی سفر به عراق
را صدور و پخش اعلامیه ای به
زبان عربی با امضای «حزب اللّه »
علیه حکومت شاه در خصوص
انقلاب به اصطلاح سفید و تبعید
حضرت امام (ره) در مکه
دانسته اند.
همان هنگام بود که
«اردلان» سفیر کبیر شاه در
عربستان به دولت عربستان
شکایت می کند و دکتر صادقی
دستگیر و پس از چندی با
وساطت ایرانیان، آزاد و از
همانجا عازم عراق می شود.
در سال 1348 در پی ردّ
درخواست دولت بعث در
خصوص انجام سخنرانی علیه
حکومت ایران، زمینه را مساعد
حدس زده از طریق نامه ای به
دوست خود «آقای موسوی
واعظ» از او در برابر دولتیان ـ
برای بازگشت به ایران و نادیده
گرفتن گذشته ها ـ استشفاع می کند
لیکن ساواک پذیرش آن را
منوط به صدور اعلامیه و انجام
سخنرانی به نفع شاه و
عذرخواهی رسمی از گذشته ها
می داند که طبیعتا نمی پذیرد و
سرانجام با گذرنامه ای جعلی از
عراق به لبنان سفر کرده، در
مسجد «برج البراجنه» چند
سخنرانی علیه عراق به خاطر
اعدام پنج طلبه شیعه انجام
می دهد.
از همان زمان پایگاه فعالیتهای
وی در لبنان مسجد برج البراجنه
شد تا سال 54 و به روایتی 55
این فعالیتها علیه دستگاه شاه و در
جهت حمایت از فلسطینیان
ادامه یافت و سپس راهی کشور
حجاز شد.
بسیار کوشید تا
مقامات سعودی را برای صدور
اجازه تدریس در مکه معظمه
متقاعد کند لیکن سخنرانی وی
علیه تاریخ شاهنشاهی، سفارت
ایران در عربستان و ساواک را
بر آشفته و عصبانی کرد و آنان
تمام همّ خود را مصروف
جلوگیری از فعالیتهای او کردند.
با اطلاع از هجرت امام از نجف
به پاریس به امام (ره) ملحق
شده و به نمایندگی از ایشان در
«خانه ایتالیا» شرکت کرده،
«حکومت اسلامی» را تبیین
می کند.
از دیگر اقدامات او علاوه بر
آنچه گفته آمد می توان به
تأسیس جمعیت امر به معروف و
نهی از منکر در عراق اشاره کرد
که ساواک و عوامل وابسته به
حکومت ایران همواره در صدد
برهم زدن مجالس آن بودند.
از
وی تألیفات بسیاری در
زمینه های مختلف از جمله
«تفسیر قرآن» با نام «تفسیر
الفرقان» بجای مانده است.
منبع:
کتاب
امام موسی صدر به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 104