فاما الزید فیذهب جفاء و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض
متن سند:
فاما الزید فیذهب جفاء و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض
(سوره رعد ـ 17)
کف روی آب (باطل) از میان میرود و آنچه به نفع مردم است در روی زمین باقی میماند.
بیش از 5 سال است که از حکومت مستبدانه و خودکامه پهلوی میگذرد، 5 سالی که به مثابه قرنها بر ملت ما گذشته است. پس از شکست مشروطه خواهان در مقابل دسیسهها و توطئههای بیگانگان به خصوص انگلیس، رضاشاه که یک سرباز بیسواد ساده بود بر ملت ایران تحمیل شده حاصل این عمل:
کشتار مردم بیگناه، انتقام از آزادیخواهان و مبارزین، سرکوبی عشایر دلیر ایران،1 نابود کردن نهضت جنگل،2 به اسلحه بستن حرم مطهر حضرت رضا (ع) 3 و کشتار صدها مسلمان و روحانی آزادیخواه و برگشت به دیکتاتوری قویتر بود، این قتل عامها باعث شد که بار دیگر مردم برای احقاق حقوق خود و قطع رژیم دیکتاتوری و فردی به خروش آیند، در این موقع امپریالیسم انگلستان برای حفظ منافعش در ایران حاکم مطلق را خلع و به جزیره موریس فرستاد،4 فرزند رضاشاه از قطع ناگهانی این دیکتاتوری ابراز تأسف کرده مینویسد: «اشغال ایران به وسیله متفقین و قطع ناگهانی رژیم دیکتاتوری پدرم مخاطرات و تشنجات جدیدی در اجتماع ایران ایجاد کرده بود» صفحه 96 مأموریت برای . . . . 5
در زمان رضاشاه مجلس نیز همانند امروز به صورت نمایشی درآمده و تصویب نامههای غیرقانونی را به اسم نمایندگان ملت، بر مردم تحمیل میکردند، این حقیقت نیز به عنوان افتخارات محمدرضا شاه در کتاب ثبت شده است: «از زمان تاجگذاری خود به این طرف پدرم مجلس شورای ملی را دائماً تحت سلطه خویش قرار داده بود» صفحه 53 مأموریت برای . . . .
خلع رضاشاه و روی کار آمدن فرزندانش از حرکت و قیام مردم جلوگیری نمود به امید آنکه این فرزند نابکار دست از شیوهها و روشهای پدر برداشته و آزادی و دموکراسی را به مردم بازگرداند، غافل از آنکه از کوزه همان برون تراود که در اوست.
از فرزندی که پرورش یافته دیکتاتوری و استبدادی است، آزادی را میتوان انتظار داشت؟؟ او که خود نیز اعتراف کرده که روشش همان روش پدر است: «نظر من درباره دموکراسی مکمل سنخ فکر او در این باب است» صفحه 223 مأموریت برای . . . چاپ 135
شاه که از خصایص عمدهاش دروغگویی است، اینجا نیز به جای کلمه دیکتاتوری، دموکراسی را به کار برده تا از رسوایی در زمان حیاتش جلوگیری کند.
در سالهای 3ـ 32 مبارزات ملت قهرمان ایران وارد مرحله تازهای شد. مردم به رهبری دکتر مصدق برعلیه دخالتهای آشکار آمریکا و انگلیس و غارت بیش از پیش معادن نفت، مس، ذغال سنگ و .... قیام نمودند، مصدق با کمک میهنپرستان حکومت ملی را تشکیل داد و سپس نفت را ملی اعلام کرد و تمام کنسولگریهای انگلیس را در تهران بست. شاه در 25 مرداد سال 32 از ترس به عراق و سپس به رم میگریزید. در عراق چنانچه خود مینویسد سفیر ایران درصدد دستگیری او برمیآید: «سفیر کبیر ایران در بغداد حتی کوشش کرد وسیله دستگیری مرا فراهم آورد» در رم نیز کاردار سفارت ایران از تسلیم کلید اتومبیل به شاه خودداری میکند. «در رم وقتی میخواستم از اتومبیل شخصی خود که در سفارت داشتم استفاده کنم کاردار سفارت ایران حاضر نشد کلید اتومبیل را در اختیارم بگذارد» صفحه 134 مأموریت برای . . .
در 28 مرداد سال 32 ناگهان کودتایی به وقوع میپیوندد و حکومت ملی مصدق سرنگون میگردد، این کودتا که با دلارهای آمریکایی ـ انگلیسی انجام شده وحدت استعمارگران را در استعمار ایران به خوبی نشان میدهد. مارک پلاس آمریکایی در صفحه 2 ماهنامه لوموند شماره 28 ژوئیه 1977 مینویسد: «از سال 1953 یعنی از کودتای 28 مرداد سال 32 دولت آمریکا با ساقط کردن مصدق و برقرار کردن قدرت مطلقه شاه با تصمیمی قاطع خود را به صورت حامی اصلی رژیم سلطنتی ایران درآورد».
ایدن نخستوزیر انگلیس در خاطرات خود مینویسد (وقتی خبر سقوط مصدق به من رسید من در کنار دریای مدیترانه مشغول استراحت بودم و تنها آن شب بود که من بعد از مدتی خواب راحتی کردم).
کودتای 28 مرداد سال 32 به نتیجه رسید و باعث گردید شاه دوباره به ایران باز گردد، از آن پس خوش خدمتی به اربابان شروع شده واگذاری هرچه بیشتر دست بیگانگان در امور ایران و به افلاس کشیدن مردم ایران با چاپ اسکناسهای بدون پشتوانه برای ولخرجیها، تشریفات و قمارها در خارج از کشور تا جایی که نوکران خودش هم از این بابت به هراس میافتند، که به یک نمونه از صدها مورد آن اشاره میکنیم. شاه در صفحه 29 کتابش مینویسد «در سال 1336 فکری به نظرم رسید که برای پیشرفت و توسعه کشور پشتوانه اسکناس مجدداً ارزیابی شود و قانونی برای انجام همین منظور از تصویب مجلسین گذشت، در اثر این تجدید ارزیابی در حدود یکصد میلیون دلار به ارزش پشتوانه افزوده شده است .... برخی از مشاورین من از اینکه مبادا این عمل به تورم پول منجر شود اندیشه داشتند».
آیا پشتوانه اسکناس تابع قوانین بینالمللی است یا تابع خواستهها و هوسهای شخص شاه ؟؟؟؟
آیا چاپ هفتصد میلیون تومانی آن هم در آن زمان (سال 1336) که ایران در فلاکت و بدبختی بسر میبرد به بهانه پیشرفت و توسعه کشور!! و خرج کردن آن در کشورهای بیگانه، تورم پولی و سپس ورشکستگی مملکت و ایران را سرسپرده هرچه بیشتر خارجی قرار نمیدهد ؟؟!
این امر بار دیگر نمایشی بودن مجلسین را به خوبی نشان میدهد.
شاه که زمانی با تبلیغات فراوان آزادی احزاب را به رخ مردم میکشید و شدیداً به شوروی به خاطر یک حزبی بودنش حمله میکرد، عملاً با تشکیل حزب رسواخیز بر حرفهای گذشتهاش خط بطلان کشید. شاه در صفحه 214 کتاب مأموریت برای امپریالیسم درباره شوروی مینویسد: «تنها به یک حزب سیاسی اجازه وجود میدهند و هرکس بخواهد حزب دیگری تاسیس کند یا برخلاف حزبی که بر سر کار است سخنی بگوید به احتمال قریب به یقین دچار تصفیه و اضمحلال خواهد شد».
آیا اگر کسی بخواهد در ایران حزب دیگری تاسیس کند یا برخلاف حزبی که بر سر کار است سخنی بگوید به احتمال قریب به یقین دچار تصفیه و اضمحلال نخواهد شد؟؟؟
شاه در اجرای اوامر آمریکا برای نابودی کامل مملکت، به اصطلاح انقلاب سفید را اعلام نمود، انقلابی که خون 15 نفر مسلمان بیگناه را مکید و به سیاهترین انقلاب جهان معروف گردید.
توده مردم به رهبری شخصیت بیدار و آگاه، مرجع تقلید حضرت آیتاله العظمی خمینی برعلیه این توطئه قیام نمودند، توطئهای که نابودی کامل کشاورزی ایران و نابودی نسل ما تحت عنوان/ اصلاحات ارضی، آزادی زنان/ بوده اما منطق پهلوی چه چیزی جز گلوله میتوانست باشد پس باید از همین منطق استمداد میکرد، به رگبار بستن مردم و کشتار 15 نفر در 15 خرداد سال 1342 امسال در حالتی 15 خرداد را گرامی میداریم که خون شهیدان قم، تبریز ، یزد، جهرم، اهواز و .... نیز بر آن افزون گردیده است.
بپا میخیزیم و با عزمی راسخ در 15 خرداد برای نابودی این رژیم خونخوار جمع میگردیم، باشد که این قیام به نابودی کامل ظلم و ظالم و استقرار نظام عادله اسلامی بیانجامد، چرا که:
ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیر و ما بانفسهم
«همانا خداوند پیروزی شما را در گرو سعی و کوشش شما نهاده است»
توضیحات سند:
1. اشاره است به اسکان خشن عشایر در دورهی پهلوی اول.
2. نهضت جنگل بین سالهای 1300 ـ 1293 ﻫ ش پس از انقلاب مشروطه و به رهبری میرزاکوچکخان شکل گرفت. این نهضت به وسیله رضاخان سرکوب شد.
3. در پی اعتراض مردم و روحانیون به کشف حجاب در اواخر سال 1313، علمای مشهد نیز گرد هم آمده و با مقامات بلند پایه در تهران تماس برقرار کردند. بی اثر ماندن این اقدامات حرکت آیتالله العظمی سیدحسین قمی را به تهران در پی داشت. هدف وی از این سفر مذاکره با رضا شاه و جلوگیری از اقدامات دولت بود. آیتالله قمی به تهران رفت و بدون آنکه با شاه ملاقات نماید دستگیر و به عتبات تبعید شد. رضا شاه که تصور میکرد جنبش مردم مشهد نیز با دستگیری یکی از علمای این دیار به پایان میرسد. به ناگاه با اعتراض وسیع و گستردۀ مردم مشهد مواجه شد. مردم مشهد به دستور علما به صحن و بارگاه امام رضا رفته و در آنجا اجتماع کردند و آنها با ارسال تلگرافاتی به دربار خواهان آزادی و بازگشت آیتالله قمی شدند; در مقابل رضا شاه دستور حمله نظامیان به مردم را صادر کرد.
نخستین بار در روز جمعه 20 تیر ماه 1314 در فلکه صحن، نظامیان به مردم حمله کردند ولی با مقاومت مردم روبرو شده و عقب نشینی کردند. پس از آن مردم نیز در صحن و سپس در مسجد گوهر شاد تحصن کردند. در پی تحصن در مسجد گوهر شاد، رضا شاه دستور قتل عام مردم را صادر کرد و در اجرای این دستور، نیمه شب یکشنبه 22 تیر ماه 1314 نیروهای نظامی که مسجد را در محاصره خود داشتند با تمام قوا به متحصنین حمله کرده و در طول کمتر از سه ساعت تعداد بسیاری از آنها را به شهادت رساندند. رجوع شود به کتاب: واقعه کشف حجاب به روایت اسناد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی
4. روز هشتم مهر 1320ﻫ ش رضاخان و گروه مسافرانش که 20، نفر از جمله 7 پیشخدمت و آشپز بودند، با کشتی انگلیسی «باندرا»، ایران را به سوی بمبئی ترک کردند. روز نهم مهر کشتی «باندرا» به بمبئی رسید. رضا شاه پس از توقف کشتی «سرکلرمونت اسکراین» کنسول سابق انگلیس در مشهد را مشاهده کرد که وارد اقامتگاه آنان شد و به آنان با زبان فارسی تأکید کرد حق خروج از کشتی را ندارند. آنها تنها این فرصت را داشتند که از کشتی باندرا به کشتی دیگری منتقل شوند. کشتی «برمه» پس از 9 روز دریانوردی به «پورت لوئی»ـ پایتخت جزیره موریس ـ رسید. در موریس با تقاضای رضاخان برای سفر به کانادا مخالفت شد. وی و همراهانش را به اقامتگاهشان انتقال دادند. ارسال نامه و یا دریافت نامه برای آنان ممنوع شد و تنها شنیدن اخبار و گزارشهای رادیو لندن آزاد بود. این محدودیتها پس از امضای پیمان سه جانبه میان ایران و انگلیس و شوروی (9 بهمن 1320) برداشته شد. پس از چند هفته اغلب فرزندان رضا شاه با موافقت انگلیسیها به تهران منتقل شدند و تنها او با تعدادی از همراهان و خدمتکاران باقی ماندند. روز هفتم فروردین، رضا شاه و تعداد اندک همراهانش پورت لوئی را با کشتی به سوی دوربان در آفریقای جنوبی ترک کردند. آنان پس از دو ماه در این شهر بندری که آب و هوای نامساعدی داشت با قطار به مقصد ژوهانسبورگ حرکت کردند. رضاخان که از بیماری قلبی، کلیه و عفونت گوش رنج میبرد، طی اقامت خود در آفریقای جنوبی دایماً با شعارهایی که وی را «دیکتاتور سرنگون شده» میخواندند و خواستار اخراج وی از این کشور شده بودند مواجه بود. بیماری و نفرت عمومی مردم از رضاخان سرانجام وی را از پای درآورد. بدین ترتیب رضاخان پهلوی، ساعت 5 بامداد روز 26 ژوئیه 1944 (4 مرداد 1323) در شرایطی که جنگ جهانی دوم به سرعت به نفع انگلیس و روسیه پیش میرفت، بر اثر یک حمله قلبی درگذشت.
5. مأموریت برای وطنم عنوان کتابی است که به وسیله محمدرضا پهلوی در سال 1339 تالیف شده است. فریدون هویدا سفیر ایران در سازمان ملل در دوره حکومت شاه اینگونه کتاب را توصیف می کند: «فواد روحانی (که ترجمه انگلیسی کتاب به سوی تمدن بزرگ را انجام داده است) با سهیلا شاهکار و من ، هم عقیده بود که این کتاب را اگر حاصل تراوشات مغز یک مجنون ندانیم چاره ای نداریم جز آنکه مطالبش را نوعی هذیان گویی تلقی کنیم.چون شاه در کتابش به ترسیم جامعهای پرداخته بود که هرگز نمیشد در جایی نظیرش را یافت. و ما آنقدر به انتشار چنین مطالبی نگرانی داشتیم، به عکسالعملهای نامطلوبی که مسلماً بوجود می آورد، فکر نمیکردیم.»
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مازندران، کتاب 05 صفحه 172