به یادبود هفتمین روز در گذشت شهدای مسجد فیل
متن سند:
به یادبود هفتمین روز در گذشت شهدای مسجد فیل
در راه حق کشته شدن آرزوی ماست
دشمن اگر چه تشنه به خون گلوی ماست
گلولهها صفیرزنان دل مردم و سینه هوا را میشکافت. جلادان حرفهای به دست و طپانچه اربابان استعمارگر خود قلوب خراسانیان را جریحهدار ساختند. جوانانی را به خاک و خون کشیدند که مسنترین آنها بیش از 45 پاییز از عمرش نگذشته بود. مگر در بین طبقه سه و چهار اجتماع که اکثریت ملت ستمدیده ایران را تشکیل میدهند، بهار معنی و مفهومی دارد؟ مگر نهالهای سرو و صنوبری که به دست جنایتکاران و استعمارگران قلم به قلم در شهرستانهای قم، شیراز، تهران، تبریز، اصفهان و خراسان به روی خاک افتادند، دوباره خواهند روئید؟ مگر گلها و شکوفههای رنگارنگ بهاری که با طپانچه بیدادگران پرپر شدند دوباره خندان میشوند؟ ما بهاری نداریم، در پاییزی زندگی میکنیم که ابری سیاه و ضخیم به نام استبداد سراسر هوای آن را پوشانیده است. ایرانیان! پسر پیغمبر شما، دانشمند محترم، جناب آقای سید عبدالکریم هاشمینژاد، مؤلف کتاب «مناظره دکتر و پیر»1، را پس از ختم منبر گرفتند و در گیرودار گرفتاری ایشان، فریاد «وا علیا، وا محمدا» جمعیت مستمع مظلوم و بیپناه را به ضرب گلوله خفه کردند. غروب آن روز بسی حزنانگیز بود. خورشید به آهستگی در چاه مغرب فرو میرفت؛ شاید مانند ما مجذوب این سید ملکوتی شده بود؛ و او میدانست که اگر از فرستادن اشعه طلاییرنگش دریغ نماید، سیاهی دامن میگسترد و سیاهکاران و استعمارخواهان همچون خفاشانی از گوشه و کنار بیرون خواهند آمد. دانههای عرق چون مروارید از پیشانی بلند و آسمانیاش که جز برای اطاعت خدا، برای احدی به خاک ساییده نشده بود، جاری بود. او غسل کرده بود تا خود را برای مرگ آماده سازد؛ تعجب نکنید! لازمه حقگویی در کشور دمکراسی ایران کشته شدن یا زندان رفتن است. مگر حضرات آیات عظام آقایان آیتالله خمینی، آیتالله قمی و آیتالله محلاتی جز حقگویی گناهی دارند؟ با همه ما خداحافظی کردند و ما نیز با چشمانی اشکآلود ایشان را بدرقه کردیم. قلمت شکسته باد ای روزنامهنویس مزدور؛ مگر این سید جلیل و این رجل علمی دانشمند و
مبلغ نامی در مدت 18 شب وعظ خود در مشهد چه سخنی برخلاف قانون اسلام و قرآن و قانون اساسی گفته که او را آشوبگر معرفی کرده[ای]؟ ای کسانی که خونهای پاک و طاهر شهدای مسجد فیل بر دامان کثیفتان نقش بسته است و دایههای دلسوزتر از مادر گشتهاید! ما اخلالگریم یا شما؟ عجبا! ما میبینیم مشتهای منحوس شما سینه ما را خرد میکند و ساکت باشیم؟ ما میبینیم گلولههای یهود و آمریکا قلب ما را سوراخ میکند و دم برنیاوریم؟ بس است. آنچه را نبایستی2 بفهمیم، فهمیدیم و آنچه را نبایست ببینیم، با چشم دل دیدیم. دیگر روزنامههای معلومالحال ما را نمیتوانند بفریبند و اخبار سراسر کذب رادیو و تلویزیون و وعدههای پوچ و بیاساس شما، انقلاب سفید شما کوچکترین انحرافی در ما به وجود نخواهد آورد. دیگر حنای شما و اربابانتان پیش ما رنگی ندارد. جهانیان! به ندای انسانی ما پاسخ دهید. ای کسانی که انجمن حمایت حیوانات دارید! مگر ارزش ما کمتر از حیوانات است؟ ای آمریکای حامی مظلومین! ماسک عوامفریبی خود را از چهره بردار تا همگان ببینند که دست تو تا آرنج به خون مظلومین آغشته است. ای دنیای متمدن شرق و غرب! ما مظلومیم، به فریادمان برسید. ولی نه! ما به شما احتیاجی نداریم؛ ولیعصر حضرت مهدی صاحبالزمان [را] داریم. خرد و شکسته باد دهانی که منکر این اصل مسلم علمی و منطقی است؛ عقیده همگان بر این است که مصلحی خواهد آمد و ما شیعیان آن مصلح را امام زمان میدانیم. مگر آقای هاشمینژاد چه میگفت؟ ایران و جهان عین فرمایشات ایشان را بشنوند.
مردم متدین مشهد! اصناف، کارگران، دانشآموزان و دانشجویان! مجمع عظیم ما محفلی است صد درصد علمی و منطقی. ما از حقانیت خود (روحانیت) سخنی نمیگوییم و نمیگوییم که محمد زکریای رازی، بوعلی سیناها، جابر بن حیانها و دیگر رجال علمی که زمامداران ما به وجودشان افتخار میکنند، ملبس به لباسی بودهاند که هماکنون با وقاحت هرچه تمامتر مورد تهاجم ایشان قرار گرفته است. ما با حساب دو دوتا چهارتا و با منطق و علم از هیئت حاکمه انتقاد مینماییم چون انتقاد حق قانونی هر فرد زنده در کشور دمکراسی است. اگر نظریه ما برخلاف قانون اساسی و منطق و علم بود، دستگاه به ما ثابت کند تا حرف خود را در حضور تمام افراد پس بگیریم و اگر گفتار ما صحیح است، چرا نقض قانون میکنند کسانی که خود را رهبران این مملکت میدانند3؟ اصل اول متمم قانون اساسی میگوید مذهب رسمی ایران، اسلام و شیعه اثناعشری و پیرو جعفر بن محمد4 الصادق و کتاب آنها قرآن است و قرآن کریم میگوید «الرِجالُ قَوّامَونُ عَلیَ النِّساءِ ـ آیه 34 5 از سوره نساء». مردان کارگزاران فرمانروایند بر زنان. یا این ماده را از قانون اساسی مملکت حذف کنید و یا به نصّ صریح قانون اساسی، شرکت زنان در شئون مختلف اجتماعی و تساوی حقوق، نقض قانون و ناقضین قانون بایستی مورد محاکمه و مؤاخذه قرار گیرند. دلیل بر بطلان تساوی حقوق زن و مرد تصویبنامهای است که هیئت دولت آن را به وجود آورده و طبق اصل اساسی قانون، دولت قوه اجرائیه است، نه قوه مقننه. در کشورهایی که از وجود زن استفاده میشود، علتی وجود دارد و آن فراوانی کار و کمبود کارگر مرد است، نه مملکت ما که فقر و سیهروزی و بیکاری در آن به اندازهای است که چندین هزار دیپلمه پسر [و] عناصر شایستهای که از وجود آنها میتوان چرخهای عظیم اجتماع را از لحاظ مادیت و معنویت گردانید، به حاشیه گردی خیابانها مشغولاند. جای بسی تأسف و تأثر است که ورشکستگیهای عمومی، رکود6 اقتصادی و فلاحت راکد، بودن هرگونه معاملات را در بازار علناً مشاهده کردن و علاوه بر اینکه زخمی را مرهم نگذاردند، نمک بر جراحات پاشیدند. مگر در یک ماده از مواد قانون اساسی منع مشروبات الکلی و منع کشت خشخاش به چشم نمیخورد؟ پس چرا انواع و اقسام مشروباتی که نسل آینده مملکت را تهدید میکند در این کشور آزادانه به فروش برسد؟ مگر خود شما ادعا نمیکنید که قالیهای بافت ایران از هر حیث در دنیا بینظیر است؟ پس چرا میلیونها تومان از بیتالمال مسلمین به خارج برود و مجلس سنا به فرشهای خارجی مزین گردد؟ چرا در این مملکت قاضی استقلال رأی از خود نداشته باشد؟ و چرا روزنامهها با حروف درشت مینویسند علت عقبافتادگی و راکد بودن پروندهها در دستگاه قضایی این است که قوههای دیگر در آن دخالت میکنند؟ بههرحال امیدواریم به حقیقت نبیاکرم(ص) همه ما از خواب غفلت بیدار شویم و بیش از این ظلم را بر وجود خود روا نداریم. آقایان! خواهشمندم نظم عمومی را رعایت کرده و همچنان که هفده شب به دستگاه فهماندید شما خود حافظ نظم و اجتماع و قانونید، امشب هم از دادن هرگونه شعاری خودداری بفرمایید تا بهانهای به دست مغرضین نیفتد7. ما به زندان تیپ 16 تلگرام کرده و بکنیم. جناب آقای هاشمینژاد، دانشمند محترم! ما به سفارش شما عمل کردیم ولی استعمارطلبان از انبوه جمعیت ما که برای سلامتی شما و دیگر مبلغین صلوات و درود میفرستادیم، هراسناک گردیده و با گلولههای آمریکایی سینه برادران ما را سوراخ کردند. ما بازماندگان8 آن جمعیتیم و از گرفتاری شما به دست جنایتکاران بسیار متأثریم. امام زمان در این مصیبت نیز سهیم9 است. نیمه شب 23 مهرماه ارواح پاک و ملکوتی به آسمان الوهیت عروج کرد و به روح مقدس حسین (ع)، رزمنده سنگر آزادی، پیوست. درود به روان پاکتان ای شهدای حق و حقیقت؛ ای کسانی که مظلومانه کشته شدید و شربت شهادت را نوشیدید؛ شما شهدای راه حق و حقیقت را بایستی با نور ماه تکفین کرد و با اشک چشم غسل داد و صفحات زرین تاریخ با نام شما مزین میشود و درخت برومند اسلام از خون شما تغذیه خوهد کرد. آرام بخوابید که دیگر خوابهای پریشان نخواهید دید؛ دیگر حقکشیها و جنایات هیئت حاکمه شما را ناراحت نخواهد کرد؛ دیگر گرسنگان و بینوایان را با بدنهای برهنه و لرزان در فصل سرما نخواهید دید. سلام ما را به مولایمان حسین (ع) رسانیده و به ایشان بگویید در راه پیشرفت آرمان مقدس شما تا آخرین قطره خون خود ایستادگی خواهیم کرد و نخواهیم گذاشت اسلام و روحانیت و قرآن در زیر چکمه یهود پایمال گردد.
به تاریخ دوشنبه 29 مهرماه 1342 مطابق با سوم جمادی الثانی.
اهالی استان خراسان
بخوانید و تکثر نموده و به دیگران بدهید.
توضیحات سند:
1. کتاب مناظره دکتر و پیر به قلم شهید هاشمینژاد، کتابی مهم و تأثیرگذار و حاوی تعالیم و اعتقادات اسلامی است که در لیست کتب ممنوعه ساواک قرار داشت. شهید هاشمینژاد برای پرهیز از سبک نگارش معمول کتابهای دینی، نوشتار خود را در قالب بحث و گفتوگو میان پیرمرد و دکتر جوانی که با قطار به مسافرت میروند، تنظیم کرده است. جوان پرسشها و شبهاتی را درباره تعالیم و عقاید اسلامی مطرح میکند و پیرمرد به آنها پاسخ میدهد. عناوین برخی مباحث کتاب بدین قرار است: محمد مرد بینظیر، مسابقات در اسلام، سخنی در مورد سید جمال، اعتراف عجیب ابوسفیان، علت واقعی نفوذ پیامبر اسلام (ص)، تولد حضرت مسیح (ع)، مساوات اسلامی، بررسی قوانین قضایی در اسلام، اعتراف عجیب دکتر گوستاو لوبون و صلحنامه حدیبیه.
2. در اصل: نبیستی
3. در اصل: مملکتند
4. در اصل: جعفربن
5. در اصل: آیه 39
6. در اصل: رکورد
7. در اصل: نیفت
8. در اصل: بازمانگاه
9. در اصل: صهیم
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 03 صفحه 290