بازجویی از : غلامحسین فرزند : محمد شهرت : حقانی
متن سند:
س ـ هویت شما «غلامحسین ـ فرزند محمد ـ شهرت حقانی» محرز است با
توجه به اینکه از بدو بازداشت سعی دارید مطالب خود را با حاشیه پردازی عنوان
و کتمان حقیقت نمائید که به مصلحت نمی باشد برای آخرین بار تذکر داده
می شود که ضمن معرفی دوستان و همفکران کلیه اطلاعات و فعالیت های
خودتان را تشریح و توضیح دهید از چه زمان بنا به تشویق چه فردی، چگونه با
چه انگیزه و هدف شروع و چه مذاکرات و اقدامات و مبادلات با افراد مرتبط
خود داشته اید مشروحا با ذکر جزئیات بنویسید؟
ج ـ من از اول هم کتمان نداشتم و دوستان و همفکران خود را معرفی کردم راجع به آقای
گرمارودی هم، همانطور که نوشتم.
قبل از تأسیس کلاس ادبیات و انشاء هیچ آشنایی با ایشان
نداشتم و در آن کلاس با ایشان به عنوان معلم انشاء آشنا شدم روزهای جمعه که برای درس انشاء
می آمدند هر روز ناهار منزل یکی از افراد کلاس بودند و به نوبت یک روز هم نوبت ما شد ایشان با
چند نفر ظهر منزل ما آمدند، پس از صرف ناهار اصرار فراوانی به من کرد که اخبار قم را برای او
بنویسم و ایشان آنها را به فرانسه بفرستد، ولی من به هیچ نحوی نپذیرفتم ولی سید اصفهانی بود به
نام میرلوحی که ساکن مدرسه فیضیه بود ایشان پذیرفتند و برگه هایی را نوشتند و به ایشان دادند و
برای راستی گفتار من باز استدعا می کنم که آن خط را با خط من تطبیق کنید.
اما فعالیتهای سیاسی
من که منظور آقایان [ناخوانا ]آقای خزعلی رفاقت داشتم ولی پس از دستگیری من در شیراز و
محکومیت من به زندان بخاطر کارهای مهمتری که مشروحا نوشته ام بطور کلی از هر نوع کار
سیاسی احتراز می جستم و مخصوصا با کمونیستها و مارکسیستهای
اسلامی شدیدا مخالفم و بر همه آنها نفرین می فرستم، مجاهدین خلق را هم به هیچ نحوی
نمی شناختم و به هیچ نحوی هم با آنها ارتباط نداشته و ندارم، یک سال در شیراز بودم که برای
روضه منزل آقای محلاتی رفتم بعد از روضه آقای محلاتی فردی را معرفی کرد که این پدر مشکین
فام است و آنجا کم وبیش نام آنها را شنیدم و در بعضی روزنامه ها خواندم و در قم که آمدم گاه بگاه
که آقای موسوی گرمارودی قم می آمد بواسطه شناختن خود ایشان و نزدیک بودن با آنها تعریف
آنها را می کرد من و همه دوستان کلاس ناراحت بودیم که چرا ایشان از اینها اینقدر تجلیل می کند و
یک شب هم در مسجد قائم صفائیه قم شعری که درباره آنها سروده بود خواند ـ شب عید غدیر
بود که مجلس جشنی در آنجا منعقد شده بود و مطابق اعلامیه ای که هیئت مدیره مسجد پخش
کرده بودند آقای خزعلی1 منبر رفت و بعد موسوی شعر خواند ـ و اصولاً اینجانب با کارهای آنها
که تمام برخلاف شریعت مقدس اسلام است از قبیل دزدی، آدمکشی، همراه داشتن سلاح و
امثال اینها به حکم اینکه مسلمان هستم، مخالف هستم و احدی از آنها را ندیدم و هیچ رابطه ای با
آنها نداشته ام و همچنین با دوستان و طرفداران آنان جز با آقای گرمارودی که آن هم فقط در همان
کلاس [ناخوانا ]البته عده ای از طلاب را شنیده ام و برخی را می شناسم که از آنان طرفداری
می کنند که من با آنها هم مخالف هستم [ناخوانا] و حسن آقا منفرد بوده و هستند و اصولاً مؤسسه
دارالتبلیغ اسلامی و انتشارات در راه حق مطابق مرامنامه ای که دارند از افرادی که دعوت می کنند
التزام می گیرند که در کارهای سیاسی نباید شرکت کنند و اگر من کوچکترین فعالیتی داشتم آنها مرا
را طرد می کردند در حالیکه مرتبا تاکنون با آنها همکاری داشته ام.
و اصلاً در قم به ما ولایتی
می گویند یعنی کسانی که خیلی غور و غوص در ولایت اهل بیت کرده اند و با مبارزه به طور کلی
مخالف هستند که آیت الله نجفی بیشتر از همه در این جهت شهرت دارند.
در قم معمولاً هر طلبه ای
با همشهریهای خود مأنوس است و من هم
چون بزرگ شده تهران هستم در آنجا با بیشتر طلبه های تهران مأنوس و گاهی همفکریهای هم با
یکدیگر داریم، در چند سال قبل جامعه محصلین تهران جلسه های شبهای پنجشنبه ـ سیار
تشکیل دادند که اکثر محصلین تهرانی شرکت می کردند و در آن جلسه تمرین منبر و حفظ قرآن
می نمودند و ضمنا صندوق قرض الحسنه و صندوق تعاونی هم تشکیل داده بودند و من هم
گاه گاهی شرکت می کردم و با محصلین و فضلا تهرانی که زیادتر مأنوس بودیم آقایان حاج آقا
مهدی حائری تهرانی ـ آقا رضا استادی ـ حاج آقا محسن خرازی2 ـ احمد آقای معصومی ـ آقای
اوسطی ـ محمدحسین نعمتی ـ آقای سجادی ـ هادی معزی ـ عبدالعلی معزی و عبدالحسین
معزی.
بعد از فوت مرحوم آیت الله بروجردی با عده ای از رفقا و فضلا از جمله آقای مکارم
شیرازی و آقای محمدتقی مصباح یزدی به فکر افتادیم که گامهایی در راه اصلاح نواقص حوزه
مانند اصلاح کتابهای درسی برداریم که در این زمینه چند جلسه ای تشکیل دادیم و با آقایان
صحبت کردیم مخصوصا به علامه حاج سیدمحمدحسین طباطبائی صاحب تفسیرالمیزان که
ایشان در این باره نامه [ناخوانا ]جلسه ی دیگری که قبلاً یادآور شدم جلسه ای بود که در ابتدا به
صورت تمرین منبر و بعد به عنوان نویسندگی در منزل آقای مفتح عصرهای پنجشنبه تشکیل شد
من هم گاهگاهی شرکت می کردم و در آنجا من با یکی از شرکت کنندگان در جلسه به نام آقای
محمد مصطفوی کتابی را نوشتیم به نام «اسلام پیشرو» که کتابفروشی محمدی آن را نشر داد.
در
شهرستان شیراز در چند سال قبل که برای منبر می رفتم در یک سال در جلسه انجمن علاقه مندان
به امام زمان علیه السلام که مرکز آن تهران است به سرپرستی جناب آقای حاج شیخ محمود حلبی
بنا به دعوتی که از من شده بود در منزل حاج حسین نجات می رفتم و برای آنها تدریس اصول
عقاید می کردم و به سئوالات مذهبی آنان پاسخ می گفتم.
بیشتر مطالب را آنها می نوشتند.
برای
کارهای علمی گاه گاهی با برخی از دانشمندان
مذاکرات و شورهایی داشته ایم در چند سال قبل با جناب آقای دکتر سید حسین نصر3 که در آن
زمان رئیس دانشکده ادبیات بودند درباره ی تحقیق در فلسفه غرب و نقطه شروع آن جلسه ای
داشتیم و در آن مجلس آقایان حاج شیخ محمدتقی شریعتمداری ـ مرحوم رضا روزبه ـ آقای
احمدی ملایری ـ آقای جمال دین پرور نیز شرکت داشتند ـ به دنبال آن با آقای حاج آقا مهدی
حائری که از طرف دانشگاه تهران در کانادا به تدریس اشتغال دارند.
بهنگام یکی از مراجعتهایشان
در قم [ناخوانا] فلسفه اسلامی با فلسفه غرب و نیز درباره عرضه داشتن آن، پس از تحقیقات و
بررسی ها و مطالعات چند سال قبل نیز جلسه ای با آقای حاج شیخ محمدتقی قمی4 در تهران
داشتیم باتفاق آسید محسن خرازی و ابوی ایشان حاج سید مهدی خرازی که در آن مجلس هم که
منزل ایشان بود.
درباره طرز تهیه کتابهای فلسفی او در مصر، مذاکره شد که متأسفانه بجائی هم
نرسید.
در جریانات اختلافات ایران و عراق، آن مقدار که می توانستم به حکم وظیفه مذهبی و ملی
مظالم آنان را برای مردم بیان می کردم و منابر داغی در این زمینه می رفتم و جنایات آنان را آن طور
که مخصوصا از معاودین می شنیدم، برایشان بازگو می کردم و بخصوص امسال محرم اعلامیه ای
که برای آقایان مراجع قم فرستاده بودند که در آن جنایات آنان مخصوصا کشتن آن 5 نفر روحانی
را نوشته بودند و در آن استمداد از علماء ایران کرده بودند.
قبل از اینکه متن آن در روزنامه ها
منعکس شود، به دستور حضرت آیت الله شریعتمداری و دو برگه آن را همراه خود به بندرعباس
بردم و به مردم ارائه دادم که مجددا با حسن تدبیر اختلافات برطرف و روابط حسنه برقرار گشت.
در تمام کارهایم تنها محرک و ضامن اجراء را دین خود و اعتقاد به خدای یگانه می دانسته و
می دانم و در اینجا با کمال صراحت بیان می دارم که بنا به عقیده شخصی خودم مطابق استنباطی
که[ناخوانا ]حکومت و هرگونه همکاری و همفکری با کسانی که در این صراط هستند و
جزءخائنین و وطن فروشان
محسوب [ناخوانا] و بواسطه همین عقیده و عقاید مشابه با آن از قبیل مخالفت با نوشته های دکتر
شریعتی، عده ای در قم سخت با ما مخالفت و در هر فرصتی که بدستشان می آید ما را فحش باران
می کنند.
چند سال قبل در شب عید غدیر مجلس جشن عمامه گذاری برای یکی از اقوام در منزل
منعقد کرده بودم و علماء را دعوت کرده بودم.
روز بعد در مسیر برخورد با معادیخواه کردم،
سخت مرا به باد انتقاد و فحش گرفت که چرا آیت اللهگلپایگانی و آیت الله نجفی را دعوت کردم
بواسطه همین شهرت بود که یک روز آقا رضا اصفهانی از حسینیه ارشاد نزد ما آمد و گفت که دکتر
حاضر به بحث با شما است و به همین جهت روزی تعیین شد که آقای مصباح یزدی که یکی از
رفقای ما است و کاملاً نوشته های دکتر را مطالعه کرده و اشکالات عمیق و دقیق برآنها را خوب
می داند، در تهران برود و با او مباحثه کند که اتفاقا در آن روز موعود تا ظهر آقای مصباح در آن
منزل منتظر بود و دکتر نیامد و سر ظهر تلفن کرد که حال من خوب نیست در حالیکه بعدازظهر
همان روز در محلی برنامه سخنرانی اجرا کرد.
در چند سال قبل که در شیراز بودم با جناب آقای
نصیرالشریعه امام جمعه شیراز که معمولاً مجالس نیایش به امضای ایشان است خیلی با هم
مأنوس بودیم و اوقات فراغت را معمولاً در منزل ایشان بسر می بردیم، روزی یکی از آقازاده یشان
را [ناخوانا ]است به نام آقای مهندس امامی در منزل پدرشان در شیراز ملاقات کردم و آقای امام
جمعه از من خواستند که روایاتی که در باب تعاون است و همچنین مقالات مذهبی از قبیل مقاله
درباره عید غدیر برای روزنامه معادل به آقای [ناخوانا ]در تماس هستم و با آنها همفکریهای
علمی داریم نام می برم.
شیخ غلامرضا سلطانی اشتهاردی.
حاج سید محسن خرازی.
حاج شیخ
هادی رفیعا معزی.
آقا عبدالصمد مینا.
غلامرضا کاردان خراسانی.
سید مسعودی کاشانی.
سید
حسین مدرسی قمی.
محمدتقی مصباح یزدی.
که با برخی از آنان مباحثه فقه و اصول داریم و با
دیگران همفکریهای دیگر علمی
از قبیل مباحث اصول عقاید و طرحهای علمی درباره فلسفه غرب و نظائر آن.
و در فرصتهای
مناسب با آقای ناصر مکارم شیرازی و آقای جعفر سبحانی تبریزی و حاج آقا مهدی حائری
تهرانی و محمدحسین نعمتی زیاد مأنوس و همفکر هستیم و مذاکرات مختلف علمی با ایشان
دارم.
با علماء بیشتر با آیت الله حاج آقا مرتضی حائری و حضرت آیت الله شریعتمداری5 در
محضرشان هستم، و در برخی اوقات هم که تهران می آیم بواسطه سابقه دوستی که با حاج آقا
جعفر خوانساری6 دارم چون در سال اول طلبگی یک درس با ایشان همدرس و هم مباحثه در
تهران بودیم به توسط ایشان با حضرت آیت الله خوانساری گاه گاهی ملاقات می کنم و بعضی
مشکلات فقهی را با ایشان در میان می گذارم و استفاده می کنم و از خویشاوندانی که در قم زیاد با
هم ارتباط خانوادگی و رفت آمد داریم سرکار استوار جمشیدی مأمور آگاهی شهربانی قم که
شوهر خاله اینجانب می باشند و دیگر حاج علی رمضانی که پسر خاله والده من هستند و نیز آقای
میرزا محمد نعیمی که پسر دائی والده هستند [ناخوانا ]مسجد امام حسن عسگری در پایین شهر
قم می باشند.
من همه دوستان [ناخوانا ]نوشتم و همچنین کارها و فعالیتهایی که بنظرم آمد نوشتم
و یادآور شدم که محرک من ایمانم به خدا و حس مذهبی و احساس مسئولیت دینی بوده است.
درباره برگه ای که به آقای گرمارودی داده شده است باز توضیح می دهم که ایشان به من خیلی
اصرار کردند که جریانات فیضیه را برایش بنویسم، من به ایشان گفتم که اولاً با این کارها مخالف
هستم و شدیدا احتراز می جویم و ثانیا من ساکن فیضیه نیستم و بسیار بسیار کم در آنجا تردد و
رفت و آمد می کنم مگر ضرورتی ایجاب کند مثل اینکه نیازی به مطالعه کتابی داشته باشم که در
کتابخانه مدرسه وجود داشته باشد و یا اینکه اوائل ماه باشد و کسی شهریه ی مرا نگرفته باشد و
مجبور باشم برای گرفتن شهریه مدرسه بروم وگرنه در هیچ موقع دیگری آنجا قدم نمی گذارم چون
تمام درس و بحثهایم در
مسجد اعظم و مسجد عشقعلی است و احتیاجی به رفتن آنجا را ندارم و هنوز در هیچ جریانی آنجا
نبوده ام ایشان به من گفتند که خواهش برادر مؤمن را رد مکن و به هر نحوی که ممکن است برایم
تهیه کن من به آقای میرلوحی جریان را گفتم که ایشان چنین تقاضایی دارند ...
[ناخوانا ]دیگر
برگه هایی تنظیم کرد و به ایشان رد کرد.
غلامحسین حقانی
س ـ اظهارات خودتان را چگونه گواهی می نمائید؟
ج ـ کلیه اظهارات را شخصا نوشته خط خوردگیها از طرف خودم بوده در کمال صحت و سلامت با
امضا گواهی می کنم.
غلامحسین حقانی
توضیحات سند:
1ـ آیت الله ابوالقاسم خزعلی،
برادرزاده آیت الله شیخ
محمدتقی بروجردی، در سال
1304 ش در بروجرد به دنیا
آمد.
تا ده سالگی به آموختن
دروس ابتدائی پرداخت.
سپس
به مشهد رفت و پس از اتمام
دوره متوسطه در سال 1321 ش
در مدرسه های نواب و حاج
حسن آن شهر به فراگیری
ادبیات، فقه واصول تا مرتبه
سطح همت گماشت.
برای ادامه
تحصیل به قم مراجعت کرد و
چندین سال در درس خارج فقه
و اصول آیات عظام بروجردی،
امام خمینی، محقق داماد و
دیگران شرکت کرد.
همچنین به
درس تفسیر و معقول علامه
طباطبائی حاضر شد.
آیت الله
خزعلی در فن سخنوری و خطابه
شهرت ویژه ای یافت و با آغاز
نهضت اسلامی به رهبری
حضرت امام به جنبش پیوست
که نتیجه آن چند بار زندان و
تبعید بود.
وی پس از پیروزی
انقلاب اسلامی در شورای
نگهبان عضویت داشت و
همچنین در دوره های اول تا
سوم مجلس خبرگان رهبری از
سوی مردم خراسان به عنوان
نماینده این مجلس انتخاب
گردید .
2ـ آیت الله حاج سیدمحسن
خرازی فرزند مهدی در سال
1316 ش در تهران متولد شد و
در بیت سیادت و فضیلت
پرورش یافته، پس از خواندن
دروس جدید به فراگیری علوم
اسلامی پرداخت.
مقدمات را در
تهران از محضر آقایان
میرزاعبدالعلی تهرانی، شیخ
احمد مجتهدی و میرزاعلی آقا
فلسفی فرا گرفت.
مرحله سطح و
دروس خارج را از محضر
آقایان اعتمادی، میرزاعلی
مشکینی، سید محمدباقر
سلطانی و آیات عظام محقق
داماد، محمدرضا گلپایگانی،
محمدعلی اراکی تلمذ نمود.
آیه اللّه سید محسن خرازی که
هم اکنون از اعضا مجلس خبرگان
رهبری و جامعه مدرسین حوزه
علمیه قم می باشد دارای
تألیفات فراوانی است : از آن
جمله : احیاء الموات فی شرح
شرایع الاسلام، حاشیه
برکفایه الاصول، حاشیه بر
مکاسب شیخ انصاری، انواع
تشریح و احکام آن، کتاب
الاجتهاد و التقلید و...
3ـ دکتر سید حسین نصر متولد
1312 در تهران پس از
تحصیلات نیمه اول متوسطه در
ایران به امریکا عزیمت کرد و
پس از اتمام تحصیلات متوسطه
و دانشگاهی و اخذ دکترای
فلسفه و تاریخ علوم به ایران
بازگشت و عهده دار مشاغلی
چون دانشیاری و استادی و
مدیریت در دانشگاه تهران،
عضو شورای مرکزی آموزش
کشور، رئیس دانشگاه صنعتی
آریامهر، مدیر عامل انجمن
شاهنشاهی فلسفه ایران و
بالاخره ریاست دفتر مخصوص
فرح گردید و علاوه بر مشاغل
فوق در چندین مؤسسه و مرکز و
شورای داخلی و خارجی نیز
عضو بود.
دکتر سید حسین نصر
همزمان با پیروزی انقلاب
اسلامی از ایران به امریکا رفت.
4ـ آیه اللّه محمدتقی قمی فرزند
احمد در سال 1286 ش در
تهران دیده به جهان گشود.
وی
پس از کسب علوم اسلامی و
رسیدن به مدارج عالیه یکی از
دعوت گران جدی به وحدت
اسلامی بود و عمر خود را یک
سره برای تحقق آنها نهاد.
وی
بذر تقریب مذاهب اسلامی را
در قاهره غرس کرد و خود به
یاری مرحوم شیخ محمود
شلتوت و دیگر مصلحان عصر،
جمعیت دارالتقریب بین
المذاهب الاسلامیه را تأسیس
نمود.
وی در شهریور سال
1369 ش دارفانی را وداع گفته
و در امامزاده عبداللّه تهران به
خاک سپرده شد.
5ـ سیدکاظم شریعتمداری در
سال 1282 ش در تبریز متولد
شد.
تحصیلات مقدماتی را در
زادگاه خود شروع و در نوزده
سالگی به قم و در 1314 ش به
نجف اشرف عزیمت نمود و
تحصیلات عالیه دینی را در
آنجا دنبال کرد.
وی در حدود
15 سال در شهر تبریز به
تدریس علوم دینی پرداخت.
تا
این که توسط آیت الله بروجردی
برای تدریس در حوزه علمیه قم
دعوت گردید و با وجود
علاقه ای که به خطه آذربایجان
داشت در قم سکنی گزید.
محافظه کاری در امور سیاسی
از ویژگی های عمده این
شخصیت بوده است.
به موجب
برخی اسناد از وی به عنوان
فردی یاد شده که با دخالت
مستقیم علما در امر سیاست
مخالف بود.
همسو نبودن
مواضع وی با مواضع امام، غیر
قابل تردید است.
پس از
پیروزی انقلاب اسلامی حزب
جمهوری اسلامی با هدایت وی
حزب خلق مسلمان اعلام
موجودیت کرد.
مرکز اصلی
فعالیت حزب مزبور در
آذربایجان و از حمایت ایشان
برخوردار بود.
در جریان
کودتای نوژه وی به دلیل کمک
به کودتاچیان توسط جامعه
مدرسین حوزه علمیه قم از
مرجعیت خلع شد و سرانجام در
سال 1364 درگذشت.
6ـ حجت الاسلام سید جعفر
خوانساری فرزند حاج آیت الله
سید احمد خوانساری و داماد
آیت الله حاج سید محمدرضا
گلپایگانی در 1356 ق / 1316
ش در قم به دنیا آمد.
پس از
خواندن دروس جدید به تحصیل
علوم حوزوی مشغول شد.
مقدمات و سطوح را در تهران
نزد حاج شیخ حسین زاهد و شیخ
محمدباقر شریف زاده خواند و
سطوح عالی را از مدرسان
مدرسه حاج ابوالفتح خان و
مدرسه مروی استفاده کرد.
و به
درس خارج فقه و اصول پدر
حاضر شد و متصدی امورات و
مراجعات والد خود بود.
منبع:
کتاب
شهید حجتالاسلام حاج شیخ غلامحسین حقانی به روایت اسناد صفحه 261