صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

گزارش

تاریخ سند: 15 اسفند 1329


گزارش


متن سند:

تاریخ: 15 /12 /1329
گزارش

گزارش مأمور ویژه حاکی است که قبل از ظهر روز ۱۳ ماه جاری سید ابوالقاسم کاشانی به اتفاق دو نفر از طرفداران خود برای عیادت به منزل شیخ علی مدرس واقع در خیابان خانی‌آباد رفته و ساعت ۱۲:۳۰ به منزل مراجعت نموده است. بعدازظهر نیز در ساعت ۱۶:۳۰ کاشانی به اتفاق شیخ محسنی و سید موسی به مجلس تذکر مرحوم خاقانی واقع در مسجد مادر شاه رفته و عده زیادی از اقوام و دوستان خاقانی و طرفداران کاشانی در مسجد مذکور مجتمع، پس از قرائت قرآن شیخی به نام خوشدل اشعاری که درباره فانی بودن دنیا سروده بود، قرائت نمود. سپس راجع به میتینگ مجاهدین اسلام در موقع زمامداری مرحوم هژیر و اجتماع جلو مجلس شورای ملی(1) سخنرانی نموده و پس از تعریف و تمجید از سید حسین امامی و خاقانی و تنقید از هژیر اظهار داشته است اگر بخواهید در این دنیا با شرف زندگی کنید، باید همه مثل سید حسین امامی و خاقانی موقعی که می‌بینید گروه سرنیزه یعنی گروه کفار، بر علیه قرآن قیام و با قرآن می‌جنگند، مقابله و مجاهدت به خرج دهید. شما بدانید اگر آن روز سرنیزه‌ای که به پای مرحوم خاقانی فرو رفت به حلقومش فرو رفته بود مقامش خیلی بالاتر از اینها بود. بعداً اشعار اهانت‌آمیزی نسبت به نخست‌وزیر و دولت فعلی خوانده و اظهار داشته است این آتش‌ها همه از گور نفت بلند می‌شود. بعد از مشارالیه یک نفر به نام قدوسی که گویا به سمت ارزیابی در وزارت دادگستری کار می‌کند شروع به سخنرانی و اظهار نموده است: با اجازه آقای کاشانی می‌خواهم فداکاری و جانبازی مرحوم خاقانی را در دوره هژیر [در] جلو مجلس و اذیت و آزاری که از طرف دولت و سرنیزه‌داران به آن مرحوم وارد شد و من مشاهده نموده‌ام، به عرض برسانم پس از شرح وقایع زد و خورد جلو مجلس اظهار نمود ما ایرانی‌ها و مسلمان‌ها افتخار داریم که چنین اشخاصی را داشته و داریم که در مقابل دولت‌های نالایق و جابر برای حفظ اسلام قد مردانگی علم می‌کنند. بعد از پایان اظهارات نامبرده نهاوندی واعظ بالای منبر رفته بدواً در اطراف شجاعت خاقانی و فوائد ورزش و داشتن ایمان سخنرانی و سپس اظهار نموده است من می‌گویم ای احمقى که انتحار می‌کنی، عوض اینکه خود را بکشی، یکی از این خائنین را که دین و دنیا و نفت شما را از بین می‌برد و شما ملت را به خاک سیاه می‌نشاند، بکش تا عده دیگر از شر او نجات یابند و تو اگر مردی، با مرگ شرافتمندانه بمیری. مجدداً از مرحوم خاقانی و مجاهدین تعریف و اظهار نموده این شخص یکی از شاگردان مکتب آقای کاشانی بود. پس از نهاوندی عزیزالله نام، اشعاری در ذکر مصیبت خوانده، مجلس مذکور مقارن ساعت ۱۸:۴۵ خاتمه یافته و کاشانی به منزل مراجعت [نموده و]، پس از اداء نماز، مدتی با علی کریمی کرمانشاهی به طور خصوصی مذاکره و با مشارالیه به اندرون رفته و جمعیت هم در ساعت ۲۰ متفرق شده‌اند.

توضیحات سند:

١- روز بیست و سوم خرداد ۱۳۲۷، عده‌ای از منزل آیت‌الله کاشانی حرکت و در جلو مجلس اجتماع کردند. در آن جا نواب صفوی سخنرانی و نظریات مردم را تشریح نموده و به حالت اجتماع به منزل آقای کاشانی مراجعت کردند. در همین حین بازار تعطیل شد. مردم در مسجد سلطانی اجتماع و دسته جمعی در خیابان‌ها حرکت کردند و اعتراض خود را نسبت به نخست‌وزیری هژیر اعلام کردند. از ناصر‌خسرو به لاله‌زار و اسلامبول و چهار‌راه نادری رفتند. پس از سخنرانی یکی از جوانان در مقابل سفارت انگلیس از طریق خیابان منوچهری و دروازه شمیران به بهارستان آمدند و جلو مجلس تظاهراتی کردند. روز بیست و چهارم غفلت نواب صفوی و چند نفر از جمله جعفر جهان وکیل دادگستری را دستگیر کردند. روز بیست و پنجم تظاهراتی نشد ولی صبح روز بیست و ششم عده‌ای از منزل آیت‌الله کاشانی حرکت نموده و جلو مجلس تجمع کردند. سخنرانان خواستار آزادی سید عبدالحسین واحدی شدند که پس از ساعتی خبر آوردند که ایشان آزاد شده و به منزل آقای کاشانی رفته‌اند. تظاهرات روز بیست و ششم به همین جا خاتمه یافت و برای بیست و هفتم خرداد اقداماتی شروع شد و به بازار، دانشگاه و اصناف مختلف خبر دادند که برای تظاهرات فردا آماده باشند. روز بیست و هفتم مردم دسته دسته به منزل آیت‌الله کاشانی هجوم آورده و صحن حیاط منزل مملو از جمعیت شده بود. پس از تعیین مأموران انتظامات که با بازوبند مشخص شده بودند، به حالت دسته جمعی حرکت کردند. در طول راه از انتهای پاساژ سرچشمه، افسران مرتب تذکر می‌دادند که از رفتن به بهارستان خودداری کنید ولی به سخنان آنها ترتیب اثر داده نمی‌شد. نرسیده به مدرسه سپهسالار صف سربازان، جلو جمعیت کشیده شد و به فاصله چند قدم، صفوف سربازان، راه را مسدود کرده بود. فرمانده سربازان سرهنگ دفتری دستور داد به مردم حمله شود، سربازان با سرنیزه به جان مردم بی‌سلاح افتادند. مردم خود را به مجلس رساندند و شروع به دادن شعار کردند. فریاد «مرده باد هژیر» و صفیر گلوله غوغایی به پا کرده بود. در برابر گلوله‌ها، آجر و سنگ به طرف سربازها پرتاب می‌شد. سرانجام در اثر اعتراض وکلای اقلیت در مجلس، از تیراندازی دست برداشتند.

منبع:

کتاب روحانی مبارز / آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی به روایت اسناد- جلد اول صفحه 350



صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.