تاریخ سند: 5 خرداد 1344
گزارش
متن سند:
به عرض می رسد در تاریخ 28 /2 /44 مأمور ویژه (دی 51) گزارش داد که
در مسجد جلیلی واقع در خیابان ایرانشهر جلساتی تحت عنوان بحث و انتقاد با
شرکت عده ای از جوانان به سرپرستی مرد معممی به نام مهدوی از ساعت 7 الی 9
بعدازظهر هر شب ادامه دارد و ضمن بحثهای مختلف آیاتی از قرآن نیز تلاوت
می شود.
چون در جریان پرونده قتل نخست وزیر فقید مرحوم حسنعلی منصور1
اطلاع حاصل شده بود که در این مسجد نیز جلساتی تشکیل می شده است به
مأمور ویژه آموزش داده شد به طور مرتب در این جلسات شرکت نماید.
2
روز 6 /2 /44 مهدوی مذکور به اتفاق شخص دیگری که راننده تاکسی شماره
7474 است به اتفاق از مسجد خارج و سوار تاکسی مذکور شده و رفته اند که
تعقیب نامبردگان برای پیدا کردن محل سکونت مهدوی مؤثر واقع نشده است.
ساعت 19 الی 21 روز فوق نیز مجددا راننده مذکور به وسیله همان تاکسی به
اتفاق مهدوی به مسجد آمده و با یکدیگر از مسجد خارج شده اند.
روز سه شنبه
مهدوی مجددا به اتفاق راننده مزبور با ماشین به مسجد و پس از خاتمه نماز ظهر
از مسجد خارج و به طرف منزلش واقع در خیابان زرین نعل کوچه جهان پلاک
11 کاشی 15 رفته در تحقیقاتی که به عمل آمد معلوم شد ساکنین این خانه
عبارتند از حاج اسداله حاج باقری که به اتفاق عیال و اولاد خود در این منزل
سکونت دارد پسر وی به نام محمدرضا فرزند حاج اسداله شهرت حاج باقری
است که مدتی است فامیل خود را عوض کرده و به مهدوی تغییر داده شغل
نامبرده معمم است
پلاک درب منزل نیز به نام محمدرضا مهدوی می باشد ضمنا شخصی به نام
غلامعلی مقدم نیز با همسر و چهار فرزندش در این منزل سکونت دارد.
تاکسی 7474 سیمکا مدل 59 به نام اصغر عسگری ساکن بی سیم نجف آباد
کوچه حمام سادات پلاک 84 می باشد.
در ساعت 1945 روز 10 /2 /44 در جلسه متشکله مسجد مزبور که قریب 30
نفر از جوانان شرکت داشتند مهدوی اظهار داشته است یکی از خواسته های
حضرت آیت الله خمینی که بارها در سخنرانی های خود ایراد فرموده اند این است
که باید در دانشگاه (دانشکده طب) از کارهای کالبد شکافی جلوگیری به عمل
آید آقای مهدوی اظهار داشت دین اسلام هرگز اجازه نمی دهد که یک قاتل را
فوری اعدام نمود باید از او تحقیقات به عمل آورد آنگاه اگر محکوم گردید او را به
زندان انداخت و در آنجا به او درس درست کاری آموخت نه اینکه تا او را گرفتند
فردی یک محاکمه قلابی نموده بعد هم او را به گلوله به بندند در دین اسلام این
دستور نیامده است ناطق سپس اضافه نمود که آموختن فنون جنگی و تهیه کردن
ساز و برگ جنگ به مقتضی دوره عصر و حتی آموختن علومی چون فیزیک و
غیره از وظایف هر فرد مسلمان است ما باید تمام این کارها و علوم مختلف را
بدانیم اول ما از همه جلوتر بوده ایم ولی حالا از همه عقب تر هستیم حال ما حکم
گربه ای را داریم که موقع باریدن باران در گوشه خیابان راه می رود و می ترسد
مبادا تر شود ولی باز هم اینقدرها ترسو نیستیم که دیگران فکر کرده اند همین
گربه هایی که از باران می ترسند ممکن است روزی برای گرفتن ماهی خود را در
آب حوض
بیندازند در خاتمه صحبت وی شخصی به نام صادقی ابیاتی خوانده و پس از
خاتمه سخنرانی مهدوی با چند نفر دیگر با تاکسی 7474 حرکت نموده اند.
در ساعت 1930 روز 14 /2 /44 سه نفر معمم در مسجد جلیلی صحبت نموده
پس از خاتمه صحبت آنها و خارج شدن مردم مهدوی به اتفاق 9 نفر دیگر دور
هم جمع شده و خیلی آهسته صحبت می کرده اند که از صحبت آنها چیزی
استنباط نشده است پس از خاتمه صحبت مهدوی با دو نفر دیگر مجددا سوار
تاکسی مورد بحث شده و حرکت می کنند.
ساعت 1825 روز 31 /2 /44 مهدوی ضمن صحبتهای دینی اظهار داشته در
مملکت ما مردم دین را باعث بدبختی و فقر می دانند این بزرگترین اشتباه ملت ما
است اگر همگی احکام دین را به خوبی انجام دهند تمام کارها درست می شود
این دین نیست که شما را بدبخت و بیچاره می کند بلکه این گردانندگان بدسرشت
مملکت هستند که عامل بدبختی و فقر می باشند چرا اسم دین را بدنام می کنند
اینها هستند که ملت را به لب پرتگاه می کشانند نه دین و سبب تمام بدبختی ها
خود دستگاه حاکمه می باشد و بس که همه فریادهای انسانی را در سینه ها خفه
کرده اند در پایان اظهار داشت که تمام حرفها را نمی شود گفت چون دیوار موش
دارد و موش هم گوش دارد.
اینک مراتب جهت کسب آموزش معروض تا
هرگونه مقرر فرمایید اقدام شود.
رئیس شعبه مراقبت ـ ستوان یکم فرید.
5 /3 /44
اقدام شود 8 /3 /44
عینا بعرض می رساند.
5 /3 /44
توضیحات سند:
1ـ حسنعلی منصور در
اردیبهشت 1302 در تهران بدنیا
آمد.
پدر او رجبعلی منصور
(منصور الملک) از اعضاء اولیه
لژ بیداری ایرانیان بود که در
دوران رضاشاه سالیان مدید در
مشاغل حساس جای داشت و در
آخرین ماههای سلطنت او به
صدارت رسید و در دوران
محمدرضا شاه پهلوی نیز مجددا
در رأس دولت قرار گرفت.
ارتشبد فردوست می نویسد:
«علی منصور از مأموران انگلیس
بود.
پسرش حسنعلی منصور
مانند پدر پرورش یافته
انگلیسی ها بود ولی از آن گروه
بود که به آمریکایی ها وصل
شدند.
او چه در اصل چهار و چه
بعدها که نخست وزیر شد از طرف
آمریکا به شدت تقویت می شد».
مادرش یکی از دختران
ظهیرالملک رئیس بود.
وی در
سال 1321 از دبیرستان
فیروزبهرام دیپلم و در 1324 از
دانشکده حقوق در رشته سیاسی
لیسانس گرفت.
در همان سال به
استخدام وزارت خارجه درآمد.
چندی در تهران و مدتی در اروپا
به کارهای کوچکی در وزارت
خارجه اشتغال داشت و یک بار به
جرم قاچاق مواد مخدر تحت
تعقیب پلیس فرانسه قرار گرفت و
موضوع در مطبوعات ایران
منعکس گردید.
در سال 1329
محسن رئیس (دایی منصور)
وزیر امور خارجه وقت او را به
ریاست دفتر خود برگزید و طی
این سالها چند بار به سمت رئیس
دفتر نخست وزیر در دوران
صدارت حسین علاء (نوبت دوم)
برگزیده شد.
منصور از مهره هایی
بود که توسط انگلیسی ها به
آمریکا معرفی شد و لذا حمایت هر
دو قدرت را به حد کافی پشت
سر داشت وی برنامه های مهمی به
سود غرب داشت که یکی از آنها
کاپیتولاسیون بود که با مقاومت
جدی امام خمینی مواجه شد.
مخالفتهای ایشان با نفوذ آمریکا و
غرب و اقدامات محمدرضا در
دوران دولت منصور شدت گرفت
و بالاخره به تبعید ایشان به ترکیه
(13 آبان 1343) منجر گردید.
ساواک در تاریخ 19 /4 /1337
که حسنعلی منصور در دولت
منوچهر اقبال معاونت
نخست وزیری را عهده دار بود
بیوگرافی او را چنین ثبت کرده
است : «بسیار خوشگل، صورتی
سفید، چشمانی میشی و خیلی
قشنگ، قدی متوسط، خوش
قامت، پدرش بی اندازه متمول که
حدود 50 میلیون تومان ثروت
دارد.
دارای لیسانس از دانشکده
حقوق تهران رشته سیاسی در سال
1324 می باشد، فرانسه خوب
می داند و به انگلیسی به اندازه
رفع احتیاج آشنائی دارد.
وی
تمام روزنامه ها و مجلات عادی و
تا اندازه ای کتب اقتصادی را
مطالعه می کند، به زن و مقام
علاقه مند است.
تحصیلات
متوسطه را در دبیرستان ایرانشهر
گذرانده، لیاقت و شایستگی
ندارد، حتی به علت ترقی
بی جهتی که نموده (به علت نفوذ
پدرش و اینکه دکتر اقبال چون به
پدر او مدیون بود او را به این
سمت منصوب کرد) مورد تنفر
قاطبه جوانان قرار گرفت.
ابتدا در
وزارت امور خارجه در لندن بود
بعد منشی وزیر خارجه و سپس
رئیس اداره چهارم سیاسی شد.
به علت نفوذ پدر نشان تاج
دریافت نمود.
عضو جمعیت یاران
دبیرستانی بوده، متواضع ولی بی
شخصیت است، افکار عالی به
هیچ وجه ندارد و تمام ترقی او
روی نفوذ پدرش می باشد.
کم
مغز، بی تجربه و عزیز بی جهت
است.
» مشارالیه در اردیبهشت
سال 1340 زمانی که نماینده
مجلس بوده است کانون مترقی را
متشکل از عده ای روشنفکران و
کارشناسان مسایل اجتماعی
تشکیل می دهد که تعداد کثیری از
اعضای آن در انتخابات مجلس
شورای ملی (تابستان 1342) به
نمایندگی مجلس انتخاب
می گردند.
این نمایندگان به
رهبری حسنعلی منصور بدوا به
تأسیس حزب ایران نوین (آذر
1342) اقدام کرده و چون در
مجلس شورای ملی اکثریت
داشتند در اسفند 1342 به فرمان
محمدرضا پهلوی، حزب ایران
نوین مأمور تشکیل دولت حزبی
می گردد و بدین ترتیب بر اساس
یک سناریوی از پیش پرداخته
شده اپوزیسیون آمریکائی در
مجلس به اکثریت رسید و
به عنوان حزب اکثریت تجدید
سازمان یافته و دولت را در دست
گرفت.
اسناد نشان می دهد که
رئیس سیا در ایران «گراتیان
یاتسویچ» که در خانه منصور
مستأجر بود صراحتا
نخست وزیری او را بشارت
می داده است.
و بدینسان بود که
حسنعلی منصور آمریکایی پسر
رجبعلی منصور انگلیسی دومین
نخست وزیر عصر انقلاب سفید
شد و تصویب کاپیتولاسیون یعنی
ننگین ترین صفحه تاریخ پهلوی
توسط او انجام شد که خشم
مردمی را که در محاسبات سیاسی
قدرتهای سلطه گر هیچگاه به
حساب نیامده و نمی آیند،
برانگیخت و امام خمینی (ره)
فریادگر این خیانت و وابستگی
به بیگانه شد.
حسنعلی منصور 3
ماه بعد از تبعید امام (ره)
روز اول بهمن 1343 توسط
شهید محمد بخارائی اعدام
انقلابی شد.
وی عضو تشکیلات
فراماسونری و در لژهای پهلوی
همایون و ...
و باشگاه لاینز
بین المللی عضویت داشت.
2ـ شهدای والامقام محمد
بخارایی، نیک نژاد، هرندی،
امانی از اعضای هیئت مؤتلفه
اسلامی بودند که هر چهار نفر
پس از ترور حسنعلی منصور
نخست وزیر وقت دستگیر و در
26 خرداد 1344 اعدام شدند،
آنها در چرخه اصلی فعالیت های
سیاسی مسجد جلیلی شرکت
داشتند، آیت الله مهدوی کنی در
این باره می گوید:
«در جلساتی که من برای جوان ها
داشتم در مسجد جلیلی شب های
شنبه، اینها حضور داشتند که یادم
هست یک شبی جلسه بحث و
گفتگو بود، البته بحث و
گفتگوهایی به عنوان بحث های
کلامی بود نه بحث های سیاسی.
یادم هست که مرحوم نیک نژاد
یک دفترچه ای داشت همیشه از
روی آن دفترش سؤال می کرد، یا
در آن چیزی می نوشت که من اسم
ایشان را گذاشته بودم آقای
جزوه ای، از روی همان جزوه
گاهی می خواند...
» حسین
دانش پور از جمله کسانی بود که
به همراه نیک نژاد در جلسات
مسجد جلیلی شرکت می کرد.
پس
از ترور منصور، او را به اتهام
شرکت در این ترور دستگیر
کردند ولی پس از چند ماه
[احتمالاً به دلیل نداشتن مدارک
کافی] آزاد شد.
ساواک پس از اطلاع از ارتباط
مسجد با جریان ترور منصور،
دایره نظارتی خود را افزایش داد
و مأمور ویژه ای را پس از
آموزش به مسجد اعزام کرد تا
مرتب در جلسات شرکت کرده و
گزارش های لازم را به ساواک
ارائه دهد.
(ر.ک: تاریخ شفاهی
مسجد جلیلی، پروین قدسی زاد،
مرکز اسناد انقلاب اسلامی صفحه
66 و 69؛ یاران امام به روایت
اسناد ساواک، شهید
حجت الاسلام سیدعلی اندرزگو،
مرکز بررسی اسناد تاریخی،
صفحه 10)
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد جلیلی تهران به روایت اسناد ساواک صفحه 11