تاریخ سند: 9 اردیبهشت 1347
موضوع: روحانیون افراطی
متن سند:
شماره: 5416 / 5 ﻫ
عصر روز 1 /2 /47 در حسینیه جلیلی، شیخ عبدالجلیل جلیلی، سید مصطفی جزایری، شیخ جلال آل طاهر1، انصاری مداح2، عبدالخالق تربتی، سیدمحمد حسینی و یحیی قائمی حضور داشتند.
صحبت در اطراف آقای فلسفی بود.
جلیلی گفت: فلسفی با تیمسار مقدم بد شده است.
انصاری گفت: علتش سفارشات فلسفی در باره امثال آقای منتظری اصفهانی است که آقای فلسفی سفارش نموده، ولی آنها باز برعلیه دستگاه صحبت می کنند.
جلیلی گفت: علت این بود که فلسفی سفارش آقای شهاب داماد آقای خمینی را به آقای مقدم کرده بود که بگذارند برود قم.
آقای مقدم هم گفته برود و آقای شهاب در قم باز هم صحبت کرد و به گوش نصیری رسیده.
نصیری هم مقدم را مورد سرزنش قرار داده که چرا اجازه دادی شهاب به قم برود.
آقای مقدم هم با[به] آقای فلسفی گفته بود: من که نگفتم آقا شهاب برود قم بماند؛ گفتم برود و برگردد.
جلیلی گفت: راستی آقای منتظری حالا کجا است.
آل طاهر گفت: در مسجد سلیمان است.
جلیلی گفت: از آنجا برگشت؛ دیگر آنجا نیست.
جزایری گفت: چرا دولت امثال آقای منتظری را به اطراف مملکت تبعید می کند، اینها بزرگ می شوند و در هر کجا دسته ای به آنها می گروند؛ آن هم مسجد سلیمان که محیط کارگری است.
جلیلی گفت: من هم تعجب می کنم از کارهای دولت؛ مثلاً خود من، اگر دولت مرا بد میداند و از من مظنون است، چرا می گذارد بروم کربلا؛ اگر مظنون نیست چرا اول این قدر اذیت می کنند و بعد آزاد می کنند، با اینکه شخصی در دستگاه خمینی است که مرتباً به ایران می آید و برمی گردد و کسی هم جلوی او را نمی گیرد، ولی اگر بخواهند با او تماس بگیرند، فوراً او را می گیرند.
بعد جلیلی از شیخ بهلول3 که واقعه خراسان و مسجد گوهرشاد4 را درست کرد، تعریف کرد که درکربلا منبر می رود و در رادیو مصر هم به زبان فارسی صحبت میکند.
نظریه منبع.
شخصی که جلیلی اشاره نمود در دستگاه خمینی است، شیخ عبدالعلی قرهی نام دارد.
نظریه رهبر عملیات .
نظری ندارد
نظریه رئیس بخش .
مراتب جهت استحضار و انعکاس در سوابق امر اعلام گردید.
رونوشت برابراصل است
اصل در پرونده 161122 میباشد در پرونده شهاب الدین اشراقی بایگانی شود 24 /2
توضیحات سند:
1.
حجت الاسلام شیخ جلال آل طاهر یکی از روحانیون کرمانشاه بود که در خرداد ماه 1343 نیز دستگیر و زندانی شد.
ساواک در گزارشی که دارای تاریخ 11 /3 /43 می باشد، درباره ایشان نوشته است: «...
پیرامون چاپ کارت های تبریک مصور آیتالله خمینی(ره) و توزیع آن در کرمانشاه، به استحضار می رساند: ساواک کرمانشاه گزارش نموده که تعدادی از کارتهای مورد بحث که در قم چاپ شده، نزد شیخ جلال آل طاهر(فعلاً زندانی است) بوده و هریک 5 /7 ریال به فروش میرسیده است...
» امام در آینه اسناد، ج 16، ص 239
2.
آقای جعفر انصاری از جمله افرادی بود که با روحانیت کرمانشاه در ارتباط مستمر بود.
ساواک در گزارشی که به تاریخ 20 /9 /49 می باشد، در باره او نوشته است: «...
انصاری گفت: شیخ ابوالقاسم خزعلی را برای همیشه از منبر رفتن ممنوع نموده اند.
تربتی گفت: برای ماه رمضان از او دعوت شده تا در فومن منبر برود.
انصاری گفت: خیر.
جزایری از انصاری پرسید: علت گرفتن شیخ محمد حجتی و برادرش احمد حجتی چه بود؟ انصاری گفت: اصلاً از گرفتن آنها اطلاعی ندارم...
» امام در آینه اسناد، ج 18، ص 306
3.
حجت الاسلام محمدتقی بهلول فرزند شیخ نظام الدین در سال 1288 ش در شهرستان گناباد متولد شد.
در سال 1314ش در جریان مسجد گوهرشاد در مشهد، دارای نقش مستقیم بود و پس از آن متواری گردید و به افغانستان رفت که به علت روابط تهران و کابل، در آنجا دستگیر و مدت 12 سال در زندان کابل، محبوس شد و پس از آن برای مدت 5 سال به شهر مزارشریف تبعید گشت و چون بر اعتقادات خود پای می فشرد، مجدداً به زندان افتاد و مدت 14 سال در جلال آباد محبوس بود تا اینکه پس از 33 سال اسارت در افغانستان، پس از آزادی به مصر رفت و به مدت یکسال و نیم در اداره رادیوی مصر مشغول به کار شد و از آنجا به عراق (کربلا) رفت و در نهایت در سال 1349 به همراه معاودین عراقی به ایران بازگشت و دستگیر شد و پس از بازجوئی های زیاد به علت کهولت سن و زجرهای زندان های افغانستان مورد عفو قرار گرفت.
شیخ بهلول فردی اهل شعر و مسلط به ادبیات عرب بود که دارای اشعار بسیاری به عربی و فارسی در زمینه های مختلف می باشد.
حجت الاسلام بهلول، پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز بارها به جبهه رفت که با سخنان دلنشین خود، موجبات تقویت روحیه رزمندگان اسلام را فراهم می کرد.
ایشان سرانجام در سال 1384ش دار فانی را وداع گفت.
ر.ک: اسناد ساواک، پرونده های انفرادی.
4.
رضا خان در سال 1314 ﻫ .
ش تحت تأثیر مسافرتی که به ترکیه کرده بود، ضمن شرکت دادن همسر و دخترانش به صورت بی حجاب، کشف حجاب را در کشور اجباری کرد فرمان کشف حجاب داد و فرمان وی خشم شدید ملّت و اعتراض روحانیون را بر انگیخت آیتالله حاج آقا حسین قمی به حال اعتراض از مشهد به تهران آمد و در جوار حضرت عبدالعظیم منزل کرد.
مردم به محض آگاهی از ورود ایشان از محلّه های مختلف تهران به سمت حرم حضرت عبدالعظیم شتافتند.
اجتماع مردم رضا خان را هراسان گرداند و دستور داد که از ورود مردم به حرم جلوگیری کنند و آنجا را به محاصره خود در آورند.
خبر محاصره جایگاه آیتالله قمی به مشهد رسید.
مردم اجتماع عظیمی در صحن نو حضرت رضا علیه السّلام نمودند که بلافاصله دستور رسید مردم را در صحن به گلوله ببندند.
پس از این واقعه، بهلول، واعظ معروف خراسان، از مردم داغدار خواست که در مسجد گوهر شاد جمع شوند.
چون خبر این اجتماع بزرگ به رضا خان رسید، به مأموران خود دستور داد به هیچکس رحم نکنند و مردم را با آتش مسلسل متفرق کنند.
مأموران بر روی اجتماع عظیم مردم در مسجد گوهر شاد آتش گشودند و سپس بیرحمانه پیکر شهدا و حتّی مجروحان را در کامیونها ریخته به بیرون شهر بردند و دسته دسته در خندقی دفن کردند.
این خندق به «قتلگاه» مشهور شده است.
ر.ک: کوثر، ج 2، ص 477
منبع:
کتاب
آیتالله شیخ شهابالدین اشراقی به روایت اسناد ساواک صفحه 244