تاریخ سند: 3 دی 1354
جناب آقای اسداله علم1 وزیر دربار شاهنشاهی
متن سند:
شماره: 2312
کاملاً محرمانه
عطف به نامه شماره 27 ـ 13 ـ 800/ م مورخ 25 /9 /54 مراتب به عرض مبارک علیاحضرت شهبانوی2 ایران رسید.
امر فرمودند، وزارت دربار شاهنشاهی مستقیماً نامهای به هلن فلورانس بنویسد.
در مدتی که خدمت کردهاید کار شما خوب و مورد رضایت بوده ولی ادامه همکاری ممکن نشده است.
ضمناً مبلغ یکهزار پاوند دیگر هم برای او فرستاده شود.
در اجرای اوامر صادره، خواهشمند است مقرر فرمایند به هر ترتیب که مقتضی است اقدام لازم معمول دارند.
پ
کریم پاشا بهادری
رئیس دفتر مخصوص علیاحضرت شهبانوی ایران
توضیحات سند:
1ـ اسدالهس علم در سال 1298 در بیرجند متولد شد.
پدرش محمد ابراهیم علم معروف به شوکت الملک بود که این لقب و امیری قائنات را در زمان سلطنت مظفرالدین شاه، از برادر بزرگترش امیراسماعیل خان علم به ارث برده بود.
امیر شوکت الملک علم مانند برادر ارشد و اجدادش با انگلیسیها، که نسبت به ثبات و امنیت منطقه سیستان و بلوچستان در مجاورت افغانستان و هند حساسیت زیادی نشان می دادند، روابط نزدیک داشت و در جریان جنگ جهانی نیز با نیروهای انگلیسی که بخش مهمی از خاک ایران را تحت اشغال خود داشتند همکاری می کرد.
امیر اسدالهی علم به توصیه پدرش، در سال 1318، در سن 20 سالگی با ملک تاج دومین دختر قوام الملک شیرازی ازدواج نمود و از این ازدواج پسری متولد نشد که بر مسند پدر جای گیرد و علم تنها دارای دو دختر شد.
امیراسدالهو علم در سال 1321 از دانشکده کشاورزی کرج فارغ التحصیل شد و چون وضع تهران آشفته و تحت اشغال نیروهای بیگانه بود، عازم بیرجند شد.
امیر شوکت الملک که قبل از پسرش به بیرجند رفته بود در سال 1323 در همانجا درگذشت و علم اداره امور املاک وسیع پدرش را به عهده گرفت.
در اواخر سال 1324 علم ضمن مسافرتی به تهران به ملاقات قوام السلطنه نخست وزیر رفت، که تازه از سفر مسکو به تهران بازگشته بود.
قوام السلطنه این جوان 26 ساله را ظاهرا به واسطه سابقه دوستی و آشنایی با امیر شوکت الملک و شاید هم به توصیه انگلیسیها که در آن زمان نقش حساسی در سیاست ایران داشتند، برای فرمانداری کل سیستان و بلوچستان در نظر گرفت.
اسدالهف علم که در سی ام تیر ماه سال 1341 به نخست وزیری برگزیده شد، اول کاری که کرد یاران گرمابه و گلستان خویش از قبیل «دکتر باهری»، «ناتل خانلری»، «متقی» و «رسول پرویزی» را گرد خود جمع کرد.
او نه کاری به احزاب موافق و مخالف و گروههای سیاسی داشت و نه آدمی بود که به طور حاد در کارهای سیاسی دخالت مستقیم نماید فقط و فقط مجری اوامر ملوکانه بود.
اسدالهق علم بسیار زود به وزارت رسید و نخستین بار در سن 29 سالگی در کابینه دوم ساعد (آبان 1327 ـ فروردین 1329) وزیر کشاورزی شد.
او در کابینه علی منصور (فروردین ـ تیر 1329) نیز این سمت را حفظ کرد و پس از آن در دولت رزم آرا (تیر ـ اسفند 1329) وزیر کار شد.
در همین زمان بود که هنگامی که به اتفاق رزم آرا وارد مسجد شاه می شد، نخست وزیر مقتدر و چهره آینده دار استعمار غرب، مورد اصابت گلوله استاد خلیل طهماسبی قرار گرفت و معدوم شد.
در سال های 1329 تا 1339، علم از نزدیک ترین یاران محمدرضا پهلوی بود و در ماجرای 28 ـ 25 مرداد 1332 نقش فعالی ایفا نمود.
علم وسیع ترین باند را در کشور ایجاد کرد و در همه استان ها دارای مهره ها و عوامل خود بود که آن ها را به وکالت و یا مقامات عالی می رساند.
مهم ترین پایگاه علم در خراسان و شرق کشور فارس بود؛ در خراسان و سیستان و بلوچستان به علت این که پایگاه اصلی خانواده اش بود و در فارس به علت وصلت با خانواده قوام شیرازی.
علم پیش از انقلاب به مرض سرطان مرد و روزهای انقلاب را ندید.
او در وزارت دربار 4 معاون داشت که یکی از آنها قائم مقام و جانشین او محسوب می شد و در غیاب علم وظایف او را انجام می داد.
این اولین بار بود که چنین سمتی در وزارت دربار ایجاد شد.
(ر.ک : ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد اول خاطرات حسین فردوست ص 258، تاریخ معاصر ایران از کودتای 28 مرداد تا اصلاحات ارضی نوشته پیتر آوری، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی ص 9، بازیگران عصر پهلوی، ج اول، ص 643، از سید ضیاء تا بازرگان نویسنده ناصر نجمی ج 1 و 2 ج دوم از کودتای سوم اسفند 1299 تا آذر 1358 ص 1570، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 2، صص 238 و 255)
2ـ فرح دیبا (پهلوی) در مهر ماه سال 1317 در یک خانوادهی متوسط، از یک پدر آذربایجانی به نام سهراب و مادر گیلانی به نام فریده قطبی گیلانی در بخارست پایتخت رومانی به دنیا آمد.
پدر فرح، سهراب دیبا افسر ارتش بود که هنگام تولد فرح برای انجام مأموریتی در رومانی، که در آن زمان رژیم سلطنتی داشت، به سر میبرد.
فرح در کودکی پدر را از دست داد.
در تهران تحت سرپرستی مادر با مراقبت و حمایت داییاش بزرگ شد.
تحصیلات خود را در تهران ابتدا در مدرسهی ایتالیاییها (مدرسهی خواهران کاتولیک) و سپس مدرسهی ژاندارک و دبیرستان رازی به انجام رساند و برای ادامهی تحصیل به فرانسه اعزام و در رشتهی معماری مشغول تحصیل شد.
ضمن تحصیل، با گروههای دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه، که در آن زمان بیشتر گرایشهای چپی داشتند محشور گردید.
پسر دایی او رضا قطبی هم در میان این دانشجویان بود که با روابط نزدیک بین آن دو، گرایش و کشش او به سمت این فعالیتها مؤثر شد.
فرح هنگام تحصیل در پاریس، از نظر تأمین هزینهی تحصیل و اقامت خود در پاریس در مضیقه بود و تحت تأثیر شرایط محیط زندگی خود و رواج افکار و عقاید کمونیستی در فرانسهی آن روز گرایشهای چپی پیدا کرد، به طوری که احسان طبری از رهبران حزب توده بعدها در کتاب «کژراهه» خود نوشت در حوزههای حزب توده در پاریس نیز حضور مییافت.
دوستان او نیز همه گرایشهای چپی داشتند و پسردایی فرح، رضا قطبی، که او هم در پاریس تحصیل میکرد به گروههای چپ پیوسته بود.
فرح اولین ملاقات خود را با شاه در یک مجلس پذیرایی که از طرف سفارت ایران در پاریس ترتیب داده شده بود خوب به خاطر میآورد.
...
دو ماه بعد از این ملاقات، فرح برای گذراندن تعطیلات تابستانی به تهران آمد و عمویش اسفندیار دیبا که در آن موقع در دربار کار میکرد، او را برای گرفتن یک بورس تحصیلی به اردشیر زاهدی معرفی کرد.
اردشیر زاهدی که در آن موقع داماد شاه بود، دفتری در دربار داشت و ضمن سایر کارها به امور دانشجویان ایرانی در خارج هم رسیدگی میکرد.
اردشیر زاهدی از قیافه و هیکل متناسب و طرز صحبت این دختر خیلی خوشش آمد و او را برای همسری شاه مناسب تشخیص داد.
فردای همان روز شهناز دختر شاه و همسر اردشیر زاهدی هم فرح را دید و پسندید و تمام داستان از همین جا آغاز شد و طی یک ضیافتی که شهناز و اردشیر زاهدی برپا کردند وسیلهای به دست آمد تا با هم بیشتر آشنا شوند و با یکدیگر به گفتگو پرداختند ...
و مراسم ازدواج بعد از ظهر دوشنبه 29 آذرماه 1338 برگزار شد و در همان شب مجلس شام و ضیافت باشکوهی در کاخ گلستان منعقد گردید.
فرح بعد از مرگ شاه هرگز دربارهی میزان ثروت و ارثیهای که به او رسید سخنی بر زبان نیاورد ولی با کمترین تخمین، دارایی او به دهها میلیون دلار بالغ میشود.
وی در یک خانهی مجلل در شرق آمریکا زندگی میکند و ویلایی نیز در جنوب فرانسه دارد ولی غالباً در آمریکا به سر میبرد و سالی یکی دوبار هم برای گردش و تفریح و خرید به فرانسه میآید.
وی با پسر بزرگش رضا پهلوی رفت و آمد زیادی ندارد.
دخترش لیلا و پسرش علیرضا نیز خودکشی کردهاند.
ر.ک: زنان دربار به روایت اسناد ساواک، فرح پهلوی، 3 جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی
منبع:
کتاب
هدایای دربار پهلوی به بیگانگان به روایت اسناد ساواک صفحه 129