تاریخ سند: 5 آبان 1349
موضوع : تشکیل جلسه بحث و تفسیر هفتگی مسجد هدایت
متن سند:
رونوشت گزارش خبر شماره 10914 /20 ه 2 ـ منبع 2973
ساعت 1800 روز پنج شنبه 30 /7 /49 جلسه بحث و تفسیر هفتگی مسجد
هدایت با شرکت حدود 130 نفر و افراد شناخته شده عبارتند از اکبر دادمنش ـ
جواد دادمنش ـ محمد شالچی ـ رضا شجاعی ـ عباس اسلامی ـ حاج زاده مقدم و
مهندس بازرگان در محل مزبور تشکیل گردید و ابتدا نماز جماعت توسط
طالقانی برگزار شد و سپس
امامی به منبر رفت و درباره
ظهور ولی عصر امام زمان (ع)
سخنانی بیان داشت و گفت
سؤال می شود حالا چرا امام
زمان ظهور نمی کند و چرا از
نظرها غائب است جوابش
اینست اگر چنانچه امام زمان
ظهور کند باید وضع مساعد و
مردم خوب باشند و قابلیت
داشته باشند زمامداران باید
اوامر او را اطاعت کنند زیرا که
اگر امروز ظهور کند در بین
جامعه دنیا ذلیل خواهد بود
مثلاً اگر امام برود در کشور
عرب زندگی کند در این
صورت زمامدار حجاز او را از پای در می آورد و یا اگر بخواهد برود در آمریکا
زندگی کند رئیس مملکت آنجا با اوامرش مخالفت می کند پس در این صورت در
هیچ کشوری نمی تواند زندگی نماید زیرا که اگر او بیاید زمامداری تمام دنیا به
دست او خواهد بود و تمام زمامدارانی که بر مردم حکومت می کنند همه را از بین
خواهد برد و تمام عزیزانی که بی خود عزیز هستند ذلیل خواهد کرد پادشاهی
است که در تمام زمامداری هیچ گونه تبعیض قائل نمی شود و حق را به حق دار
می رساند و ناحق را از بین می برد و ریشه کن می کند این همه دروغ پردازی که در
کشور ما می شود بدون پروا و بدون خجالت جوانان و بچه ها را به وسیله این
دروغ ها نسبت به دین و ایمان ضعیف می کنند.
مثلاً در جغرافیا خواندم که نوشته
بود اعراب سوسمار خور و پا برهنه به ایران آمدند و تمام کتابخانه[های] ایران را
آتش زدند و تمام آثار باستانی را از بین بردند و وقتی که به این کتاب نگاه کردم
نزدیک بود شوکه شوم.
می خواهم سؤال کنم از کسانی که این کتاب ها را
می نویسند این کتابخانه ها کجا بود که عرب ها آتش زدند1 و ایران چه چیزی
داشت که آثار باستانی ایران را از بین برند به جز این که یک دانشمند در ایران بود
به نام بوذرجمهر و آیا کسی دیگری هم وجود داشت باعث تأسف است که این
داستان دروغی را از قرون هشتم به این طرف نوشته اند.
اینها مردمان سود جو و
خائن دین و مملکت هستند چرا باید جلوی این اشخاص خائن گرفته نشود
امیدواریم روزی پادشاه دو جهان بیاید و به زندگی این مشت خائنان خاتمه
بدهد.
این جلسه در ساعت 1930 پایان پذیرفت.
نظریه یکشنبه : 1ـ در این مورد گزارشات دیگری ایفاد گردیده تشکیل جلسه
فوق مورد تأیید است.
2ـ یادشدگان عبارتند از سید محمود طالقانی ـ اکبر عدالت منش ـ جواد
عدالت منش ـ مرتضی حاجی زاده مقدم و خلیل شالچی که در 312 دارای سابقه
هستند.
نظریه چهارشنبه ـ نظریه یکشنبه مورد تأیید است.
رونوشت برابر اصل است اصل در شماره 123017 می باشد.
در پرونده 27781 بایگانی شود.
توضیحات سند:
1ـ مسئله کتاب سوزی در ایران
و مصر توسط لشکر اسلام در
زمان خلافت عمر، از جمله
مسایل تاریخی می باشد که
جای تردید بسیار دارد ،ولی این
مسئله آن چنان در زمان
محمدرضا پهلوی تبلیغ و ترویج
می شد که حتی افراد صاحب نظر
را نیز دچار شبه کرده بود.
رژیم
شاه با استفاده از این داستانهای
دروغ و یا لااقل مورد تردید،
علاوه بر اسلام ستیزی نوعی
اختلاف غیرمحسوس بین
ایرانیان و اعراب را ترویج
می کرد.
استاد شهید مرتضی
مطهری در بخشی از مطالب
خود در این باره می نویسد:
«از جمله مسایلی که لازم است
در روابط اسلام و ایران مطرح
شود مسئله کتابسوزی در ایران
وسیله مسلمین فاتح ایران است.
در حدود نیم قرن است که به
طور جدی روی این مسئله تبلیغ
می شود تا آنجا که آنچنان مسلم
فرض می شود که در کتب
دبستانی و دبیرستانی و
دانشگاهی و بالاخره در کتب
درسی که جز مسایل قطعی در
آنها نباید مطرح گردد و از وارد
کردن مسایل مشکوک در اذهان
ساده دانش آموزان و
دانشجویان باید خودداری شود
نیز مرتب از آن یاد می شود.
اگر این حادثه واقعیت تاریخی
داشته باشد و مسلمین کتابخانه
یا کتابخانه های ایران یا مصر را
به آتش کشیده باشند، جای این
هست که گفته شود اسلام ماهیتی
ویرانگر داشته نه سازنده،
حداقل باید گفته شود که اسلام
هر چند سازنده تمدن و فرهنگی
بوده است اما ویرانگر تمدنها و
فرهنگی هایی هم بوده است.
پس
در برابر خدماتی که به ایران
کرده زیانهایی هم وارده کرده
است و اگر از نظری موهبت بوده
از نظر دیگر فاجعه بوده است.
در
اطراف این مسئله که واقعا در
ایران کتابخانه هایی بوده و
تأسیسات علمی از قبیل دبستان و
دبیرستان و دانشگاه وجود داشته
و همه به دست مسلمانان فاتح به
باد رفته است آن اندازه گفته و
نوشته اند که برای برخی از افراد
ایرانی که خود اجتهادی در این
باب ندارند کم کم به صورت یک
اصل مسلم درآمده است.
»
استاد مطهری پس از ذکر دلایل
مدعیان کتابسوزی در ایران و
مصر به دست فاتحان مسلمان و
بررسی تاریخی و عقلی آن اقدام
به رد دلایل آنها با استفاده از
منابع معتبر می نماید و در پایان
کتاب خلاصه سخن را چنین
می نگارد: «...
تا قرن هفتم هجری
یعنی حدود ششصد سال بعد از
فتح ایران و مصر، در هیچ مدرکی
چه اسلامی و چه غیر اسلامی،
سخن از کتابسوزی مسلمین
نیست.
برای اولین بار در قرن
هفتم این مسئله مطرح می شود.
کسانی که طرح کرده اند: اولاً:
هیچ مدرک و مأخذی نشان
نداده اند و طبعا از این جهت
نقلشان اعتبار تاریخی ندارد، و
اگر هیچ ضعفی جز این یک ضعف
نبود برای بی اعتباری نقل آنها
کافی بود.
ثانیا به همه آنها به
استثنای ابوالفرج و قفطی، وجود
شایعه ای را بر زبانها روایت
کرده اند، نه وقوع حادثه را.
و در
شریعت روایت و قانون نقل
تاریخی، هرگاه مورخ به جای نقل
حادثه ای «بر سر زبانها بودن» آن
حادثه را نقل کند یعنی به جای آن
که بگوید چنین حادثه ای واقع
شده بگوید: «گفته می شود چنین
حادثه ای واقع شده» نشانه این
است که حتی خود گوینده
اعتمادی به وقوع آن حادثه
ندارد.
ثالثا: نقل های قرن هفتم که
ریشه و منبع سایر نقل ها است
یعنی نقل عبداللطیف و ابوالفرج و
قفطی در متن خود مشتمل بر
دروغهای قطعی است که سند
بی اعتباری آنها است و علاوه بر
همه اینها، چه در مورد ایران و
چه در مورد اسکندریه قرائن
خارجی وجود دارد که فرضا این
نقل ها ضعف سندی و مضمونی
نمی داشت آنها را از اعتبار
می انداخت.
»
(ر.ک: کتابسوزی ایران و مصر،
استاد شهید مرتضی مطهری،
انتشارات صدرا، صفحات 6، 7 و
96، 97)
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد هدایت به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 178