گروه ویژه اطلاعات خارجی و فعالیت ایرانیان مقیم کشورهای خارج
متن سند:
پانزده روز اول بهمن ماه / 1339
د ـ فرانسه
1 ـ برابر تصمیم کمیته مرکزی حزب منحله توده قرار بود که به کمیته های
محلی توصیه شود تا
همکاری مشترکی را در کلیه
نقاط اروپا به وجود آورده و
تبلیغات خود را در همه جا
علیه ایران یکنواخت نماید.
اخیرا تصمیم مزبور اتخاذ و
پاریس را مرکز قرار داده و
بعد از این دستورات
برشورها و مجلات از
پاریس به سایر نقاط ارسال
و توزیع شده و اقدامات خود
را در این شهر متمرکز
می نمایند.
ضمنا قرار است با
کنار زدن افراد نیروی سوم1
تریبون آزادی با مشارکت
عناصر جبهه ملی تشکیل
دهند.
2 ـ از طرف کمیته محلی حزب توده ایران در پاریس اعلامیه در فرانسه منتشر و
خلاصه آن ذیلاً به استحضار می رسد:
در دنیا و در ایران خبری است و چون موضوع خبر مردم و ایران و استعمار و
امریکا است بگذارید از آن بزرگ امریکائی یاد کنیم که گفت (بعضی از مردم را
می شود همیشه گول زد.
همه مردم را می شود چند روزی گول زد، ولی همه مردم
را نمی شود همیشه گول زد) مردم دیگر گول امریکا را نمی خورند ـ مردم از ترس
کمونیسم نمی ترسند.
ارتش های چند هزار نفری کره و ترکیه به درد استعمار
نمی خورند.
شعار انتخابات آزاد را مردم از دشمنان مردم ربودند و مرکب کارزار خود کردند
گفتند آزادی بله ولی بردگی بنام آزادی نه :
تا این زمان کسانی بودند که می گفتند خونخواری و استعمار انگلیس را
می شناسیم ولی امریکا چیز دیگری است.
مشت این جانبداران سیاست امریکا
در بهار و تابستان 1339 باز شد.
در کوبا حکومتی روی کار آمده بود که از مردم
نمی ترسید، این است که از
آمریکا هم نمی ترسد و
بساط مردم دوستی استعمار
را برچید.
در همین تابستان
بود که استعمار در ایران با
تهدید و خطر مهلکی روبرو
شد.
محرمان دستگاه حاکمه
از دور آن پاشیدند و از
سفارت استعمار برای درهم
ریختن اوضاع دستورالعمل
خواستند، ولی مشکل
استعمار معما بود، چه کند،
پی یک ایوب خان ایرانی
بگردد یا بنشیند تا آن که
دانشجویان و افسران جوان
و سربازان و مردم در کوچه
بریزند و فاتحه هیئت حاکمه را بخوانند.
راه حل ایوب خان به دل استعمار
نمی چسبد زیرا می دانند ایران پاکستان نیست و مردم همه بدنامها را می شناسند و
خود استعمار هفت سال چنان خوب کار کرده است که یک خوش نام در این
دستگاه بجا نگذاشته است.
این است که دو سفیر آمریکا و انگلیس در روز 17
ژوئیه پیش وزیر خارجه رفتند و گفتند اگر می خواهید کار به کره نکشد بگذارید
انتخابات سروصورتی پیدا کند و با دوره های گذشته تفاوتی داشته باشد.
ضمنا
شرحی در مورد اوضاع ایران نگاشته و یادآور شده اند که بساط کودتا در ایران
فراهم است لیکن دولت انگلستان به واسطه درآمدی که از نفت دارد با این کودتا
موافق نیست و در آخر اعلامیه نوشته اند چه پروا کنیم حزب دنیاشناس و کارکشته و
رنج برده و شهید داده توده که اعلامیه حاضر اولین اعلامیه اش نیست و در تمام این
سالها از همان فردای کودتا گفت مبارزه ادامه دارد و به هرکس که غیرت ملی داشت و
دله و پولکی نبود گفت خود را نگهدار ورق برمی گردد، برمی گردیم و از این شکست،
درس می آموزیم و پیروزی با ما است.
با ما و متفقین ما، یعنی مردم ایران: از دشمن
چیز یاد نگیرید با دوستانتان که ما هستیم نزدیکی کنید.
عیبهای ما را بگوئید و
توضیحات ما را بشنوید.
به
هر حال همه مخالف رسم
ناپایدار کنونی هستیم.
به بینیم
ما به الافتراقمان چیست
شعارهای وحدت بخش خود
را پیدا کنیم و بگوئیم به پیش.
بسوی وحدت همه آنهائی که
خواستار برافتادن رژیم کودتا
هستند.
به سوی وحدت همه آنهائی
که مخالف کشانده شدن ایران
به بلوکهای جنگی هستند.
به سوی وحدت همه آنهائی
که خواستار برانداختن تسلط
استعمارگران به رهبری
امریکا و انگلیس بر ایران اند.
به سوی وحدت آنهائی که تک تک و یا گروه گروه به پیروزی رفراندوم دکتر مصدق
کمک کرده اند.
به سوی فعالیت روزافزون برای پایان دادن به عمر رژیم محتضر کودتا.
زنده باد جبهه واحد مبارزین آزادی و استقلال ملی.
برچیده باد بساط ظلم و فساد و استعمار.
بریده باد هر زبانی و شکسته باد هر قلمی که آگاهانه به تفرقه اندازی میان مبارزین
آزادی کمک کند.
توضیحات سند:
1ـ حزب نیروی سوم که بعدها
طبق تصمیم کنگره منعقده در
زمستان سال 1340 به جامعه
سوسیالیست های نهضت ملی
ایران تغییر نام پیدا کرد دارای
سازمانی نسبتا متشکلتر از کلیه
احزاب ملی به جز حزب توده
است که در تهران و بسیاری از
شهرهای مهم کشور تشکیلات
دارد.
در تهران تا قبل از اعلام
فرمانداری نظامی حوزه های
کارگری، کارمندی، دانشجویان
و جلسه عمومی بحث و انتقاد
حزب به طور علنی در محل
نشریه علم و زندگی تشکیل
می گردید.
ولی پس از اعلام
فرمانداری نظامی حزب به
فعالیت مخفی پرداخته است.
سازمان جامعه سوسیالیستهای
نهضت ملی ایران تشکیل
می شود از یک کمیته مرکزی
مرکب از 15 نفر آقایان خلیل
ملکی، مهندس قندهاریان استاد
هنرسرایعالی، دکتر غلامرضا
وثیق، مهندس حسین ملک،
رضا شایان کارمند وزارت کار،
منوچهر صفا، پاکزاد، میرحسین
سرشار، مساوات، آرائی نژاد،
غلامرضا شانسی، ابقاء،
شریعتمداری کارمند وزارت
کشاورزی، عباس عاقلی زاده،
دانشجوی حقوق، منوچهر رسا
دانشجوی پزشکی، یک هیئت
اجرائیه که عبارتند از عباس
عاقلی زاده، ضیاء ابقاء، منوچهر
رسا، منوچهر صفا و یکی دو نفر
دیگر.
مهندس حسین ملک و
خلیل ملکی در اروپا هستند و از
افراد و رهبران حزب در تهران
شعاعی کارمند بهداری
شهرداری.
عباس عاقلی زاده،
هرمز همایون پور، ضیاء ابقاء،
منوچهر صفا، عاشوری فعالیت
جدی دارند و در تظاهرات
و پخش تراکت و غیره شرکت
می نمایند.
در شهرستانها تا آنجا
که اطلاع هست تبریز ـ اصفهان
ـ آبادان ـ رشت ـ ساری ـ
جامعه فعالیت نسبتا زیادی دارد
و چند شهرستان دیگر از جمله
اهواز، همدان، نقده، سولده،
شیراز و غیره فعالیت حزب
عادی و کمتر است.
در تبریز
زرینه باف.
در اصفهان موسوق
مدیر کل فرهنگ در زمان
درخشش جزء رهبران و
گردانندگان اصلی حزب به شمار
می رود.
تا آنجا که اطلاع هست
در شهرستانها هم مثل تهران
تشکیلات حزب حوزه ای و
تعلیمات از راه بحث و انتقاد در
حوزه ها صورت می گیرد.
کمیته
مرکزی به ندرت تشکیل
می شود و بار اصلی به دوش
هیأت اجرائیه است
دستورالعمل ها در تهران تهیه و
به عنوان نشریه داخلی.
بیانیه.
تفسیر مخصوص شهرستانها و
غیره ارسال و در حوزه های
مزبور قرائت و بررسی می گردد
در صورت وجود امکان بیانیه ها
و نشریات در نسخ متعدد تهیه و
به وسیله مسافرین ارسال و بین
اعضای هر شهرستان فروخته و با
رایگان توزیع میگردد.
تخمین اعضاء حزب در تهران و
شهرستانها مشکل است و اگر
توجه کنیم که در درجه اول
دانشگاه و سپس فرهنگ
وزارت کشاورزی و شهرداری
و تا اندازه ای هم بازار منطقه
عمل حزب است می توانیم
احتمال بدهیم که حزب دارای
حداکثر 250 عضو رسمی که
آنکت (فرم) پر کرده باشند و
تقریبا 450 نفر سمپات (هوادار)
می باشند البته این ارزیابی
مربوط به بعد از 28 مرداد
1332 است.
شخصیت حزب بستگی به
شخصیت خلیل ملکی دارد و
اصولاً باید گفت که استراتژی
حزب داشتن افراد زیاد و یا یک
تاکتیک خیلی درست حسابی
نیست بلکه عامل تقویتی مهم
حزب نفوذ چند تن رهبران حزب
در ادارات و مؤسسات می باشد
و بس.
جامعه سوسیالیستهای ایران تا
این تاریخ هیچگاه هدف ثابت و
مشخصی نداشته گو اینکه از
زمان دکتر امینی به بعد مهمترین
تکیه کلام و استخوان بندی
مذاکرات حوزه ها حمله به جبهه
ملی و تخطئه سران آن و اینکه
دیگر سیاست آنها به پایان
رسیده و اصولاً فاقد شخصیت
می باشند بوده و نقل اخبار
صحیح و ناصحیح عینی بر وجود
اختلاف بین اعضاء شورای
جبهه ملی و به اصطلاح شانتاژ
نسبت به جبهه ملی از بارزترین
صفات حزب نیروی سوم است
به طوری که دیگر جنبه
دیکته ای و فرمایشی به خود
گرفته در حالی که حزب در
فعالیتهای خارج از محیط خود
صد در صد دنباله رو جبهه ملی
است.
ولی این روزها عامل
حمله به جبهه ملی در درجه دوم
اهمیت قرار گرفته و عامل اول
همانا حمله به دستگاه و هیأت
حاکمه و به طور ضمنی شخص
شاهنشاه است.
چندی است که مسأله ائتلاف یا
اتحاد عمل با دستجات مخالف
راست به ویژه روحانیون و
ترجیح حکومتی از نوع سپهبد
بختیار بر رژیم فعلی نقل مجلس
در حوزه ها است.
نحوه تبلیغات حزب نیروی سوم
در درجه اول انتشاراعلامیه ها
بروشورها، نشریات و کتب است
و در مرتبه دوم همان بحث و
انتقاد در جلسات و حوزه ها کمی
از نحوه های اساسی تبلیغ حزب
به شمار می رود علاوه بر این
عده ای از افراد سازمانی حزب
در دانشگاه و بازار مأموریت
دارند افراد دیگر را به دور خود
جمع کرده با آنان به بحث و جدل
بپردازند و مخصوصا از این قبیل
پارتیزانها و افراد تعلیم دیده و
مأمور در خانه رهبران جبهه ملی
و محل هائی که اجتماعات سیاسی
تشکیل می شود فراوان یافت
می شود.
وضع مالی حزب لااقل آن طوری
که ابراز میشود رضایت بخش
نیست اما از طرفی در اخذ و
دریافت حق عضویتها سستی و
اهمال می شود در حالی که
مخارج سرجای خود باقی است و
کاری معطل نمی ماند.
نشریات
مرتبا چاپ می شود و هزینه های
تبلیغاتی و غیره هم پرداخت
می گردد.
در زمان حکومت دکتر
اقبال که دکتر امینی تازه شروع به
مخالفت با وی کرده بود یکی از
اعضاء از طرف حزب مأموریت
یافت با دکتر امینی ملاقات و
راجع به امکان کمک نقدی وی
به انتشار مجله علم و زندگی
ارگان حزب مذاکره نماید و دکتر
امینی هم استقبال نمود و آن را
موکول کرد به بعد از انتخابات
تابستانی و پس از آن دیگر خبری
نشد.
در حوزه های حزب به طور
جدی از دارودسته بختیار و
روحانیون و فئودالها طرفداری
می شود و دکتر امینی هم مورد
تأیید قطعی حزب است.
ضمنا در
سال 1328 کمیته های دو و سه
نفری تعیین شد که به عنوان
مأمور و رابط علنی مرتبا با
احزاب ملی در تماس بودند و
نظریات یکدیگر را مبادله
می کردند.
(اسناد ساواک، پرونده موضوعی
(نیروی سوم) جامعه
سوسیالیستها).
منبع:
کتاب
چپ در ایران - حزب توده در خارج از کشور به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 180