تاریخ سند: 19 اردیبهشت 1308
عشار بصره
متن سند:
عشار بصره
۳۰۸ ۱۹ اردیبهشت 0219 الى طهران
به خاکپای اعلیحضرت اقدس رضا شاه پهلوی شاهنشاه ایران خلداله ملکه و سلطنته
شخصی است موسوم به سید تقی نوریزاده اصفهانی مقیم طهران (خواهرزاده مدرس) از قرار گفته خودش مدتی است در عتبات و پنج ماه متوالی در نجف مشغول تبلیغات بر ضد حکومت کنونی و قانون متحدالشکل شدن را سلاح خویش قرار داده و فریاد (وادیانتا و اسلاما) میزده، در اول وهله توانسته است آقا سید ابوالحسن اصفهانی را با خود همراه و از قراری که از خودش شنیدم چند خطی هم به اطراف ایران فرستاده (فرستنده آقا سید ابو الحسن است) دایر به مخالفت با سلطنت آن اعلیحضرت، ولی لباس متحدالشکل بهانه است. توضیح که (این مطالبی را که در این عریضه مینویسم بعضی اشخاص از نجف به من اطلاع دادهاند، درست تصدیق نکرده ولی دو روز قبل خودش وارد بصره و با او آشنایی به هم زدهام آنچه را که الان مینویسم از زبان خودش شنیدهام چه آنکه در نخستین مرحله خودم را مخالف با سلطنت آن اعلیحضرت وانموده و توانستم تاکنون که دو سه مجلس با وی نشستهام از مکنونات خاطرش مطلع شوم) همین قدر غرضم این است که ذات مقدس اعلیحضرت از جزئیات کار هم که در خارج اتفاق میافتد مطلع باشد!! لذا میگویم به اندازه این شخص بغض و کینه نسبت به ذات شاهی دارد که به من اظهار داشت که اگر هر آینه مقصود من انجام نگرفت، پهلوی از ناصرالدین شاه با امنیتتر نیست و من هم از میرزا رضا کمتر نیستم) در اینجا پاسپورت از قونسولگری تحصیل کرده و اول میخواهد به محمره رفته و در آنجا با شیخ عبدالله پسر شیخ خزعل ملاقات و ظاهراً دستخطی هم برای او همراه دارد و پس از آن اگر ممکن شود خود را به ایل بختیاری برساند و مایل است نیز والی پشت کوه را ملاقات کرده تا مگر با خود همراه والا از طرف بوشهر به شیراز حرکت کند و چنان که میگوید علمای شیراز را با مقاصد خود همراه میبیند و آن هم ظاهراً از مزه دهنش معلوم میشود که آقا سید ابوالحسن پیشاپیش خط فرستاده برای آنها مقصودم اینها نیست میدانم که این و امثال این که سهل است بزرگتر از اینها نمیتوانند اندک رخنه به مملکت شاهنشاهی وارد آرند. ولی همه مطلب این است که باید امثال این اشخاص به سختترین عقوبت مجازات شوند تا آنکه دیگر کسی نتواند جزئی اظهاری بدارد که بوی مخالفت با حکومت آن شاهنشاه محبوب و ناجی ایران از آن استفهام شود. و این مطلب را هم ناگفته نمیگذارم که به اندازه این شخص عصبانی وکینه دارد که واقعاً وجودش در ایرآن [ایران] ممکن است خوش نباشد. وصاف و پوست کنده میگویم که ممکن است اگر به طهران بیاید آسیبی به ذات شاهنشاهی برساند، چه گفتهاند (دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد) فدوی از فرط محبتی که به آن و جود مقدس شاهی دارم مطلب را آشکار و پوست کنده نوشتم و چاپلوسی هم نمیدانم بنمایم و منتظر نشان هم نیستم که از طرف دولت متبوعم برای من برسد حتی در انتخابات این دوره از طرف اهالی محمره و نواحی برای وکالت (کاندید) بودم. در موقعی که به محمره رفتم برای دیدن ایالت خوزستان به ناصریه1 حرکت حاکم خوزستان و مأمور فوقالعاده آقای سرتیپ فرجالله خان2 به شوشتر تشریف برده، معاون ایالتی آقای سرهنگ حسینعلی میرزایی رخشانی صاف و پوست کنده، بلکه به طور تهدید به من فرمود که شما باید دست بکشی والا... مثل بچه آدم به محمره برگشته به آن کسانی که طرف اعتمادشان بودم گفتم آقا میرزا حسین موقر برای وکالت از طرف حکومت نامزد شدهاند، شما بیخود به من رای ندهید، و یک عریضه مفصل نیز به ایالت جلیله نوشته و اظهار داشتم (که گمان نرود این مطلب مرا دلسرد کرده بلکه حاضرم بیش از پیش اگر بتوانم به مملکت شاهنشاهی خدمت کنم) چنان که آنچه تا کنون از دستم بر آمده کردهام و البته دربار پهلوی بیاد دارد راپرتی را که یک سال و اندی پیش راجع به اوضاع خوزستان داده بودم، هنوز هم عقیدهمندم که اگر عملی شود خوزستان را برآی [برای] همیشه مال ایران میتوان دید. و خدا شاهد است به اندازه به ذات مقدس شاهی و وطنم علاقهمندم که هیچ چیز مرا متزلزل نخواهد کرد، این است که به این اعتماد این عریضه را این طور گستاخانه نوشته، حتی آنکه مقید نشدم که مسوده کرده پس از آن خوش بنویسم. حرکت این سید تقی را نیز برآی [برای] محمره به حکومت خوزستان امروز اطلاع دادم و اگر میتوانستم مطلبی مهم از این سید به دست بیاورم به خاکپای اعلیحضرت عریضه نگار خواهم شد. فراموش کردم بنویسم که اظهار داشته که آقا سید ابوالحسن دائر به تقاضای عودت مدرس به دربار نموده است.
فدوی سید محمود یزدی
توضیحات سند:
1- نام قدیم اهواز
۲- فرجالله آقاولی [سپهبد] ( 1267- 1353 ش) ابتدا در وزارت مالیه خدمت میکرد، بعد وارد خدمت ژاندارمری شد. مقارن کودتای ۱۲۹۹ درجه سرهنگی داشت، در ۱۳۰۱ به درجه سرتیپی ارتقا و رییس ستاد ژاندارمری کشور شد. در ۱۳۰۴ به سمت حکومت گیلان منصوب گردید. سال بعد مأمور تشکیل اداره نظام وظیفه شد. در سالهای ۱۳۰۶ تا ۱۳۰۹ حکمران خوزستان بود و به اتهام کوتاهی در قلع و قمع عشایر و ایلات معزول و مدتی بازداشت گردید. در ۱۳۱۱ رییس اداره احصائیه و سجل احوال مملکتی شد. مهر ماه ۱۳۲۰ برای دومین بار رییس اداره نظام وظیفه گردید. در همین سال به درجه سرلشکری ارتقا یافت و به سمت فرمانده ژاندارمری کل کشور منصوب شد. در شهریور ۱۳۲۲ به اتهام همکاری با آلمانیان توسط نیروهای متفقین در ایران بازداشت و قریب به دو سال زندان بود. پس از آزادی مدت کوتاهی رییس ستاد ارتش بود در کابینههای قوام و حکیمی (۱۳۲۶) بود. ریاست بانک سپه و عضویت در هیات مدیره انجمن آثار ملی پستهای بعدی او بود (همایی، یغما، س ۲۷، شمـ۱۱ [بهمن ۱۳۵۳] صص ۱۰-۸؛ امیر احمدی، خاطرات نخستین سپهبد ایران، ج ۱، ص ۴۱۰: متین دفتری، خاطرات یک نخستوزیر، ص ۲۱۳: افسر، تاریخ ژاندارمری ایران، ج ۱، صص 34- 33، 117، 345-344)
3۔ آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی
منبع:
کتاب
زنده تاریخ / شهید آیتالله سید حسن مدرس به روایت اسناد صفحه 196

