تاریخ سند: 11 فروردین 1330
گزارش
متن سند:
تاریخ: 11 /1 /1330
گزارش
مأمور ویژه گزارش میدهد قبل از ظهر روز ۱۰ ماه جاری عدهای از طلاب به عنوان درس به منزل کاشانی رفت و آمد نمودهاند. بعدازظهر نیز عدهای از اطرافیان به منزل مشارالیه رفته چون خود کاشانی از اندرون خارج نشده است. شیخ مهدی دولابی به جای کاشانی به نماز جماعت مشغول و پس از اداء نماز، سید موسی نام برای ملاقات کاشانی به اندرون رفته. شیخ مهدی مزبور شروع به سخنرانی و اظهار داشته است آقایان، ما یک عده مسلمان هستیم برای اسلام قیام نمودهایم. نباید از هیچ مقام و دستگاهی ترس داشته باشیم زیرا ترس برای خائنینی است که به اسم اسلام میخواهند تیشه به ریشه اسلام بزنند. ما نمیگوئیم در این مملکت مقامات عالی، یا نخستوزیر نباید باشند ما میگوئیم اینجا مملکت اسلامی است، با وجودی که همه میگویند ما مسلمان و شیعه هستیم، به چه علت احکام قرآن را پایمال و این همه فشار به مسلمین وارد میکنند و علاوه نمود که تقصیر متوجه روحانیون است که مردم را متوجه نکرده امر به معروف و نهی از منکر نمینمایند. آنان را بیشتر ترسو و جبون بار میآورند اگر همه مثل کاشانی بودند، کار مسلمین به این جاها نمیکشید. وضعیت فعلی حکومت نظامی در اثر بیاعتدالی یک عده بیاطلاع شده کما اینکه کاشانی میفرمودند چنانچه این چند اعلامیه را بدون اینکه با من مشورت کنند، منتشر نمینمودند این مشکلات پیشآمد نمیکرد [در مقطع] دولت قبل هم، چند اعلامیه از طرف بازاریها نزد کاشانی آورده بودند ولی ایشان موافقت نکرده و فرمودند فعلاً باید چند روزی صبر کرد. یکی از اطرافیان اظهار نموده است ما باید جمع شویم و کاغذی به تمام روحانیون بنویسم تا با ما همکاری نمایند، شیخ مهدی دولابی جواب داده است این کار نتیجهای ندارد برای اینکه ما به تمام رؤسای حوزه علمیه، آقای بروجردی،(۱) سید محمد حجت،(۲) صدرالعلماء(۳) و خوانساری نوشته و یک نفر نماینده نزد آنها به قم فرستادیم فقط خوانساری جواب داده و بقیه جواب ندادهاند. روحانیون در خواب هستند نمیدانند که فردا چادرهای زنهایشان را برمیدارند و زمان اعلیحضرت فقید عودت میکند. شماها از حبس و شهربانی نترسید ما باید از ائمه اطهار پیروی و با کفار مبارزه نمائیم و به سخنان خود خاتمه داده است. در آن موقع عدهای از وکلاء اقلیت، منجمله حائریزاده و بقائی به منزل مزبور وارد و نزد کاشانی رفته اطرافیان اظهار نمودهاند برای اتخاذ تصمیم در مورد حکومت نظامی که باید روز دوشنبه در جلسه علنی مجلس شورای ملی مطرح گردد، کمیسیونی تشکیل و با کاشانی مشغول مذاکره میباشند. ساعت ۲۱ جمعیت متفرق و عدهای برای مراقبت در آنجا بیتوته نمودهاند.
توضیحات سند:
1- مرحوم آیتالله بروجردی (ره)، برخلاف آنچه برخی میپندارند، در برابر رژیم شاه به مقدار تشخیص و در حد توان مبارزه میکرد. هر جا خلافی تشخیص میداد، موضعگیری مینمود و مثمر ثمر هم بود. از باب نمونه:
الف – موضعگیری ایشان، در برابر تغییر خط، که انصافاً میتوان گفت از خدمات بزرگ آیتالله بروجردی (ره) است. رژیم شاه تصمیم گرفته بود که خط فارسی را به لاتین تغییر دهد، مقدمات را هم انجام داده بود، تبلیغات کرده بود و زمینه را به اصطلاح خود آماده بود. مرحوم آیتالله بروجردی «ره» وقتی متوجه شد، با آن روشنبینیای که داشت فرمود: «هدف اینان از تغییر خط، دور کردن جامعه ما از فرهنگ اسلامی است، من تا زندهام اجازه نمیدهم این کار را عملی کنند. به هر جا که میخواهد، منتهی شود.» موضع سخت ایشان، باعث شد که نتوانند مانند ترکیه، در ایران تغییر خط را عملی کنند.
ب - از جمله حرکتهای سیاسی آن مرحوم، موضعگیری در برابر اصلاحات ارضی شاه بود. ایشان با نامهای که به مجلس نوشت، قانون اصلاحات ارضی را متوقف ساخت. شاه پیغام داده و منافع اصلاحات ارضی را برشمرده و گفته بود:
«ممالک دیگر هم این کار را کردهاند.» ایشان در پاسخ فرمودند: «در جاهای دیگر که اصلاحات ارضی شده، اول جمهوری شده است، بعد اصلاحات» و این موضعگیری ایشان در برابر اصلاحات، برای رژیم شاه، بسیار ناگوار بود.
ج - مرحوم آیتالله العظمی حاج آقا حسین قمی «ره» خواستههایی داشتند و برای تحقق خواستههای خود در حضرت عبدالعظیم، تحصن کردند. شاه و سهیلی نخستوزیر وقت به خواستههای ایشان توجهی نمیکنند... تا این که آیتالله بروجردی، از بروجرد تلگراف میزنند و تهدید میکنند...
د- قضیه ولایت عهدی خواهر شاه بود که میخواستند در مجلس مؤسسان آن را به تصویب برسانند. آیتالله فاضل لنکرانی در این باره فرمودهاند: امام خمینی «ره» با آیتالله گلپایگانی به مرحوم پدرم گفتند شما مسأله را با آیتالله بروجردی (ره) در میان بگذارید. زیرا شایع کردهاند که آیتالله بروجردی با این امر موافق است. نامهای نوشته شد و حضرات آقایان: امام خمینی «ره» و آیتالله گلپایگانی «ره» امضا کردند. آیتالله بروجردی، در پاسخ مخالفت شدید و صریح خود را، با این امر اعلان کردند در نتیجه این کار خلاف، عملی نشد.
ﻫ - شاه میخواست زنی ایتالیایی بگیرد، برای این موضوع احتیاج به موافقت آیتالله بروجردی داشتند، خیلی تلاش کردند ایشان فتوای به جواز ازدواج دائم، با غیرمسلمان بدهند و ایشان حتی ازدواج موقت را با اهل کتاب، نیز فتوا ندادند. با این که حداقل، ازدواج موقت با اهل کتاب بلااشکال است. گرچه آیتالله بروجردی ازدواج دائم و موقت، هر دو را بلااشکال میدانستند، در عین حال فرمودند: «علمای امامیه ازدواج دائم با کتابیه را جایز نمیدانند...»
رک: اسماعیل فردوسیپور، همگام با خورشید، صفحات ۲۱ - ۵۱
۲- آیتالله سیدمحمد حجت: در ماه شعبان ۱۳۱۰ ﻫ ق در شهر تبریز متولد. در تحت تربیت پدر و مادر عفیفهای نشو و نما نموده و با استعداد سرشار و هوش و ذکاوت و سرعت انتقال فوقالعاده در مدت کوتاهی تحصیلات مقدماتی و ادبیات معموله را مدتی در همان شهر خوانده و پس از آن فقه، اصول، ریاضیات، معقول، طب قدیم، تجرید و مقدار وافی از علوم جدید فیزیک، شیمی و سایر فنون متنوعه را از علما و دانشمندان آن شهر دیده و اغلب تحصیلات فقهی و اصولی او، نزد والدش مرحوم سیدعلی آقای کوهکمری بوده است. جامع معقول و منقول، عالم عامل و فقیه کامل، محدث فاضل و اصولی محقق و دارای کمالات نفسانیه عالیه بود و گوی سبقت از اکابر وقت ربوده و از مراجع تقلید و مدیران حوزه علمیه قم گردیده بود.
مرحوم آیتالله حائری رئیس حوزه علمیه قم، اصحاب و معاونین چندی داشتند که قسمت عمدهای از تدریس خارج و کارهای مهم ایشان را اداره میکردند و به آنها کمال اطمینان را داشته مشورت با آنها را مغتنم میشمردند، از میان آنها به سه نفر بسیار علاقه و محبت داشتند و آنها این سه بزرگوار بودند: ۱- آیتالله سید محمد حجت ۲ - آیتالله صدر ۳ - آیتالله خوانساری. آیتالله حائری چند روز مانده به فوتشان فرمودند من دیگر ضعیف شدهام، یکی از آقایان به جای من نماز بخواند و بلافاصله گفتند آقای حجت به جای من اقامه جماعت کنند. پس، آن مرحوم امتثال امر کرده و تا اواخری که حالشان مقتضی بود، تابستانها در صحن کوچک در محل نماز آیتالله حائری و زمستانها در مسجد بالاسر در کنار قبر ایشان در بقعهالعلماء نماز جماعت میخواند.
۳- صدرالعلما: آیتالله میرزا ابوالقاسم قمی صاحب قوانین در سال ۱۳۰۲ ﻫ ق متولد شد. پس از طی مقدمات و اکمال سطوح، سالها از محضر مرحوم آیتالله حائری استفاده کرده و پس از ورود آیتالله العظمی بروجردی به قم به نزد معظمله رفته و در مجالس بحث خصوصی و استفتائات، شرکت مینمود تا این که در ۲۳ ماه جمادیالاولی ۱۳۷۲ ﻫ ق بیست روز پس از فوت مرحوم آیتالله حجت، بدرود حیات گفته و در ایوان طلای حضرت معصومه (علیهاسلام) مدفون گردیده است.
منبع:
کتاب
روحانی مبارز / آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی به روایت اسناد- جلد اول صفحه 367