صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

مندرجات مجله سپید و سیاه

تاریخ سند: 27 تیر 1345


مندرجات مجله سپید و سیاه


متن سند:

به حضور معدلت ظهور اعلیحضرت اقدس همایون محمدرضا شاه شهنشاه ایران ایده اللّه بنصر عظیم به عرض می رسانم که دو ماه قبل عریضه به حضور آن اعلیحضرت تقدیم نموده بودم که در آن از وضعیت سیاسی افغانستان شرح مفصلی برای مطالعه آن سیاست مدار روشن ضمیر و اطلاع آن شاهنشاه با عقل و تدبیر به قید تحریر درآوردم در ضمن از فرط دانش پروری و علم گستری آن شهنشاه معظم در خصوص طبع کتب مؤلفه خود در ایران مسئلت کردم به جواب عریضه خود تاکنون سرافراز نشدم نمی دانم آن عریضه اخلاص فریضه ام به حضور شاهانه مشرف شده باشد یا نه؟ اعلیحضرتا : بنده یک مسلمان صادق و فدائی اسلام هستم ایران را که یک مملکت عظیم الشأن اسلام است دوست دارم و لسان لطیف و نظیف فارسی را که در السنه بشر مقام عالیترین را داراست عاشق و دلداده ام به اعلیحضرت شما بدون مداهنت و تملق ارادت و اخلاص به خود می پرورم من به هیچ پادشاه افغانستان تملق نکرده ام و مطالب را به جرئت و صداقت اظهار نموده ام مقصد من از این دو عریضه کدام مسئله شخصی نیست من خطر بسیار عظیمی برای افغانستان و ایران و پاکستان در جلو چشم خود می بینم حتی در سائر ممالک آسیا از راه افغانستان سیل خانه براندازی آمدنی است که : سرچشمه شاید گرفتن به میل چو پرشد نخواهد گذشتن به پیل محمد داوودخان1 و محمد نعیم خان پسران عم محمدظاهرشاه در و دروازه های افغانستان را بر روی روس کامونست گشادند، دو شاهراه عظیم افغانستان راکه حبل الورید وطن عزیز ماست به روس کامونست سپردند شاهراه سالنگ و شاهراه هرات را دولت روس برای سوقیات عسکر وآلات و ادوات سنگین جنگی خود ساخته و تعمیر می کند هر دو جاده به تحت نظارت وزارت حربیه روسیه تعمیر می شود اردوی افغانستان را جنرالهای روس اصلاح و تفتیش می کنند، پنجهزار خانوار دهاقین روس برای تعلیم دهقانان افغانی به افغانستان آمده و می آیند هزار نفر ضابط عسکری و میخانیک [میکانیک] و آبخیز افغانی در ماسکو [مسکو] تحصیل می کنند بالغ بر ده هزار مهندس ومیخانیک [میکانیک] با عایلات خود در تعمیر جاده هرات الی قریب قندهار و غاز شبرغان و تفحص پترول در سرتاسر ترکستان افغانی منتشر گردیده اند شهر کابل، صروبی، درونته، جلال آباد، ثمرخیل تا به حدود پاکستان روسستان گردیده اند از همه بدتر امتیاز ساختمان سد آهنین رود آموست که مملکت خشک بخارا را یک اوکرانیه جدید برای نژاد روس سبز و خرم می سازد و میلیونها روس را اعاشه و اباته می کند دولت افغانستان سالیانه شش صد میلیون دالر [دلار] از روسیه قرض می گیرد به کجا این مبلغ صرف و از کجا این قرض ادا می شود هنوز معلوم نیست دو پل بزرگ در جلال آباد تعمیر کرده اند که به جز سوق عسکری معنی و مقصد دیگر ندارند به دو طرف این پلها نه کثرت اهالی است و نه ازدیاد مال التجاره، مصرفی که به تعمیر این دو پل شده همچو میلیونها دالری که برسد رود هیرمند صرف گردیده بی سود و بی منفعت به دریا افتاده است.
این همه قروضی را که دولت روس به نام کمک به ملل آسیائی تقدیم می کند توصیه لنین را اجرا و ایفا می کند لنین به مرامنامه کامونست نوشته است که ملل آسیا را تشویق کنید که از شما کمک نقد و تخنیک مطالبه کنند شما هم به فیاضی به آنها پول قرض بدهید و به تخنیک خود کمک کنید هر پول شما در ممالک آسیا راه پیشرفت کامونزم را خواهد گشود و هر تعمیری که مهندسین روس در ممالک آسیا برپا کنند نسلهای نو آن ممالک را گرویده کامونزم خواهدساخت.
لنین این توصیه را به حزب کامونست روس سنجیده اعلان کرده بود در جلال آباد دکانداران آنقدر بروسها گرویده اند که اول به فرمایش و امر روسها می پردازند بعد از آن با اغانها داد و ستد می کنند یک نفر افغان با دکاندار مشاجره کرد که اوّل به فرمایش روس می پردازی بعد با هموطن مسلمان خود معامله می کنی چرا؟ دکاندار به جواب گفت روسها برای ما جاده، سد آب و شهر می سازند روسها بر همه ما و شما حق دارند که به ایشان احترام کنیم.
امروز در نسل نو افغان...
هفتاد کامونست اند [کمونیست] جوانان افغان به نام خلق روزنامه نشر می کنند برملا کامونزم را تبلیغ می نمایند محمدظاهر شاه برای اعتماد روس این روزنامه را تقویه می کرد مجلس سنا اعتراض کردو از ظاهر شاه خواهش نمود که روزنامه خلق2 را توقیف کنید این روزنامه برای روس خدمت می کند شاه از توقیف روزنامه خلق انکار کرد و علماء و اکابر ملت و مجلس وکلا و اعیان به او اخطار کردند که این روزنامه کفر و کامونست را که بر علیه اسلام و به نقص ملت افغان شایع می شود فورا توقیف کنید و نویسندگان او را پاداش سخت و سنگین بدهید ورنه ما بر علیه این روزنامه و محررین آن قیام می کنیم ظاهر شاه از قیام ملت ترسید روزنامه خلق و نویسندگان آن را توقیف کرد و سوکارنوی3 هندونیشیا هر دو هم فکر و هم مسلک اند سوکارنو از میان رفت و عنقریب کار او ساخته می شود ظاهر شاه نیز زود زوال شدنی است ملت افغان او را حالا شناخته است که کافر و دشمن اسلام است.
اعلیحضرتا: سال گذشته در زمستان بنده در پاریس بودم جوانان ایران که اکثر با من صحبت می کردند و در ضمن صحبت از من می پرسیدند که استقبال ایران و افغانستان و ممالک آسیا را چه می بینید من از خطر کامونزم و نواقص این مسلک مخرب بشریت به آنها مفصل بیان می کردم در بعض این صحبتها پسر آیت الله اصفهانی4 نیز شاهد بود همه از سیاست ایران شکایت می کردند و از سیاست افغانستان که از کامونست روس کمک می گیرد و به دولت روس اتکا نموده است تعریف و تمجید می کردند و آمریکای متحده را بد می گفتند بنده به آنها گفتم شمایان سیاست را نمی فهمید و نمی دانید شما اسیر احساسات خود هستید سیاست را شهنشاه ایران خوب می فهمد که مملکت خود را از نفوذ روس و سلطه کامونزم نجات داده است شهنشاه خوب می داند که کمک روس به ملل آسیا برای نفوذ و سلطه روس است نه برای منفعت ملل آسیا دولت روس کامونزم و امداد به ملل آسیا را وسیله جهانگیری خود گردانیده است ورنه کامونزم نه فلسفه است و نه یک راه صحیح اقتصادی دولت شوروی هر روز تجربه می کند که اصول مارکسزم در هیچ مملکت قابل تطبیق نیست ملت روس به فقر و فاقه مبتلاست هیچ کس از صمیم دل کار نمی کند مجبور گردیده است که اصولهای کامونزم را تعدیل کند اصول کلخوز روس که یک وسیله ازدیاد غله و زراعت شناخته می شد باعث فقدان غله و مواد خوراکه گردید امسال دولت شوروی از کنید5 [کانادا] سه صد و پنجاه میلیون دالر گندم و مواد خوراکه را که ابتیاع نمود و از آمریکای متحده به قیمت پنجصد میلیون دالر گندم خریداری کرد.
کامونزم فرد را فدای جمعیت می سازد فرد خود را غلام دیگری حس می کند فرد حق تملک ندارد هر قدر زحمت و مصیبت می کشد و حاصلی از کد یمین و عرق جبین خود برمی دارد مال جمعیت می شود حتی جمعیت نیز غلام چند نفر لیدر کامونست است که در کرملن [کرملین] نشسته مقدرات دنیا را به خیال خود فیصله می کنند حریت فکر، حریت بیان و حریت کار در کامونزم نیست کامونزم انسان را همچو جماد می سازد که از خود اراده و حرکت نداشته باشد هرچه لیدران قصر کرملن بخواهند همانطور باید فرد و جمعیت حرکت کنند خلص بنده به جوانان ایران در پاریس و آمریکا آنقدر بر علیه کامونزم تبلیغ کردم که گفتند شما راست می گوئید پسر آیت الله نیز اقرار کرد که آنچه شما بیان کردید به کلی درست و صحیح است شرایط برایم نمانده ورنه به ایران برمی گشتم و برعلیه کامونزم تبلیغ می کردم جوانان ایرانی از پنسیلوانیا مقاطعه روزنامه را برایم فرستاده و تحریر داشته اند که آنچه شما در خصوص افغانستان و کامونزم تبلیغ کردید این مقاطعه روزنامه تصدیق می کند.
من یک سواد و این مقاطعه را به حضور اعلیحضرت شمالفا تقدیم کردم مطالعه بفرمائید و هم یک نسخه آن را برای ظاهر شاه نیز فرستادم که مطالعه کند.
آقای محسن میرزائی که جوان بسیار لائق و دانشمند ایران است و خیلی مسلمان صادق و دوستدار اعلیحضرت شماست از من به اصرار و تأکید خواهش کرد که از کتاب خاطرات خود فصلهای را که راجع به لنین و کامونزم نوشته ام به او بدهم تا در مجله سپید و سیاه که بالغ بر صدهزار مشتری دارد طبع و نشر کنند او مرا تشویق کرد که به طبع و نشر خاطرات خود به ایران و عالم اسلام خدمت برگزیده ابراز خواهید نمود.
من فصل های متعدد نوشته به او دادم و او به مجله سپید و سیاه فرستاد و مدیر مجله موصوف سه فصل آن را به کمال ذوق و شوق طبع و نشر نمود ظاهر شاه به واسطه اسداللّه خان سراج سفیر افغانستان مقیم دربار ایران از وزارت امور خارجه ایران خواهش کرد که خاطرات فیض محمدخان را باید مجله سپید و سیاه طبع و نشر نکند زیرا به روابط روسیه و افغانستان صدمه سنگینی وارد می کند وزیر امور خارجه ایران به مجله سپید و سیاه امر کرد که خاطرات فیض محمدخان را طبع و نشر نبایدکرد.
اعلیحضرتا: ممانعت طبع و نشر خاطرات من در مجله سپید و سیاه به نظر من اهمیتی ندارد بنده از نیویارک خاطرات خود را به زبان فارسی و عربی نشر می کنم و به زبان انکلیزی در مجلات آمریکائی نشر خواهد شد و کتاب خاطرات مرا به السنه فارسی و انکلیزی طبع می کنند و پول گزافی به من می رسد.
از طهران، اصفهان، مشهد مقدس و شیراز مکتوبهای متعدد می رسند که نشر خاطرات خود را دوام بدهید و به صورت کتاب طبع کنید همه خریدار هستیم همچنین از پاکستان مکتوبهای متواتر به من می نویسند که خاطرات خود را زود نشر کنید یا کتاب خاطرات خود را بر ما بفروشید که به زبان فارسی و اردو و انکلیزی طبع کنیم و به دنیای اسلام توزیع نمائیم کتاب خاطرات من انشاءاللّه به چندین لسان طبع خواهد شد از حضور اعلیحضرت همایون شما التماس دارم که همین سه نسخه سپید و سیاه را مطالعه بفرمائید و به بینید که نشر خاطرات من در ایران تاچه اندازه نافع بود مقصود من بیدار ساختن ملل اسلام است باید ملل اسلام چشم بازکنند و به فریب و مکر دولت روس کامونست دچار بلای اسارت نشوند مخصوصا باید ملت افغان را از خواب غفلت بیدار کنم زیرا افغانستان را محمد داود و محمد نعیم در جیب روس انداختند و افغانستان لاقدر اللّه در باطلاق کامونزم عنقریب غرق شدنی است.
خیلی مشکل است که افغانستان از پنجه روس کامونست نجات یابد فریضه هر فرد ملت افغان است که برای نجات افغانستان بکوشد حتی ایرانیان نیز با ملیون افغان همکاری کنند نجات افغانستان از پنجه دولت روس نجات ایران است زیرا حیات ایران و افغان لازم و ملزوم یکدیگر است.
اعلیحضرتا : روسیه به ایران بسیار اهمیت می دهد می خواهد به هر قیمتی که بشود در ایران صرف نفوذ کند روسیه کوشش می کند که دوستی و اتحاد ایران و آمریکای متحده را ضعیف گرداند و از این راه به مرام و مقصد خود کامیاب شود در افغانستان از همین راه به مقاصد خود موفق گردید مستر جانسن رئیس جمهور آمریکا چندین بار اسم ایران و ترکیه را به زبان برد و گفت ما مدافعه ترکیه، ایران، پاکستان، هندوستان و ممالک جنوب شرق آسیا را وظیفه و فریضه خود می دانیم جانسن6 یک کلمه از افغانستان به زبان نیاورد دولت شوروی درپی آنست که اتحاد ایران، ترک و آمریکا بشکند...
در هندوستان بالمقابل چین کامونست با آمریکا همدست است.
دولت آمریکای متحده در افغانستان هیچ تعلقی نشان نمی دهد می گوید افغانستان در جیب روس خود را انداخته است محمدظاهر خان همچه چیزی را قصدا و عمدا خواستگار است ما نمی توانیم از افغانستان مدافعه کنیم و یک مشکل دیگر همچو ویتنام جنوبی برای خود ایجاد کنیم.
ممالک آسیا به عقیده من وسیله دیگری ندارند که از دیو کامونزم روس خود را مدافعه کنند یگانه دولتی که مانع پیشرفت روس در آسیا و اروپاست دولت آمریکای متحده است.
دولت شوروی اتحاد دول غربی اروپا را با آمریکا به انواع الحیل ضعیف و مشتت گردانیده است پکت اتلانتیک اصلاً امروز وجود ندارد یا اینکه خیلی ضعیف است فرانسه از پکت اتلانتیک خارج گردیده است و با روسیه در اخراج نفوذ آمریکا از اوروپا همدست شده است دولت شوروی در شرق نیز همین سیاست را تعقیب می کند.
از طرف دیگر چین کامونست بر افغانستان نیز فشار آورده است که باید محمدظاهرخان بیست و هشت میلیون دالر کمک چین کامونست را قبول کند و دو هزار متخصصین زراعت و صناعت چینی را اجازه بدهد که به افغانستان وارد گردیده به تعلیم دهاقین افغان و اصلاح زراعت و صنایع افغانستان مصروف شوند محمدظاهرخان از گرفتن کمک چین کامونست و اجازه دخول دوهزار متخصصین چینی پهلو تهی می کند و استنکاف می نماید و از دولت شوروی روسیه می ترسد دولت پاکستان و چین کامونست از سلطه روس بر افغانستان اندیشه دارند می خواهند نفوذ و سلطه دولت شوروی را در افغانستان مرتفع سازند نمی دانم چه واقعاتی در افغانستان و ممالک شرق قریب واقع شدنی است.
به هر صورت اعلیحضرت شما وضعیت افغانستان را انشاءاللّه همیشه در نظر خواهید داشت شما می توانید ظاهر شاه را از خطر و تهلکه روس بفهمانید و او را از این وطن فروشی مانع شوید لاقدر اللّه اگر افغانستان نباشد جاده سالنگ و جاده هرات و چند سد آب به چه کار خواهند آمد از آنها به جز روس کس دیگر استفاده نخواهد کرد.
اعلیحضرتا : در عریضه سابق خود استدعا کرده بودم که کتابهای مؤلفه مرا وزارت فرهنگ ایران طبع بفرمایند درین چهار کتاب مؤلفه من هیچ چیزی راجع به سیاست افغانستان و روس ننوشته ام همه اصولهای اسلام را برای مطالعه نسل نو مسلمانان با دلیل و اسناد قوی شرح و توضیح کرده ام حقائق العرفان کتابی است که از تصوف اسلام بیان می کند برای مطالعه جوانان خیلی مفید است ریاست سرپرستی طلاب ایران در واشنتن آن را تصدیق کرد و مفید دانست و به وزارت فرهنگ فرستاد و توصیه نمود که طبع شود تاکنون سه ماه گذشت معلوم نیست که طبع خواهد شد یا نه؟ من یقین دارم که تنها وسیله اصلاح افکار جوانان اسلام مطالعه عقائد و اصولهای دین مبین اسلام است دول اسلام باید به نسلهای نو خود حقائق اسلام را تدریس کنند و بفهمانند ورنه نسلهای نو مسلمانان به مصیبت بی دینی خود ملت و مملکت خویش را محو و تباه خواهند کرد محمد داود و محمد نعیم هر دو برادر و دشمن اسلام اند کامونزم را از اسلام بهتر و خوبتر مسلکی می پندارند چنانکه محمدنعیم برملا می گفت که دین اسلام «کپیتولاسیون» حاکمیت عرب بر ملل مسلمان است باید این تحکم عرب را از افغانستان مرتفع ساخت محمدنعیم دین اسلام را تحکم عرب می داند او تحکم روس کامونست را از تحکم اسلام بهتر دانسته افغانستان را به جیب روس فرو برد.
در اخیر بحضور الطاف ظهور اعلیحضرت همایون به عرض می رسانم که اگر راجع به طبع کتب مؤلفه من در ایران محذوری باشد بنده می توانم در برلن، پاکستان، هندوستان، و نیویارک به طبع برسانم باقی طول عمر و موفقیتهای روزافزون اعلیحضرت را از خدا مسئلت دارم.
ارادت کیش فیض محمد زکریا

توضیحات سند:

1ـ ژنرال (سردار) محمد داودخان، طی دو دوره در افغانستان به قدرت رسید، نوبت اول دوران نخست وزیری وی از سپتامبر 1953 (1331 ش) تا مارس 1963 (1341 ش) و در نوبت دوم با کودتای 17 جولای 1973 (1351 ش) و با همکاری تعدادی از افسران احزاب کمونیستی خلق و پرچم و طی 24 ساعت، همراه با مقاومت محدود نایب السلطنه ـ ژنرال عبدالولی ـ به حکومت دست یافت و پس از رسیدن به قدرت حکومت افغانستان را به نظام جمهوری تبدیل و خودش رئیس جمهور و نخست وزیر شد و همزمان پستهای وزارت دفاع و خارجه را برعهده داشت.
کودتای داودخان یکی کودتای کمونیستی نبود و داودخان هم قصد نداشت تا به شوروی نزدیک گردد و حکومت مارکسیستی به راه اندازد، مقصود او استفاده از امکاناتی بود که افسران چپ قادر بودند در اختیارش بگذراند.
علاوه براین گمان می کرد می تواند با شوروی کنار بیاید و با گذشت زمان و گرایش داود خان به سوی غرب و سردی در روابط با شوروی و ایجاد محدودیت برای عناصر و احزاب چپی نهایتا شورویها را برآن داشت که کودتائی علیه او را طراحی و این کودتا در تاریخ 27 آوریل 1978 (1356 ش) که معروف به کودتای هفت ثور به رهبری نورمحمد تره کی و معاون و دستیارش ببرک کارمل و حفیظ اله امین به اجرا در آمد و داود و سی نفر از اعضای خانواده اش بهمراه اعضاء ارشد حکومت همگی کشته شدند.
افغانستان، علیرضا علی آبادی، صص 148 تا 156 2ـ حزب دمکراتیک خلق افغانستان (POPA) در ژانویه 1965 (1343 ش) به طور غیر رسمی با اهداف به وجود آوردن یک جامعه سوسیالیستی برپایه افکار مارکسیسم لنینیسم بینان گذاری شد.
مؤسسین اصلی این حزب نور محمد تره کی، ببرک کارمل، حفیظ الله امین، سلطان علی کشتمند و...
بودند.
پس از تشکیل حزب تره کی به عنوان دبیرکل آن انتخاب گردید و کارمل به سمت نایب دبیرکل حزب دمکراتیک خلق افغانستان در ارتباط با حزب کمونیست شوروی بود و گفته می شد که با حزب کمونیست هفدهم همکاری و استنباط نزدیک داشت.
ارگان حزب دمکراتیک خلق افغانستان نیز با نام خلق در 1966 (1344 ش) به چاپ رسید.
حزب دمکراتیک خلق افغانستان نیز همانند سایر احزاب کمونیست جهان، برای جلب طرفدار متوجه طبقه جوان و نوجوان گردید.
افغانستان، علیرضا علی آبادی، صص 156 تا 159 3ـ احمد سوکارنو در سال 1901 (1281 ش) «سورابایا» واقع در «جاوه» چشم به جهان گشود و در خلال تحصیل مهندسی در دانشگاه «باندونگ» پا به عرصه سیاست نهاد.
او در سال 1927 م.
(1305 ش) نقش اساسی در تشکیل «حزب ملی اندونزی» ایفا کرد و از سال 1929 (1307 ش) تا 1931 م.
(1309 ش) را در زندان به سر برد و در سال 1933 م.
(1312 ش) به «سوماترا» تبعید شد.
«سوکارنو» در هفدهم آگوست سال 1945 م.
(1323 ش) استقلال «اندونزی» را اعلام کرد و متعاقب چهار سال جنگ و مبارزه با استعمارگران هلندی، در سال 1949 م.
(1327 ش) به ریاست جمهوری رسید.
او سرانجام توسط ژنرال «سوهارتو» از مقام خود عزل شد و دو سال بعد در سال 1968 م.
(1352 ش) دارفانی را وداع گفت.
دائره المعارف مشاهیر جهان، سروش قربانی ـ انتشارات میلاد، ص 682 4ـ دکتر موسی آیت اله زاده اصفهانی فرزند حسن در سال 1309 ه ش در نجف اشرف متولد شد وی که نوه دختری مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی(ره) (مرجع تقلید وقت) بود، در سال 1325 به عنوان طلبه ای جوان به ایران مراجعت و در اصفهان سکنی گزید ولی پس از مدتی به اتفاق عموی خود به تهران عزیمت کرد و به احترام پدر بزرگش مورد تجلیل فراوان مردم قرار گرفت بطوری که هدایای زیادی از شهرهای مختلف جهت ایشان ارسال شد.
موسی آیت اله زاده با ورود به دانشگاه موفق به اخذ لیسانس در رشته حقوق گردید و برای گذراندن دوره دکتری به اروپا رفت و پس از اخذ دکتری به ایران بازگشت.
وی که جوان عیاش و بی بندوباری بود پس از مدتی هر آنچه داشت صرف عیاشی نمود و اغلب با لباس روحانی در مجالس عیش و نوش شرکت میکرد و به سبب همین خصوصیات مورد لطف و توجه حسین علاء قرار گرفت و به دربار شاهنشاهی راه یافت.
مشارالیه ضمن عضویت در حزب ملّیون، مدتی با سمت استادیار در دانشگاه تهران مشغول به کار شد و در سال 1339 در انتخابات دوره بیستم مجلس شورای ملی به نمایندگی مردم لنجان اصفهان به مجلس راه یافت ولی پس از عدم موفقیت در انتخابات مجلس بیست و یکم بتدریج با مخالفین دولت همصدا شد و پس از اینکه مبالغی وجه نقد از بانک ها و افراد مختلف به صورت قرض و چک بی محل دریافت کرد و قادر به پرداخت آن نشد در خرداد سال 1343 به عراق و از آنجا به مصر فرار کرد و در قاهره ضمن اعلام موجودیت نهضت ایران آزاد، علیه رژیم شاه اقدام به فعالیت کرد.
در سفر به فرانسه به علت درخواست دادستان عمومی تهران به اتهام صدور چک بی محل در شهریور ماه 1343 توسط پلیس فرانسه دستگیر و مدت 5 ماه در آن کشور زندانی شد و پس از آزادی، مجددا به عراق رفت و ملاقات هائی با مخالفین شاه، از جمله تیمور بختیار نمود.
تلاش های موسی آیت اله زاده برای تماس با امام خمینی و جلب حمایت ایشان، بی نتیجه ماند، ولی همواره مورد اعتماد مقامات عراقی بود.
وی در سال 1345 پس از اخذ شناسنامه عراقی و قبول تابعیت آن کشور به عنوان استادیار دانشگاه بصره مشغول به کار شد.
وی مزدوری خویش را از دولت بعثی عراق در دوران جنگ تحمیلی نیز ادامه داد و اکثر روزها از رادیو بغداد به تبلیغات علیه میهن اسلامی و مردم مجاهد ایران می پرداخت و هرگز در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نکرد.
و به ضدیت با منافع ملت مظلوم و مورد تهاجم ایران ادامه داد.
5ـ لیندون جانسون در سال 1908 در استون وال ایالت تگزاس بدنیا آمد و در سال 1937 م بعنوان یکی از اعضای حزب دموکرات به کنگره ایالات متحده آمریکا راه یافت و تا سال 1949 م به فعالیت نمایندگی ادامه داد و سپس به عنوان معاون کندی در مبارزات انتخاباتی شرکت جست.
جانسون پس از ترور کندی بعنوان سی و ششمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا (1969ـ1963) در قدرت بود ولی با مداخله نظامی ایالات متحده آمریکا در ویتنام جانسون از احراز مقام ریاست جمهوری برای یک دوره دیگر محروم ماند.
عنوان کتاب : دایره المعارف مشاهیر جهان ص 437 ترجمه و تألیف : سروش قربانی

منبع:

کتاب مطبوعات عصر پهلوی - مجله سپید و سیاه به روایت اسناد ساواک صفحه 214










صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.