تاریخ سند: 30 بهمن 1342
موضوع : وضع سیاسی کشور
متن سند:
شماره :300 ـ 1349/ ن
به طوری که مطلعین به امور سیاسی اظهار می دارند پس از نطق شدیدی که
وزیر جنگ آمریکا در مورد خاورمیانه و ایران در مجلس سنای آمریکا ایراد
نمود عده ای از سناتورهای آمریکائی هم در همان مضمون نطق هایی نموده و به
خصوص تاکید کرده اند که ملت ایران نارضایتی شدیدی از حکومت خود دارند و
باید در رفع این نارضایتی
کوشید چون با این ترتیب
وضع ایران برای کمونیست
شدن از هر زمانی آماده تر
است، به موازات این نطقها
آرام وزیر امور خارجه ایران
که در مسافرت پاکستان
بوده به طور خیلی محرمانه
به اروپا احضار و از ایشان
خواسته می شود وسیله
ملاقات معاون وزارت امور
خارجه امریکا را که در
ایتالیا به سر می برد با
اعلیحضرت همایون
شاهنشاه فراهم و گویا این
ملاقات نیز صورت می گیرد.
می گویند در ملاقاتی که آرام وزیر امور خارجه ایران در پاکستان با پرزیدنت
ایوب خان نموده رئیس جمهوری پاکستان نامه خصوصی برای اعلیحضرت
همایون شاهنشاه نوشته و از معظم له خواسته که از رفتن به فرانسه و ملاقات با
ژنرال دوگل خودداری فرمایند.
چون امریکائیها نسبت به این موضوع حساسیت
داشته و ممکن است به ضرر دولت ایران تمام شود و روی همین اصل ذات
ملوکانه از مسافرت به فرانسه خودداری می فرمایند.
مطلعین اظهار می دارند به بعضی از مقامات مؤثر امریکائی تفهیم شده که
اعلیحضرت همایون شاهنشاه به ژنرال دوگل رئیس جمهوری فرانسه نزدیک
شده و در نظر دارند با چین کمونیست نیز نزدیک شوند و این موضوع در ذهن
آمریکائیها کاملاً رسوخ کرده است و همچنین جریان اعزام احتمالی چهار صد
نفر دانشجو از ایران به روسیه از مواردی است که مقامات آمریکائی روی آن زیاد
تکیه می نمایند.
مطلب دیگری که مورد توجه محافل سیاسی قرار گرفته این است که بالاخره پس
از مذاکرات مفصل بین عبدالسلام عارف و اکراد عراقی قرار داد عدم تعارض و به
رسمیت شناختن استقلال
داخلی کردستان عراق داده
شده و قرار است 40% منافع
نفتی عراق هم در اختیار
حکومت نیمه مستقل
کردستان قرار داده شود و
این موضوع بین اکراد ایرانی
نیز اثر فوق العاده ای به جای
گذارده که امکان تحریکاتی
را در مناطق کردنشین ایران
به وجود آورده است.
همچنین اضافه می نمایند
چون ایران قبول کرده صد و
سه و نیم به سهم نفت ایران
در اوپک اضافه شود در
حالی که عراق و کویت
5 /12% مطالبه می کرده اند و اوپک به آنها تذکر داده ایران با اوپک قرار 5 /3%
گذارده و آنها نیز باید به همین نحو توافق نمایند لذا این موضوع موجب نارضایتی
کویت و عراق از ایران شده است و ضمن تماس با جمال عبدالناصر زمزمه ای
آغاز کرده اند.
که اصولاً خوزستان منطقه ای عرب نشین و جزء عراق محسوب
می شود و عبدالناصر نیز تحریک می کند و با آنها در این زمینه هماهنگی دارد.
البته در قبال عکس العمل ایران در مورد حق السهم و قبول 5 /3% اضافه و
جریانات فوق موجب شده که اعلیحضرت همایون شاهنشاه به اقامت خود در
اروپا ادامه دهند تا تکلیف این قضیه و مسأله کردستان و امریکائیها روشن شود
زیرا امریکائیها مایل هستند دولت مقتدری در ایران زمام امور را به دست گیرد و
در اداره کشور کاملاً مستقل باشد و فعلاً متوجه حسنعلی منصور گردیده اند و
مشارالیه پیشنهاد نموده که باید 5 سال به وی اختیارات تام داده شود تا بتواند
وضع آشفته کشور را اصلاح کند و یکی از شرایط پیشنهادی او این است که باید
درباریان و والاحضرت شاهپورها و شاهدختها برای مدت طولانی از ایران
خارج شوند تا از دخالت های آنها در امان باشد و با فساد مبارزه نماید.
توضیح اینکه مطالب فوق
جسته و گریخته از افرادی
مانند جمال امامی.
احمد
آرامش.
1 امام جمعه تهران.
حسین علاء2 و سید جعفر
بهبهانی3 حاصل شده که
دارودسته سناتور امامی و
احمد آرامش و همچنین
دارودسته افسران بازنشسته
از سرلشگر قرنی4 حمایت
می کنند و مقامات وابسته به
سیاست انگلیس و امریکا
هم به او خوشبین و امیدوار
هستند و احتمال می رود در
صورت ایستادگی و مقامات
[مقاومت] در مقابل نظرات
امریکائیها و ممانعت از روی کار آمدن دولت مستقل و مورد نظر آنان وسیله
سرلشگر قرنی دست به اقدام تندی بزنند.
وسیله بخش 322 روی این اطلاعیه اقدام نشده است.
فعلاً در پرونده حسنعلی منصور بایگانی شود.
14 /12 /42
توضیحات سند:
1ـ احمد آرامش فرزند
محمدعلی در سال 1287 ه ش
در یزد به دنیا آمد.
نام خانوادگی
وی، شعله اشتری بود که بعدها به
آرامش تغییر داد.
در برخی
مدارک تاریخ تولد وی 1283
ذکر شده است.
مشارالیه در شهر محل تولد
تحصیل کرد و در سال 1306 به
استخدام اداره فرهنگ یزد
درآمد و تا سال 1310 که به
تهران آمد، به شغل معلمی
اشتغال داشت.
آرامش پس از ورود به تهران
در وزارت راه ـ سازمان
راه آهن و اداره محاسبات اداره
طرق و شوارع ـ شروع به کار
کرد.
او که در حین اشتغال، در
کالج امریکائی تهران به ادامه
تحصیل پرداخته بود، در سال
1314 دیپلم گرفت و بعدها از
مدرسه سیاسی، لیسانس اقتصاد
سیاسی اخذ کرد و در همین
دوران، به انتشار دو جلد کتاب،
حاوی اسناد خرابکاری حزب
توده دست زد.
آرامش در سال 1318 به
وزارت دارایی منتقل شد و پس
از چندی به وزارت پیشه و هنر
رفت و در آنجا تا مقام مدیرکلی
و معاونت وزارتخانه ارتقاء
یافت.
احمد آرامش که در
راه اندازی حزب دمکرات
قوام السلطنه، نقش مؤثری
داشت و مدتی دبیرکل آن حزب
بود، در کابینه او به وزارت کار
و تبلیغات رسید و با اخذ امتیاز
روزنامه دیپلمات در سال
1325، از این روزنامه به
عنوان ارگان حزب دمکرات،
استفاده می کرد.
با سقوط کابینه قوام السلطنه،
احمد آرامش نیز تا سال 1328
به مشاغل آزاد و انتشار
دیپلمات مشغول بود، تا اینکه در
این سال به همکاری با هیئت
مستشاری وزارت کار، دعوت
شد.
این همکاری تا مهر 1331
ادامه یافت و سپس در سال
1333 از طرف مجلس سنا و
شورای ملی، به عنوان ناظر
سازمان برنامه، انتخاب گردید که
در عین حال مشاورت وزارت
کار را نیز به عهده داشت.
احمد
آرامش که از شخصیت های
مرموز تاریخ ایران به شمار
می رفت و در سال 1334 با
همکاری افرادی چون: دکتر
اسدی و دکتر نیاکی و...
گروه
ترقیخواهان ایران را شکل داده
بود، در این سمت با ابوالحسن
ابتهاج به مخالفت برخاست و
ضمن نوشتن کتابی تحت عنوان
«چه سرهایی که بر سر نفت رفت»
در سال 1336 به اجبار از کار
کنار گذاشته شد.
وی در سال های 8 ـ 1337،
انتشار مقالاتی تحت عنوان
«چهارراه خاورمیانه» را شروع
کرد که با مخالفت شدید سفارت
امریکا در تهران مواجه گردید.
مشارالیه که در سال 1338 از
خدمت دولت مستعفی گردیده
بود، در سال 1339 بنابر ارتباط
سببی که با شریف امامی داشت ـ
همسر آرامش، خواهر شریف
امامی بودـ در کابینه وی به
عنوان وزیر مشاور و قائم مقام
نخست وزیر در سازمان برنامه،
منصوب گردید.
احمد آرامش که با سقوط کابینه
شریف امامی مجددا از کار
برکنار شده بود و در پرونده خود
سابقه رهبری جوانان حزب
دمکرات ایران، دبیرکلی آن
حزب، ریاست انجمن
روزنامه نگاران و رهبری گروه
ترقیخواهان را داشت، به تشکیل
حزبی تحت عنوان «حزب
جمهوری خواهان» دست زد و
مکاتباتی را با سران کشور
امریکا شروع کرد که از جمله آن،
نامه ای بود که خطاب به جانسون
نوشت و در آن به انتقاد شدید از
منصور، حزب ایران نوین و
هویدا پرداخت و به همین
مناسبت در سال 1344 دستگیر و
به ده سال حبس محکوم شد که
البته این مدت به 6 سال تقلیل
یافت و وی در سال 1350 از
زندان آزاد گردید.
احمد آرامش که قبل از این
زندان طویل المدت، چند بار
دیگر نیز برای مدت های کوتاهی
دستگیر شده بود، پرده ای از چهره
مرموز خود را در بازجویی
مورخه 31 /1 /42، چنین
برگرفت :
«برای اولین بار است که فاش
می کنم طرح کودتا علیه حکومت
مصدق در منزل من صورت
پذیرفت به این معنی که 3 نفر
سرهنگ امریکایی وابسته به
«سیا» در اوایل تیر ماه 32 به
تهران آمدند و چندین بار در
منزل من جمع شده و نقشه کار را
پی ریزی کردیم.
در ابتدا قرار بود
کودتا در 25 /5 /32 انجام گیرد
و موفق نشدیم و بالاخره در 28
مرداد ماه به نتیجه مطلوب رسید.
فلسفه اقدام ساقط کردن حکومت
مصدق آن بود که می ترسیدیم
دکتر مصدق کریسنکی ایران
بشود.
همین که کار کودتا خاتمه
یافت و شاه به وطن بازگشت من
فراموش شدم.
و خدمات من به
حساب لیاقت خودشان عنوان
شد.
»
احمد آرامش پس از آزادی از
زندان، شرح حالی از چگونگی و
علت دستگیری خود، به همراه
سختی ها و مرارت های داخل
زندان و شکنجه های صورت
گرفته را تحت عنوان
«یادداشت های زندان» منتشر
کرد.
وی در 24 مهر ماه 1352 در
پارک لاله تهران به دست افراد
ناشناس کشته شد که برخی
معتقدند این قتل به دست
مأموران ساواک صورت گرفته
است.
2ـ حسین علاء فرزند میرزا
محمد علیخان علاءالسلطنه، در
سال 1262 شمسی در شهر
تفلیس بدنیا آمد، در آن هنگام
پدرش کنسول ایران در تفلیس
بود و لقب معین الوزاره داشت.
در شب 11 محرم 1307 ق که
ناصرالدین شاه از سفر سوم اروپا
برمی گشت در تفلیس به خانه
معین الوزارۀ رفت و هنگام ورود
او علاء به پیشواز شاه رفت و به
زبان فرانسه به شاه خوشامد
گفت.
در همان سال معین الوزاره
لقب علاءالسلطنه گرفت و از
طرف ناصرالدین شاه به وزیر
مختاری ایران در لندن منصوب
شد.
علاء هم به اتفاق پدر عازم
انگلستان گردید و تحصیلات
متوسطه را در آنجا به پایان برد و
در 1321 ق به پیشنهاد پدرش از
طرف وزارت خارجه به عنوان
کارمند، مأمور خدمت سفارت
ایران در لندن شد.
در سال 1330
که علاءالسلطنه برای چندمین بار
وزیر خارجه شد، علاء به ریاست
کابینه وزارت خارجه ارتقاء
جست و لقب «معین الوزاره»
گرفت.
او چون به زبان انگلیسی
تسلط داشت بیشتر اوقات در
مشکلات سیاسی که بین وزارت
خارجه و سفارت انگلستان روی
می داد واسطه ملاقات و مذاکره با
وزیر مختار بود و اولیاء سفارت
انگلستان با توجه به سوابق
مأموریت علاءالسلطنه در لندن
به فرزندش نیز اعتماد داشتند.
علاء در دوران جنگ اول جهانی
به مناسبت داشتن شغل ریاست
کابینه وزارت امور خارجه و
چیرگی بر دو زبان انگلیسی و
فرانسه در مذاکرات سیاسی
ایران با سفارتخانه های خارجی
نقش حساسی داشت، او برای
شکستن شهرت انگلو فیلی خود
گاهی به جانبداری از آلمان
تظاهر می کرد.
و در طول دوران
زمامداری وثوق الدوله و
مشیرالدوله و حکومت سپهدار
رشتی و حکومت کودتا، وزیر
مختار ایران در آمریکا بود.
وی در انتخابات دوره پنجم به
وکالت طهران برگزیده شد و در
آذر ماه 1302 به طهران
بازگشت.
و همکاری صمیمانه با
حسن تقی زاده را از مجلس پنجم
آغاز کرد و در جلسه نهم آبان
1304 که برای خلع سلطنت از
سلسله قاجاریه رأی گرفته شد، به
تبعیت از تقی زاده رأی مخالف
داد.
پس از پایان مجلس پنجم، در
مراد 1306 به وزیر مختاری
ایران در پاریس برگزیده شد در
سال 1311 به طهران بازگشت و
به ریاست بانک ملی برگزیده
شد.
وی در نیمه دوم سال 1312
به وزیر مختاری ایران در لندن
منصوب شد و چهار سال نیز در
این مقام بود، سپس در سال
1316 به طهران احضار و از
طرف جم ـ نخست وزیر ـ به
ریاست کل تجارت و امور
اقتصادی منصوب شد.
در نیمه دوم سال 1321 پس از
فوت فرزین، به وزارت دربار
منصوب گردید و قریب سه سال
در این مقام بود و در سال 1324
به سمت سفیر ایران در آمریکا
برگزیده شد و رهسپار واشنگتن
گردید.
وی در اواخر 1328 به
ایران بازگشت و در فروردین
1329 در کابینه علی منصور به
عنوان وزیر خارجه معرفی
گردید.
به دنبال ترور رزم آرا و
مرگ وی در 16 اسفند 1329
توسط فدائیان اسلام، مأمور
تشکیل کابینه شد.
اما دوران
زمامداری وی به دو روز پس از
گرفتن رأی اعتماد از مجلس در
تاریخ 12 اردیبهشت بطول
نینجامید.
وی پس از استعفا در
نیمه سال 1330 مجددا وزیر
دربار شد.
بدنبال برکناری
زاهدی از پست نخست وزیری
در سال 1334، علاء مأمور
تشکیل دولت شد.
بدنبال الحاق
ایران در پیمان بغداد، تصمیم به
شرکت در کنفرانس دولت های
عضو پیمان در بغداد را داشت که
به دلیل مخالفت نیروهای ملی و
مذهبی با این پیمان، فدائیان
اسلام در تاریخ 25 / آبان /
1334 وی را که قصد شرکت در
مجلس ترحیم سید مصطفی
کاشانی (نماینده مجلس و فرزند
ارشد آیه اللّه کاشانی) که در
مسجد شاه منعقد گردیده بود را
داشت، ترور کردند، اما وی از
این حادثه جان سالم بدر برد و در
حالی که سر و پیشانیش جراحات
سطحی برداشته بود و باند پیچی
داشت، در جلسه های پیمان بغداد
شرکت کرد.
به دنبال این ترور
نواب صفوی و برخی از اعضاء
فدائیان اسلام دستگیر و محاکمه
و اعدام شدند و دولت علاء تا
اواخر 1335 به کار خود ادامه
داد.
وی در سال 1336 بار دیگر
به وزارت دربار منصوب و تا
شهریور 1342 در این مقام بود،
وی هم چنین ریاست شورای
جشن های شاهنشاهی، ریاست
هیئت امنا دانشگاه پهلوی ـ
ریاست هیئت مؤسسین دانشگاه
ملی ـ و ریاست انجمن برادری
جهانی و لاینز بین المللی و استاد
اعظم فراماسونری را بعهده
داشت.
وی سرانجام در 21 تیر
1343 فوت و در مجاورت
حضرت عبدالعظیم (ع) دفن
گردید.
حسین فردوست در خصوص وی
چنین می گوید: «...
این شخص
طرفدار سیاست انگلیس و
علاقمند شدید به محمدرضا بود
و از دوره جوانی که به همراه
مصدق، هر دو نماینده مجلس
بودند، نزدیک ترین فرد به
مصدق بود.
همین فرد، تردیدی
نداشته و ندارم که محکم ترین
رابط بین محمدرضا با
سفارت های انگلیس و آمریکا و
در عین حال محکم ترین رابط
بین محمدرضا و مصدق بود.
اطلاع داشتم که ملاقات های علاء
با انگلیسی ها و آمریکایی ها فقط
در رده سفیر بود و محل ملاقات
آنها در ساختمان وزارت دربار
بود.
»
1ـ سید جعفر بهبهانی فرزند
آیت الله سید محمد بهبهانی و از
جمله عناصر افراطی مخالف
رژیم معرفی شده است.
سید
جعفر بهبهانی هر چند از
خانواده ای روحانی بود، اما در
تمام عمر خود نتوانست همراه با
مردم و توده ها باشد.
او در سال
1332، در کودتای آمریکایی ـ
انگلیسی 28 مرداد، با رژیم شاه
همکاری نزدیک داشت.
سازمان اوقاف در سال 1350،
نامبرده را به عنوان این که،
موقوفه تکیه مسجد عودلاجان از
ساواک استعلام نموده که ساواک
فعلاً با انتصاب یاد شده به این
سمت مخالفت نموده است.
گزارش ساواک در سال 1340
حاکی از آن است که دکتر امینی
کوشش داشته تا خود را به
بهبهانی ها نزدیک نماید.
براساس همین گزارش، هادی
اشتری (وزیر مشاور)، به
نمایندگی از طرف دکتر امینی
(نخست وزیر)، به سید جعفر
بهبهانی پیشنهاد کرده که دکتر
امینی به منزل پدرت می آید و در
آن جا با حضور تو، هر صحبت و
پیشنهادی دارید، بکنید و
اختلافات را حل نمائید.
سپس
سید جعفر در جواب هادی اشتری
گفته است، من و پدرم هیچگونه
اختلافات خصوصی با دکتر امینی
نداریم و تا موقعی که ایشان
انتخابات را شروع نکند، من و
پدرم نمی توانیم با ایشان موافق
باشیم.
اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی
4ـ سرلشکر سید محمدولی قرنی
فرزند میرزا آقاخان در سال
1292 متولد گردید.
در اول
مهرماه 1309 وارد دانشکده
افسری شد و پس از اتمام
دانشکده، مشاغلی چون کفالت
گردان 2 هنگ 4 توپخانه،
فرماندهی گردان 105 کوتاه،
ریاست رکن سوم ستاد مرکز
تعلیماتی آمادگاه، فرماندهی
پارک توپخانه لشکر 1، ریاست
رکن دوم ستاد لشکر 2، بازرس
لشکر 2 مرکز، ریاست ستاد لشکر
3، معاون دوم اداره
سررشته داری ارتش و فرماندهی
تیپ مستقل رشت را عهده دار
گردید.
وی علاوه بر دانشکده
افسری، دوره ستاد جنگ
دانشگاه جنگ و دوره سه ماهه
این دانشگاه را طی نمود.
در
کودتای 28 مرداد 1332 شرکت
داشت و سپس به علت اعتماد
فوق العاده آمریکایی ها به او، با
درجه سرلشکری به ریاست رکن
2 ستاد ارتش رسید.
در آن زمان
ساواک وجود نداشت و شهربانی
هم از نظر اطلاعات فوق العاده
ضعیف بود.
در چنین شرایطی
رئیس رکن 2 ارتش مهمترین
مقام اطلاعاتی کشور به شمار
می رفت و از نظر اطلاعات
نظامی و حتی غیرنظامی یکه تاز
میدان بود.
او تا تاریخ
20 /11 /1336 در این سمت
بود و در این زمان با عنوان
محترمانه معاون دوم ریاست
ستاد ارتش از سمت فوق برکنار
و در تاریخ 36 /11 /1336 از
سمت اخیر کنار گذارده شد.
در
اسفندماه 1336 معلوم شد که وی
مشغول بررسی طرح یک
کودتای نظامی برای برکناری
محمدرضا و روی کار آوردن
یک حکومت نظامی است.
ابتدا،
صحبت از اعدام او به میان آمد،
اما بعد بنا به گفته ارتشبد
فردوست در خاطرات خود، با
دخالت آمریکا، دادگاه وی را به
سه سال حبس محکوم نمود.
در
تاریخ 31 /4 /1337 به استناد
ماده 298 قانون دادرسی و کیفر
ارتش، از ارتش شاهنشاهی
اخراج شد.
او در اسفند 1339 از
زندان آزاد گردید.
ولی از آن
پس تحت مراقبت شدید مأموران
امنیتی قرار گرفت.
در بهمن ماه
1342 به اتهام داشتن رابطه با
آیه اللّه طالقانی و جمعی دیگر از
روحانیون، برای بار دوم زندانی
شد و پس از گذراندن چند ماه در
زندان قزل حصار، در سال 1343
به زندان قصر منتقل گردید و در
اواخر سال 1343 آزاد شد و این
بار تحت مراقبت شدیدتری قرار
گرفت.
پس از پیروزی انقلاب
اسلامی، سرلشکر قرنی در 23
بهمن 1357 به ریاست ستاد
ارتش منصوب شد و در 3
اردیبهشت 1358 به دست گروه
فرقان به شهادت رسید.
منبع:
کتاب
کابینه حسنعلی منصور به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 106