تاریخ سند: 20 فروردین 1343
موضوع: اظهارات شیخ طبسی
متن سند:
تاریخ: 20 /1 /1343
گزارش اطلاعات داخلی
موضوع: اظهارات شیخ طبسی
20 /1 /43 صبح پنجشنبه ساعت 10 ربع کم در منزل حضرت آیتاله قمی که آقای طبسی منبر رفته بود، چنین اظهار داشت: امروز میخواستم منباب مقدمه در پیرامون دنباله سخنان گذشته که در محضر آیتاله قمی عرض کرده بودم، عرضه بدارم و بیان کنم که قوای روحانیت از حد افزون که تمام قدرتهای اسلاف را مضمحل کرد و برای خود استقلالی به دست آورد که در این عصر قدرت و حکومت او را چنانچه میبینید که هیچ نیروئی نتوانست در مقابل روحانیت ایستادگی نماید و چراغ و روشنائی او را خاموش کند؛ از آن طرف فعلاً که روحانیت و فضلاء و دانشمندان و بالاخص حضرات، حضرت آیتاله العظمی خمینی و آیتاله قمی (که تمام مردم صلوات میفرستادند برای نام ایشان) و سایر طبقات و روحانیون و به آن نیروی خدادادی خود مبارزه کردند و معاندین مبارزه مینمایند تا اینکه اثری بخشیده و برای فایده ما ملت مسلمان تمام میشود و روحانیت به دشمنان دین فهمانیدند که تا چه رهبران عالیمقام دین اسلام در جامعه از جهت معنوی و غیره چه ارزش و قدرت دارند و عملاً به دستگاه نشان دادند و میدهند و من به شما ملت مسلمان مژده میدهم که به زودی مقام روحانیت و شخصیت و نیروی این مردمان با حقیقت در این مملکت آشکار میشود و به هدفهای عالی و نورانی خود رسیده و خواهند رسید. مجاهدات و مبارزات علی[عالی]روحانیت برای برقراری عدالت و آزادی و محو کردن احکام و قوانین غیراسلامی است، افکار عالی روحانیت و راه پسندیده و اقدامات عالی از برای آسایش ملت مسلمان پیش گرفته که به حول و قوه الهی دست اجانب و بیگانگان و ستمکاران از میان برداشته و رشه[ریشه]کن خواهند شد که نتوانسته با آن دست ظالمانه بر سد[سر] ملت سایه بافکنند[بیافکنند]، از شرّ ظالمان در امن و امان باشند و به زودی این اسباب از میان برداشته و روحانیت دائماً رو به تکامل و ترقی و تعالی است و بارها گفتم که از هیچ کسی پروا ندارم از سخن گفتن و من همان طبسی ماه محرم گذشته هستم و به همان اراده و عقیده پابرجایم و بر خود مباهات میکنم که در محضر رهبر ملی حضرت آیتاله قمی جاننثاری خود را آشکار مینمایم که در این ره از جان گذشتم؛ سعادتمند آنهائی هستند [که]در این راه عالی با سعادت کشته شدند و مظلوم واقع شدند که در مدرسه فیضیه قم در حادثه جانگداز1 پیش آمده و فعلاً موسی و ابراهیم از دستگاه نمرود و فرعون و فرعونیان هراس[و]واهمه ننموده و دستگاه دلخراش آنها را برهم زده و مبارزه و مجاهده کردند و قانع نشده اند، لذا حضرت آیتاله قمی و خمینی بسیار عالی امتحان خود را در پیش حضرت بقیه اله دادهاند که بر هر مذاهب مختلفه اقرار دارند و روشن و هویدا است، امیدوارم که موفقیت در میان باشد در پیرامون دنباله این سخنان ادامه دهم.
توضیحات سند:
1. نوروز سال 42 و یورش به مدرسۀ فیضیه قم: در نوروز سال 1342، مراجع عظام و علما و روحانیون و مردم مسلمان از پیشنهاد امام خمینی مبنی بر تحریم عید و برافراشتن پرچم سیاه بر سر در منازل در عید نوروز، استقبال کردند، و بدینسان عید شادیآفرین، رنگ عزا گرفت و کارت تبریک مبدّل به کارت تسلیت شد. در مساجد، حسینیهها و منازل علما به جای جلوس عید، مجلس عزا برپا بود. سخنرانان دینی و علما خطرات هیئت حاکمه را برای اسلام بازگو کردند.
در بسیاری از محافل، - مخصوصاً در شهر قم- پارچههای سیاهی آویخته شده و عبارت «امسال مسلمین عید ندارند.» روی آنها نوشته شده بود. بسیاری از روحانیون و طلّاب نوار سیاه رنگی به سینه زده بودند و اعلامیههای زیادی به صورت جمعی یا فردی از جانب روحانیون شهرهای مختلف صادر شد. چون شهادت امام جعفر صادق(ع) هم در همان ایام بود، غالب اعلامیهها به دو مناسبت اعلام عزای عمومی کرده بودند. نمونهای از تراکتها این بود: «ملت عزا دارد، زیرا هیئت حاکمه مستبد ایران تجاوز به احکام قرآن و قانون اساسی نموده و روحانیون و آزادیخواهان را به زندان و زجر و شکنجه کشیده است.» در اعلامیه جمعی علمای روحانی تهران آمده بود که «به مناسبت تصادف ایام نوروز با شهادت رئیس مذهب تشیع حضرت امام جعفر صادق(ع) و حوادث ناگواری که به اسلام و مسلمین وارد و موجب تأثر شدید شده است، جامعه روحانیت عزادار، و به عنوان عید جلوس نخواهند داشت». هنگام تحویل سال بین انبوه جمعیت که در صحن حضرت معصومه علیهاالسلام و مساجد اطراف موج میزد و به محض اینکه چراغها به علامت تحویل سال خاموش شد، اعلامیۀ امام و تراکت «روحانیت اسلام امسال عید ندارد» پخش شد. امام خمینی در این اعلامیه چنین اعلام کرده بود: «دستگاه حاکمه به احکام مقدسۀ اسلام تجاوز کرد و به احکام مسلمۀ قرآن قصد تجاوز دارد. نوامیس مسلمین در شرف هتک است و دستگاه جابره با تصویبنامههای خلاف شرع و قانون اساسی میخواهد زنان عفیف را ننگین و ملت ایران را سرافکنده کند، دستگاه جابره در نظر دارد تساوی حقوق زن و مرد را تصویب و اجرا کند، یعنی احکام ضروریه اسلام و قرآن کریم را زیر پا بگذارد، دخترهای هیجده ساله را به نظام اجباری ببرد و به سربازخانهها بکشد یعنی با زور و سرنیزه دخترهای جوان عفیف مسلمان را به مراکز فحشاء ببرد. هدف اجانب قرآن و روحانیت است. دستهای ناپاک اجانب با دست این قبیل دولتها قصد دارد قرآن را از میان بردارد. روحانیّت را پایمال کند ما باید به نفع یهود آمریکا و فلسطین هتک شویم، به زندان برویم، معدوم گردیم، فدای اغراض شوم اجانب شویم. آنها اسلام و روحانیت را برای اجرای مقاصد خود مضر و مانع میدانند، این سد باید به دست دولتهای مستبد شکسته شود موجودیت دستگاه رهین شکستن این سد است، قرآن و روحانیت باید سرکوب شود من این عید را برای جامعۀ مسلمین عزا اعلام میکنم تا مسلمین را از خطرهایی که برای قرآن و مملکت قرآن در پیش است آگاه کنم. من به دستگاه جابره اعلام خطر میکنم، من به خدای تعالی، از انقلاب سیاه و انقلاب از پایین نگران هستم، دستگاهها با سوءتدبیر و سوءنیت گویی مقدمات آن را فراهم میکنند. من چاره در این میبینم که این دولت مستبد به جرم تخلف از احکام اسلام و تجاوز به قانون اساسی کنار برود و دولتی که پایبند به احکام اسلام و غمخوار ملت ایران باشد بیاید. بارالها! من تکلیف فعلی خود را اداء کردم. «اللهم قد بلّغت» و اگر زنده ماندم تکلیف بعدی خود را به خواست خداوند ادا خواهم کرد. خداوندا! قرآن کریم و ناموس مسلمین را از شر اجانب نجات بده. «روحاللهالموسویالخمینی»
دولت اسداله علم، در پناه سازمان امنیت رفراندوم را به انجام رساند، اما شعلهای که در قم مشتعل شده بود، تبدیل به آتشی شد که آسایش و آرامش خیال را از دستگاه حکومتی سلب کرد، و آخرین اقدام تبدیل جشن عید نوروز به عزای عمومی بود. حوادث فروردین سال 42 به خصوص تهاجم به مدرسه فیضیه به دو منظور انجام میشد اولاً روحانیت و به خصوص مقام نخست آنکه به صورت شخصیت مقاوم و مبارزی درآمده بود سرکوب گردد و این اقدام نیز با نام ملت به ویژه قشر کارگر و دهقان انجام گیرد و در ثانی با تبلیغات گسترده وانمود شود که مخالفان تمدن بزرگ – دشمنان ملت- معترضان به رفراندوم از هر طبقه و هر لباسی که باشند از خطر مصون نیستند. نویسنده کتاب بررسی و تحلیلی بر نهضت امام خمینی مینویسد: «..... صبح روز دوّم فروردین که مصادف با 25 شوال 1382 سالگرد شهادت حضرت امام صادق علیهالسلام بود ماشینهای شرکت واحد یکی پس از دیگری وارد قم شده، سرنشینان خود را پیاده کردند، کسی نمیدانست که سرنشینان آن چه کسانی هستند و روی چه غرض و انگیزهای راهی قم شدهاند؟! بسیاری گمان میکردند اتوبوسها و سواریهایی که در خط تهران – قم کار میکنند به علت ازدیاد مسافر نتوانستهاند جوابگوی مراجعین و مسافرین باشند، بنابراین از ماشینهای شرکت واحد کمک گرفتهاند. غافل از آنکه سرنشینان آنها شهپرستان جلادی هستند که به منظور ریختن خون پاک مبارزان روحانی راهی قم شدهاند. به دنبال آمدن ماشینهای شرکت واحد ناگهان دهها کامیون نظامی که مجهز به پایههای مسلسل سنگین بود، مملو از سربازان زرهپوش و مسلح وارد قم شد و پس از مانور کوتاهی در شهر به بیرون دروازه بازگشت و در آنجا متوقف گردید.»
عصر دوّم فروردین در مدرسه فیضیه مجلس عزاداری برپا شد و جمعیت زیادی از هر طبقه و قشر حضور داشتند. کامیونهای سربازان مسلح در میدان آستانه متوقف شده و مأموران امنیتی محل را در محاصره داشتند. اوضاع غیر عادی مینمود، و رفت و آمد مأموران حاکی از وقوع یک حادثه بود.
گوینده بالای منبر به شرح زندگی حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام و مبارزات آن حضرت پرداخت، تا به حوزۀ علمیه قم به عنوان دانشگاه امام صادق رسید و از اینکه حفظ و حراست احکام اسلام و استقلال کشور به آنها ارتباط مستقیم دارد و در همین حال، صلوات فرستادن جمعی آغاز شد. ناطق از مردم خواست بیجا صلوات نفرستند. در همین زمان یکی از روحانیون، وقتی دید اطراف او صلوات نابجا میفرستند، اعتراض کرد؛ که یکباره مورد هجوم مأموران آماده و پراکنده قرار گرفت. واعظ سعی نمود که مجلس را آرام کند، اما متوجه شد موضوع بیش از اینهاست، ناگهان فریاد کشید: «آی مردم، آی مسلمانانی که از صدها فرسنگ راه به این شهر مقدس آمدهاید، به شهر و دیار خود که بازگشتید به همه برسانید که دیگر به روحانیت اجازه ذکر مصیبت برای رئیس مذهب جعفری هم نمیدهند ....» ناگاه صدای صلوات بلند و واعظ امکان ادامه سخن نیافت و پایین آمد، یکی از مأموران میکروفون را در اختیار، و فریاد زد «به روح پر فتوح اعلیحضرت فقید رضا شاه کبیر!» بلندگو قطع شد و جمعی فریاد زدند که خفه شو! اجتماع به هم ریخت. عدهای فرار کردند، جمعی فریاد کشیدند، هجوم جمعی به سوی درب خروجی، بیرون رفتن را با اشکال بیشتر مواجه ساخت. طولی نکشید که فقط طلاب و مأموران لباس عوض کرده باقی ماندند که تعداد آنها را حدود هزار نفر یا بیشتر ذکر کردهاند. همۀ آنها سرها را به فرم آلمانی زده بودند. لباسهای دهاتی یک شکل پوشیده و فریاد «جاوید شاه!» را سر داده و به طلاب حمله کردند، روحانیون به دفاع برخاستند، و عدهای در طبقۀ دوّم سنگر گرفته و با آجر به سوی شاهپرستان حمله کردند و در این هنگام نیروی شهربانی با اونیفورم وارد معرکه شد، و مدرسۀ فیضیه میدان نبرد گردید. رگبار گلوله شروع شد. تعدادی از طلاب از ارتفاع به پایین پرتاب شدند. هزاران نفر از مردم در میدان آستانه ناظر هجوم مسلحانۀ مأموران به مدرسه فیضیه بودند. مردم را با گاز اشکآور و سرنیزه متفرق کردند، و در پایان لباس و کتاب و وسایل طلاب را وسط مدرسه جمع کردند و به آتش کشیدند و در تاریکی شب پس از اتمام وحشیگریهای تاریخی و به جا گذاشتن تعدادی زیاد کشته و مجروح و مصدوم با خوشحالی و غرور از اعمالی که انجام داده بودند محل را ترک گفتند. در روز بعد در حمله دیگری به همین مدرسه جمعی دیگر را مجروح ساختند، و همزمان مدرسۀ طالبیۀ تبریز به علت نصب اعلامیۀ امام خمینی به دیوار مدرسه مورد یورش قرار گرفت. صدمات وارد بر طلاب با چاقو و دشنه وگلوله زیاد بود. این اعمالِ رژیم بیش از پیش موجب خشم و تنفر عمومی شد.
منبع:
کتاب
آیتالله حاج شیخ عباس واعظ طبسی به روایت اسناد ساواک صفحه 118