خودمحوری و جدایی از نظام
متن سند:
خودمحوری و جدایی از نظام
مهدی هاشمی با پیروزی انقلاب و برخورداری از نعمت آزادی نه تنها درصدد اصلاح خصلتهای درونی خود برنیامد بلکه صفات غیراخلاقی خود چون خودمحوری را در همان سالهای آغازین انقلاب به منصه ظهور رساند.
احمد عربزاده با نام مستعار حسنی در ترسیم شخصیت مهدی هاشمی ضمن اشاره به حرکتهای خودمحورانه او در واحد نهضتها به برخوردی از شهید محمد منتظری با مهدی هاشمی در سالهای اولیه انقلاب اشاره میکند که بیانگر کشف خطری از سوی این شهید بزرگوار بود که انقلاب و نظام اسلامی را تهدید میکرد. وی درخصوص اندیشههای خودمحورانه مهدی هاشمی و مغایرت آنها با سیاستهای نظام میگوید:
«... در برخوردهای شخصی، او را فردی خاکنشین، دارای سعهصدر بیش از حد یافته بودم در آن جلسات در بحثی علیرغم نظرات جلسه او گفت ما هر کاری که در سپاه تشخیص بدهیم انجام خواهیم داد. مرحوم محمد به شدت از این حرف او ناراحت شده و گفت اگر اینطور باشد من هم از طریق شورای عالی دفاع که آن موقع عضوش بود میتوانم امکانات را بگیرم و هر کاری که بخواهم بکنم و آمد به بنده گفت: این حرکت هاشمی حرکت خوبی نبود اولین جرقه در مورد خودمحور بودن در آن زمان به ذهنم آمد اما آن را یک اختلاف سلیقه یافتم.
... در زمان سپاه که حدود یک سال هم آنجا با او و دیگر برادران در نهضتها کار کردم چیز تازهای جز صفات فوق به تجربیاتم اضافه نشد جز آنکه احساس کردیم علاوه بر خودمحوری، صفت غرور هم در او وجود دارد.»1
خودمحوری و خودبینی(از بعد اخلاقی) و باورمندی به تز «انقلاب در انقلاب» و مخالفت با هرگونه رفورم و برقراری نظم2 موجب شد که مهدی هاشمی از همان روزهای آغازین انقلاب مسیری را در تصمیمگیریها و جهتگیریهای سیاسی و اجتماعی اتخاذ کند که با مواضع اصولی نظام در تضاد باشد.
مهدی هاشمی در این خصوص میگوید:
«از این نقطه باز انحرافات من ظهور پیدا کرد. وقتی خواست، قانونمندی بر انقلاب حاکم شود و نظم و مدیریت؛ من معتقد بودم انقلاب باید آن شور را همچنان حفظ کند و با هرگونه برقراری نظم و برنامهریزی مخالفت میکردم و لذا به این نظمها و مدیریتها، معتقد نشدم و نوعی خودمحوری و گستاخی در وجودم ظهور کرد و من فراموش نمیکنم زمانی که عضو شورای فرماندهی سپاه بودم در سالهای اول انقلاب گاهی برخلاف نظر شورا و فرماندهی، خودم با تشخیص خودم تصمیمگیری میکردم و کار میکردم و نتایج تلخی هم داشت. آن نتایج را احساس میکردم اما یک غریزهای بود در وجود من به خاطر همان خودمحوریها.»3
مهدی هاشمی در قسمت دیگری از اعترافاتش از خودبینی و خودمحوری به عنوان ریشه مستقل عمل کردن از دولت و جدایی از مسئولین نظام نام میبرد و از این خصلت رذیله به یکی از عوامل به بنبست رسیدن خود در موضعگیری سیاسی یاد میکند و مینویسد:
«روحیه مستقل عمل کردن از دولت و مسئولین، تصور میکردم در هر کاری که دارم منهای ارگانهای اجرایی کارهایم را انجام دهم مانند نهضتها و غیره. این روحیه از تکبر نفسانی و عدم تواضع و خودبینی نشأت گرفته بود ولی از آنجا که مسیرم باطل بود عملاً به بنبست رسیده بودم و جز جنگ اعصاب رهآورد دیگری نداشت.»4
جمع شدن عناصر سرخورده و ناراضی از هر جریان و جناحی با مشربهای متفاوت و دیدگاههای مختلف از ویژگیهای جریانی است که در مقطعی خاص از انقلاب توسط عدهای خاص شکل گرفت جریانی که مهدی هاشمی و دوستانش یکی از شاخههای آن به شمار میروند.
در جلد نخست که تحت عنوان «مهدی هاشمی و ریشههای مسیر انحراف» از نظر گذشت، مهدی هاشمی، طیف فکری خود و دوستانش را طیف فکری انفعالی میخواند. طیفی که جمعآوری نیروهای ناراضی نظام و شکار افراد در کنشها و واکنشهای سیاسی، اجتماعی مختلف در سطح جامعه را از شاخصههای بارز آن برمیشمارد و بر این باور است که این طیف در درازمدت توان استمرار حرکت در مقابل با نظام را داراست.
وی با تکیه بر این مطلب که تنها نقاط مشترک بین احزاب و گروههای مختلف، این طیف را در صحنههای سیاسی و فرهنگی جامعه عینیت بخشیده است نه نظریههای یکسان آنان، بر این باور است که طیف فکری او و دوستانش به لحاظ انفعالی بودن هیچگاه به اتخاذ نظریه و استراتژی واحدی نایل نخواهند آمد.
گذشته از ریشه فکری، که منجر به جمع شدن نیروهای معلومالحال به دور نامبرده شد. مؤلفه غیراخلاقی دیگری نیز در جمعآوری نیروهای مسئلهدار و سازماندهی و خط دهی آنان علیه نظام و مسئولین دلسوز آن دخیل بوده است که مهدی هاشمی آن را زاییده خودمحوری و قدرتطلبی میداند و میگوید:
«از ریشه خودمحوری و قدرتطلبی، اعتقاد داشتم باید همه نیروهای معترض و ناراضی از مسئولین را به خودم و درنهایت به بیت و شخص آیتالله منتظری مرتبط سازم و لذا از کلیه دوستان و همفکرانی که در ارگانها و وزارتخانهها داشتم که لیست آن را قبلاً دادهام در جهت رساندن اخبار و اطلاعات و اسناد و مدارک به خودم تشویق کرده و به عنوان سندی دال بر نفوذ شخصیتم نزد آقا [آقای منتظری] اخبار و اطلاعات و اوراق رسیده را به ایشان منتقل کنم.»5
توضیحات سند:
1. پرونده احمد عربزاده(حسنی) ص ۲۳۵.
2. در جلد نخست و در به تصویر کشیدن مبانی فکری این طیف بدین نکتهاش اره خواهد شد که در نگرش مهدی هاشمی و همفکرانش به مفهوم انقلاب و تقسیمبندی آن به دوره جنون و قانونمندی مهدی هاشمی در تعارض با اندیشههای جناح انشعابی این طیف و حاکمیت روح خشونت منکر فرا رسیدن به قانونمندی انقلاب بود.
3. پرونده مهدی هاشمی، ج ۷، ص ۶.
4. پرونده مهدی هاشمی، ج ۹، ص ۳۵.
5. همان.
منبع:
کتاب
بنبست - جلد دوم / مهدی هاشمی مبانی اخلاقی صفحه 140